معرفی و دانلود کتاب ترانزیت

معرفی کتاب ترانزیت

داستانی هولناک از دل حکومت فاشیست نازی! در کتاب ترانزیت نوشته‌ی آنا زگرس شاهد تلاش جمعی از آوارگان جنگ‌ جهانی دوم برای زنده ماندن هستیم. در این میان جوانی بی‌نام‌ونشان و فراری سعی می‌کند خود را از مرز‌های کشور خارج کند و از خطر مرگ حتمی نجات دهد. اما آشنایی با شخصی به نام «پاول» مسیر زندگی او را به سمت‌وسوی تازه‌ای می‌کشاند.

درباره‌‌ی کتاب ترانزیت

درست در سال 1937 بود که جهان بار دیگر در آتش جنگ جهانی فرو رفت. اما در میان خاکستر عظیم این فاجعه‌ی تاریخی داستان‌های بسیاری برای روایت شدن وجود دارند. آنا زگرس (Anna Seghers) داستان‌نویس اهل آلمان در کتاب ترانزیت (Transit) ما را به دل آن سال‌های شوم خواهد برد.

ماجرای داستان ترانزیت در فرانسه روایت می‌شود؛ البته فرانسه در آن روز‌های سیاه هیچ‌ شباهتی به کشوری که امروزه می‌شناسیم نداشت. شهر‌ها یکی پس از دیگری به دست نیرو‌های نازی اشغال و تصرف می‌شدند. گروه‌های زیادی در معرض دستگیر شدن بودند و دیگر جایی برای برای زندگی کردن صد‌ها انسان بی‌گناه نبود. موجی از مهاجران جنگی از فرانسه به طرف شهر مارسی روانه می‌شد. همه تنها یک هدف و یک انگیزه داشتند: فرار از دست نیرو‌های آلمانی.

داستان ترانزیت از زبان پسر جوانی روایت می‌شود که به دست نیرو‌های نازی گرفتار شده. او بیست‌وهفت سال بیشتر ندارد و به‌تازگی توانسته از اردوگاه اجباری فرار کند. راوی ماجرا سفر پرخطر خود را از شهر روئن آغاز می‌کند. تنها راه امید او برای زنده ماندن رسیدن به شهر مارسی و فرار از طریق کشتی است. در چنین شرایطی‌ست که ملاقاتی غیرمنتظره میان او و فردی به نام «پاول» رخ می‌دهد. پاول از او می‌خواهد نامه‌ای را به دست دوستی برساند. اما این درخواست ساده، پای راوی ماجرا را به حوادث پیچیده‌تری باز می‌کند.

آنا زگرس به‌عنوان نویسنده‌ای آلمانی، از نزدیک شاهد حوادث و رخداد‌های جنگ جهانی بود و آشوب این جنگ‌افروزی را از نزدیک لمس و تماشا می‌کرد. او ماجرای کتاب خود را از زبان راوی اول شخص روایت می‌کند و به‌ این واسطه پیوندی عمیق میان قهرمان بی‌نام‌ونشان داستان خود با مخاطب می‌سازد. جزئیات دقیق، پررنگ و شفاف نویسنده از حال‌وهوای کشور فرانسه در بحبوحه‌ی جنگ نیز تحسین مخاطب را بار‌ها در طول خواندن روایت برمی‌انگیزد.

داستان ترانزیت را باید ماجرایی مهیج دانست که رگه‌های انتقاد سیاسی و اجتماعی به‌خوبی در آن دیده می‌شود. این داستان تاکنون نظر منتقدان بسیاری را به خود جلب کرده. نسخه‌ی مقابل شما ترجمه‌ی ستاره نوتاج است که با تلاش انتشارات ققنوس به دستتان می‌رسد.

نکوداشت‌های کتاب ترانزیت

• کتاب ترانزیت را زیبا‌ترین اثری می‌دانم که آنا زگرس نوشته. (هاینریش بل، نویسنده)
• نویسنده‌ی کتاب ترانزیت را زنی تحسین‌برانگیز می‌دانم. (فرناندا ملکور، نویسنده)
• از آن داستان‌هایی‌ست که مخاطب را درگیر خود می‌کند و باید مجدد به آن سر زد. (کریستا ولف، نویسنده)
• نمی‌توان صداقت آنا زگرس را زیر سوال برد. (نیویورک تایمز)
• داستانی باورپذیر و بااصالت. (The Saturday Review)

اقتباس‌ سینمایی از کتاب ترانزیت

فیلم ترانزیت، اقتباسی از رمان آنا زگرس است که در سال 2018 به نویسندگی و کارگردانی کریستین پتزولد (Christian Petzold) اکران شد. این فیلم همچنین برای رقابت در شصت‌وهشتمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم برلین انتخاب گردید.

کتاب ترانزیت برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این رمان جذاب را به علاقه‌مندان رمان‌های سیاسی خارجی و داستان‌های تاریخی با حال‌وهوای جنگ جهانی پیشنهاد می‌دهیم.

در بخشی از کتاب ترانزیت می‌خوانیم

روزهای بعد دیگر آن زن را ندیدم. شاید از تلاش بی‌فایده‌اش دست کشیده بود، ‌شاید هم کسی را که دنبالش می‌گشت ‌پیدا کرده بود. یکباره به دلم افتاد نکند الآن روی دریا باشد، ‌ سوار بر همان کشتی مارتینیک که همه این هفته دربارۀ حرکتش حرف می‌زدند. به دلم افتاد که او را دوباره پیدا می‌کنم، ‌هر جا باشد، ‌ هر طور شده. خودم را مجبور کردم دست از انتظار بکشم. اما عادتِ نشستن رو به در هنوز از سرم نیفتاده بود.

برخی از چهره‌ها، در سیل روان کسانی که فکر و ذکری جز رفتن نداشتند، دیگر برایم آشنا بودند. طغیان این سیل روزبه‌روز و ساعت‌به‌ساعت بیشتر می‌شد. نه پلیس‌ها و نه حملۀ شبانه، نه تهدید اردوگاه کار اجباری و نه آیین‌نامه‌های سختگیرانۀ استاندار بوش دو رون، هیچ‌کدام نمی‌توانستند مانع از آن شوند که تعداد افراد عازم بر تعداد ساکنین این‌جا، که خانه و زندگی ثابتی داشتند، پیشی بگیرند. کسانی که قصد رفتن داشتند زندگی واقعی خود را در کشورهای ازدست‌رفته‌شان، در سیم‌خاردارهای کمپ‌های گورس و وِرنِت، در میادین نبرد اسپانیا، سیاهچال‌های فاشیست‌ها و شهرهای سوختۀ شمالی ترک کرده بودند. آن‌ها می‌خواستند با نقشه‌های جسورانه، لباس‌های رنگارنگ، ویزاهای کشورهای دورافتاده و مهرهای ترانزیت خود را سرزنده نشان بدهند. اما من گول این فرار با کشتی را نمی‌خوردم. فقط از این تعجب می‌کردم که استانداران و رجل و مسئولین شهر جوری رفتار می‌کنند انگار می‌توانند با نیروی انسانی سدی بر سیل جمعیت روانه‌شده بزنند. می‌ترسیدم از این‌که ببینم من هم گرفتار همین سیل شده‌ام، منی که حس زندگی هنوز در وجودم بیدار بود و به‌حتم می‌خواستم این‌جا بمانم. می‌ترسیدم وسوسه یا حمله‌ای ناگهانی مرا هم در این سیل بیندازد.