معرفی و دانلود کتاب آن تابستان با مارا: رمانی در چهار داستان
برای دانلود قانونی کتاب آن تابستان با مارا: رمانی در چهار داستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آن تابستان با مارا: رمانی در چهار داستان
کتاب آن تابستان با مارا: رمانی در چهار داستان، به جایگاه و مشکلات زنان در انقلاب الجزایر میپردازد و به نوعی حاصل مشاهدات اختر نراقی از دوران نوجوانیاش محسوب میشود.
در داستان آن تابستان با مارا (With Mara that summer)، به نوعی مسئلۀ آزادی زنان از آزادیهای سیاسی جدا شده و نشان میدهد که از نتایج مثبت جنبشها فقط مردان بهره میگیرند. محور اصلی کتاب به این قضیه میپردازد که علیرغم حضور پر رنگ و تأثیرگذار زنان در انقلابهای سراسر جهان، مردان بیشتر از شرایط جدید بهرهمند میشوند و هیچ تغییر مثبتی به نفع زنان صورت نمیگیرد. این اثر دشواریهای زندگی افرادی را بازگو میکند که همهچیز را رها کردهاند و برای زندگی به کشوری غریبه مهاجرت میکنند.
اختر نراقی (Akhtar Naraghi)، نویسندۀ برجستۀ ایرانی تبار کانادایی، در این اثر معتقد است که همۀ کشورهای غربی به الجزایر تجاوز کردهاند. او که آن سالها در الجزایر زندگی میکرده، از مشاهدات عینیاش برای نوشتن این رمان بهره برده است. نویسنده داستان را از دیدگاه خودش روایت مینماید و در نهایت دچار نوعی دوگانگی در رابطه با این واقعه میگردد.
بیشتر رمانهای نراقی راوی اول شخص دارند و محور اصلی آنها تلاش برای ساختن خانهای در محیط جدید و در زمینههای فرهنگی بیگانه است. از نراقی تا کنون چهار رمان منتشر شده است. نخستین رمان وی «خانه سبز» نام دارد که در سال 1994 منتشر و نامزد دریافت «کیواسپل هیومنک لنان» برای جایزه داستانی سال 1995 شد. «پردههای آبی» دومین و «آن تابستان با مارا» سومین رمان نراقی است.
در هر چهار رمان این نویسنده راوی داستان دورههای مختلف زندگیاش را از سالهای کودکی در ایران تا آغاز نوجوانی و دوران کهنسالی را در کشورهای دیگر روایت کرده است.
در بخشی از کتاب آن تابستان با مارا میخوانیم:
من با لالا تنها مانده بودم، دختر کوچکی که پیش از آنکه مادرش را از دست بدهد، پدرش را از دست داده بود. در واقع، من از لالا شناخت اندکی داشتم! بعد از آنکه کنزا مونترال را ترک کرد، چند روزی لالا به ندرت از اتاقش بیرون میآمد و اگر هم میآمد، به ندرت حرف میزد. لالا آن کودک سرزنده و شادی که در الجزایر میشناختم نبود. بسیار رنگ پریده و لاغر و شکننده بود و ترس از دست دادن من هرگز رهایش نمیکرد. هر وقت میخواستم از خانه بروم بیرون، چنان دچار دلشوره میشد که سراپا میلرزید. خیلی دوستش داشتم و به راستی برایم دردآور بود که شاهد رنج کشیدن این دخترک کوچک باشم.
تابستان بود و چون نمیخواستم لالا تمام روز در خانه تنها بماند، در یک اردوی تابستانی روزانه ثبت نامش کردم. صبحها میبردمش آنجا و در ساعات پایانی بعدازظهر از آنجا برش میداشتم. برنامۀ روزانهاش پر بود و شنا یکی از این برنامهها بود. اما، با وجود اینکه هر روز به اردو میرفت و برنامۀ پری داشت، احساس میکردم که دل و روحش با الجزایر و کنزاست. یک شب، بعد از آنکه شاممان را خورده بودیم، لالا، بیآنکه به من نگاه کند، گفت: «خاله، میشود شما را مامان صدا کنم؟» بغلش کردم و گفتم: «البته، عزیزم!». «دلم نمیخواهد بچهها از من بپرسند که مامانت کجاست. میخواهم به آنها بگویم که مامانم شمایید. نیستید؟» لالا این را پرسید و بیآنکه منتظر جواب من شود، به اتاقش رفت.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار نویسنده بر ترجمۀ فارسی
دربارۀ اختر نراقی
سیتا
موریس و عشق
در الجزایر
آن تابستان با مارا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آن تابستان با مارا: رمانی در چهار داستان |
نویسنده | اختر نراقی |
مترجم | نیره توکلی |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب نشر نیکا |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 140 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5906-12-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |