معرفی و دانلود کتاب تحول بنیادین

معرفی کتاب تحول بنیادین

حسین اقبالی نسب در کتاب تحول بنیادین به شما نشان می‌دهد که چطور با عشق و اعتماد به خالق هستی همه‌ی مشکلات زندگی‌تان را حل کنید.

در خط فکری یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان چینی، لائوتسه، اداره کشور بدون داشتن حکومت، اعمال قوانین و الگوهای مخصوص سلطنتی صورت می‌گیرد؛ این روش فکری نخست با مجموعه‌ای از اعتقادات، آیین‌ها و اعمال مذهبی پدید آمد و بعدها با معانی فلسفی و عرفانی شکلی کامل گرفت. این رویکرد اکنون قدمتی 2500 ساله دارد و ریشه‌ی آن به کشور چین باز می‌گردد.

امروزه در همه‌ی دنیا لائوتسه را شخصی دانا، آگاه و اهل علم می‌شناسند، کسی که تاکنون افراد بسیاری تحت تاثیرش قرار گرفته‌اند. همانند بودیسم که حاصل تائوئیسم و دائوئیسم است و نظریات لائوتسه را پیروی می‌کند.

بر اساس این نظریه با مشکل تا زمانی که همچنان آسان است رو در رو شوید، زیرا در مواقعی که مشکل در اوج خود قرار دارد شما نیز از لحاظ هیجانی و تبلور احساسات در برترین حد خود خواهید بود. ممکن است تا مدتی آن مشکل سبک نشود ولی شما می‌توانید با فاصله چند روز با آن مواجه شوید. توجه داشته باشید که الزاماً آسان‌ترین وجه مشکل، وجه خودش نیست. بلکه آمادگی شماست.

حسین اقبالی نسب را بیشتر بشناسیم:

او فارغ‌التحصیل رشته‌ی روان‌شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران و دانشگاه EMU امریکا است. اقبالی از روان‌شناسان و درمان‌گران برجسته‌ی کشورمان بوده و از پایه‌گذاران معنویت سازمانی در ایران محسوب می‌شود.

جملات برگزیده‌ی کتاب تحول بنیادین: کتابی که زندگی شما را خواندنی می‌کند:

- «با بی‌عملی، عمل کن» «بدون تلاش کار کن» «در مورد هر چیز کوچکی، بزرگ فکر کن»
- از سرزنش، سرزنش کنندگان مترسید و محکم و استوار بمانید.
- روزی نیم ساعت خودکاوی باعث می‌شد که بتوانم با دیگران به سخن بنشینم.
- امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هرکس خود را هر روز، یک ‌بار محاسبه نکند از ما نیست.»

در بخشی از کتاب تحول بنیادین: کتابی که زندگی شما را خواندنی می‌کند می‌خوانیم:

زیباترین حالت و نسخه از خودمان آن زمان است که رو در روی خود بایستیم. غنی‌ترین و عمیق‌ترین کتاب خواندنی دنیا، ورق زدن و خواندن خودتان است. اگر کتابی ندارید، خود را بخوانید؛ اندر احوالاتتان تعمق کنید؛ به کند و کاو و مواجهه بیشتری در ادراکات کیفیات نفسانی و حالات روانی و روحیاتتان بپردازید گاهی به خاطر یک حس مخرب مثل اثبات خود به دیگران، سال‌ها زندگی‌مان را به تباهی کشیده‌ایم و اندوهبار اینکه تمام این اثبات کردن‌ها به دیگران بوده و نه خودمان.

بیایید با یک مثال تفاوت تفکر و احساس را بیشتر بدانیم؛ فکر کنید که آب دهانتان را به خاطر خوردن یک خوردنی ترش‌مزه قورت می‌دهید، حالا احساس کنید که یک لیمو ترش را که از وسط بریده‌اید در دهان می‌گذارید و میان دندان‌ها فشار می‌دهید. چه حالتی را تجربه کردید؟ نام این حالت احساس است و تصور آن به رفتار نزدیک‌‌تر است. با این مثال کاملاً روشن است که حس به رفتار نزدیک‌تر است. به گونه‌ایی که همدیگر را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند.

فکر کنید عاشق کسی شده‌اید و آن فرد نیز، عاشق شماست. چه حسی بین شما در حال رد و بدل شدن است؟ در حال تجربه چه نوع از فرایند روحی و روانی هستید؟

هر آنچه پیش می‌آید، جزء احساسات شماست. مانند سرخ شدن گونه‌ها، تپش قلب، لرزش دستان و...