معرفی و دانلود کتاب آدم کوچولوها

معرفی کتاب آدم کوچولوها

کتاب آدم کوچولوها در مورد بیلی کوچولو، پسربچه‌ای است که از خوب بودن خسته می‌شود و تصمیم می‌گیرد به جنگل گناه وارد شود. جایی که هیچ‌کس، حتی شجاع‌ترین آدم‌بزرگ‌ها هم جرئت نمی‌کنند به آنجا پا بگذارند. این داستان آخرین اثر رولد دال، از بزرگ‌ترین نویسندگان داستان‌های کودک و نوجوان در قرن بیستم می‌باشد و تصویرسازی‌هایش را پاتریک بنسون انجام داده است. این اثر موفق شده جایزه‌ی هیئت داوران هلند را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد.

درباره‌ی کتاب آدم کوچولوها

بیلی کوچولو پسربچه خوبی است. مادرش همیشه از او می‌خواهد که هیچ‌وقت به جنگل گناه که پشت خانه است وارد نشود، چون هیچ‌کس نتوانسته از آن بیرون بیاید. مادر می‌گوید که این جنگل پر از موجودات ترسناک است. «هیولاهای شاخ‌دار، اژدهای بنفش و غول‌های سبز یک‌چشم. و از همه بدتر، تُف‌پران‌هایِ خون‌آشامکِ دندان‌کَنَکِ جون‌گیرکِ ترسناک». بیلی کوچولو سعی می‌کند به حرف مادرش گوش کند و به جنگل گناه نزدیک نشود، اما شیطان فریبش می‌دهد و به او می‌گوید که به جنگل برود، چون در آنجا هیچ هیولای ترسناکی نیست. بیلی به حرف شیطان گوش می‌دهد و وقتی مادرش حواسش نیست از خانه فرار می‌کند و به جنگل گناه پا می‌گذارد. درحالی‌که در جنگل آرام‌آرام قدم می‌زند متوجه موجودی می‌شود که به سویش می‌آید. بیلی کوچولو از درختی بالا می‌رود تا خود را نجات دهد. در آن بالا با آدم کوچولوهایی آشنا می‌شود که روی درخت‌ها زندگی می‌کنند. رهبر آدم کوچولوها به بیلی می‌گوید هیولای جنگل تف‌پران‌ها نیستند، بلکه موجوداتی هستند که هر چیزی سر راه‌شان باشد را می‌خورند و نمی‌شود از دست آن‌ها فرار کرد. بیلی می‌فهمد که نمی‌تواند به‌راحتی از جنگل گناه بیرون بیاید...

کتاب آدم کوچولوها (Billy and the Minpins) آخرین اثر رولد دال (Roald Dahl) نویسنده‌ی بزرگ و مطرح بریتانیایی است و یک سال پس از مرگش منتشر شده. دال از خلاق‌ترین و پیشروترین نویسندگان کودک بود که به ژانر علمی - تخیلی اهمیت زیادی داد و باعث شد کتاب‌های کودک جدی‌تر گرفته شوند. او نبوغ عجیبی در خلق دنیای کودکانه و فانتزی و موجودات عجیب‌وغریب و شیطانی داشت. در بیشتر داستان‌های او می‌توان نوعی کمدی سیاه، فضایی گروتیک و ترسناک و تا حدی خشونت را مشاهده کرد. دال همیشه نویسنده‌ی بسیار محبوبی بوده. گفته‌شده از اوایل دهه‌ی 1940 که او اولین کتابش را منتشر کرده تا به امروز، بیشتر از 300 میلیون جلد از آثار او به فروش رسیده. بسیاری از آثار او دست‌مایه‌ی اقتباس قرار گرفته‌اند و فیلم‌های مطرح و پرفروشی از روی آن‌ها ساخته شده است. کارگردان‌هایی همچون تیم برتون، وس اندرسون، استیون اسپیلبرگ و رابرت زِمِکیس کتاب‌های او را تبدیل به فیلم کردند.

چاپ اول داستان آدم کوچولوها در سال 1991 با تصویرسازی‌های پاتریک بنسون منتشر شد. هنرمند برجسته‌ای که پیشتر جایزه‌ی تصویرگری هانس کریستین اندرسون را برده بود. طرح‌های فوق‌العاده‌ی بنسون به فضاسازی کتاب کمک زیادی کرده و کتاب‌ها را برای کودکان جذاب‌تر نموده. در چاپ جدیدتر این کتاب که سال 2017 ارائه‌ شده، تصویرسازی را سر کوئنتین بلیک برعهده‌ گرفته که همکار قدیمی و ثابت رولد دال بوده و کتاب‌های زیادی با هم منتشر کرده بودند.

کتاب‌های کودکانه‌ی رولد دال به تقریباً هفتاد زبان دنیا ترجمه شده‌اند. ترجمه‌ی فارسی داستان آدم کوچولوها را محبوبه نجف‌خانى انجام داده و نشر افق آن را منتشر کرده است.

در نکوداشت کتاب آدم کوچولوها

• داستانی دوست‌داشتنی. (ساندی تایمز)

کتاب آدم کوچولوها برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب به بچه‌های رده سنی 6 تا 8 سال توصیه می‌شود.

با رولد دال بیشتر آشنا شویم

رولد دال (1916-1990) نویسنده، شاعر، فیلمنامه‌نویس و از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان کودک در قرن بیستم بود. دال در جنگِ‌جهانی دوم در نیروهای هوایی ارتش بریتانیا خدمت می‌کرد و به مقام فرماندهی پرواز رسیده بود. پس از جنگ نوشتن را آغاز کرد و هم‌زمان هم برای بزرگ‌سالان و هم برای کودکان می‌نوشت، اما عمده شهرتش به‌خاطر کتاب‌های کودکان است. تاکنون نزدیک به 300 میلیون جلد از آثار او به فروش رسیده‌اند. آثار او در هالیوود هم بسیار پرطرفدار بود و خیلی از کتاب‌هایش مورد اقتباس قرار گرفت: «چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی»، «آقای روباه شگفت‌انگیز»، «ماتیلدا» و «جادوگرها» از معروف‌ترین آثار او هستند که با الهام از آن‌ها فیلم ساخته‌شده. رولد دال جوایز زیادی برده که از میانشان می‌توان به جایزه‌ی «بریتیش‌ بوک» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب آدم کوچولوها می‌خوانیم

بیلی‌کوچولو همان‌جا نشست و به این‌چیز عجیب نگاه کرد. فوری حس ناراحت‌کننده‌ای به او دست داد. احساس می‌کرد درختی که رویش نشسته بود و تمام برگ‌های سبز دور و برش، همگی مالِ دنیای دیگری بودند و او بی‌اجازه واردش شده بود و حق نداشته آن‌جا باشد. همین‌که کرکره‌های کوچک روی تنه‌ی درخت بازتر و بازتر می‌شدند، او با اشتیاق نگاه‌شان کردو وقتی کاملاً باز شدند، پنجره‌ی کوچک تقریباً چهارگوشی، روی خمیدگی آن شاخه‌ی بزرگ نمایان شد و نور مایل به زردی از پنجره بیرون زد. منظره‌ی بعدی که بیلی‌کوچولو دید، صورت ریزه‌میزه‌ی کنار پنجره بود. آن صورت که یک‌دفعه ظاهر شده بود، صورت مرد خیلی پیری بود که موهای سفیدی داشت. با آن‌که تمام کله‌ی آن مرد ریزه‌میزه تقریباً به اندازه‌ی یک نخود بود، بیلی‌کوچولو صورت او را خیلی واضح می‌دید.

آن صورت ریز و پیر، خیلی جدی به بیلی‌کوچولو زل زده بود. تمام صورتش پر از چروک بود، اما چشم‌هایش مثل دو ستاره می‌درخشیدند. حالا داشت اتفاق عجیب‌تری می‌افتاد. دور‌تا‌دور او، نه‌تنها روی تنه‌ی بزرگ و اصلی درخت، بلکه روی تمام شاخه‌های بزرگی که از آن درخت روییده بود، پنجره‌های کوچک دیگری باز می‌شدند و صورت‌های ریزه‌میزه، به بیرون زل می‌زدند. بعضی از صورت‌ها زن بودند و بعضی مرد.

این‌جا و آن‌جا هم کله‌ی بچه‌هایی دیده می‌شد که از لبه‌ی پنجره به بیرون نگاه می‌کردند. کله‌ی این بچه‌ها به اندازه‌ی نوک چوب کبریت بود. در نهایت، دور‌تا‌دور جایی که بیلی‌کوچولو نشسته بود، بیش از بیست پنجره‌ی کوچک باز شده بود و از میان آن‌ها، صورت‌های کوچولوی عجیبی به بیرون زل زده بودند و صدایی از کسی در نمی‌آمد.