معرفی و دانلود کتاب گریزپا

معرفی کتاب گریزپا

کتاب گریزپا اثر آلیس مونرو نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل مجموعه‌ای از سه داستان کوتاه جذاب درباره‌ی عشق، خیانت و شگفتی‌های آن است. این اثر در همان سال انتشار (2004) موفق به دریافت جایزه‌ی گیلر و افتخارات دیگر مانند بهترین کتاب سال نیویورک تایمز و... شد. این اثر شامل سه داستان گریزپا، حرمت شکنی و نیرنگ‌ها است.

درباره‌ی کتاب گریزپا

آلیس مونرو (Alice Munro) داستان نویس سرشناس کانادایی با انتشار مجموعه‌ی داستانی گریزپا (Runaway) جوایز و افتخارات بسیاری را از آن خود کرد. این کتاب دربرگیرنده‌ی سه داستان کوتاه اعم‌از گریزپا، حرمت شکنی و نیرنگ‌ها است. مونرو در هریک از این داستان‌های کوتاه یک شخصیت را در مرکز اثر قرار داده و با هنر خاص خود در شخصیت‌پردازی، به شرح حواشی و وقایع پیرامون او می‌پردازد.

گریزپا با داستانی به همین نام آغاز می‌شود؛ روایتی از زنی جوان که هرچند در ظاهر به ترک شوهرش تمایل دارد، اما در عمل توانایی انجام این کار را ندارد. داستان گریزپا روایتگر وقایع زندگی چند شخصیت، از جمله کارلا و کلارک در یک مزرعه و ارتباطات پیچیده‌ی آن‌ها با یکدیگر و محیط اطرافشان است. مونرو در این داستان با نثری ساده و روان اما پر از جزئیات دقیق، به لایه‌های پنهان احساسات شخصیت‌ها پرداخته و خواننده را با پیچیدگی تصمیمات و پیامدهای آن‌ها همراه می‌کند.

در داستان گریزپا نویسنده به شکلی هنرمندانه شخصیت‌های عادی را در موقعیت‌های غیرعادی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه زندگی روزمره می‌تواند به طرز غافلگیرکننده‌ای دگرگون شود. این کتاب بار دیگر توانایی آلیس مونرو در خلق داستان‌هایی عمیق و تأثیرگذار را به نمایش می‌گذارد و جایگاه او را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان تثبیت می‌کند.

داستان حرمت‌شکنی (Trespasses) یکی دیگر از داستان‌های مجموعه‌ی گریزپا اثر آلیس مونرو است که به‌مانند سایر آثار این نویسنده، به پیچیدگی روابط انسانی و رازهای پنهان زندگی روزمره می‌پردازد. این داستان روایت زندگی دختری نوجوان به نام لورن است که در کنار پدر روزنامه‌نگارش زندگی می‌کند. مونرو در این داستان با مهارتی ویژه دنیا را از دید او به تصویر می‌کشد؛ دنیایی که در آن کنجکاوی‌های نوجوانانه با حقایق تلخ زندگی بزرگسالان تلاقی می‌کند.

ماجرای داستان با آشنایی لورن با زنی مرموز و تأثیرگذار به نام دلفین آغاز می‌شود. این آشنایی به تدریج رازهایی عمیق و تلخ را از گذشته‌ی خانواده‌ی لورن آشکار می‌کند. آلیس مونرو در این اثر با نگاهی روان‌شناسانه به موضوعاتی مانند حقیقت، خیانت و تأثیرات تصمیمات والدین بر فرزندان می‌پردازد و فضایی رازآلود و احساسی خلق می‌کند.

حرمت ‌شکنی با روایت ظریف و ساختار پیچیده‌اش، خواننده را به تفکر درباره‌ی نقش خاطرات و تأثیرات روابط انسانی بر شکل‌گیری هویت افراد دعوت می‌کند. این داستان نمونه‌ای دیگر از توانایی آلیس مونرو در واکاوی عمیق‌ترین لایه‌های روانی شخصیت‌هایش است. هنر بی‌نظیر این رمان نویس مجرب در این است که این داستان‌ها را به‌اندازه‌ی خاطرات زندگی خودمان واقعی و فراموش‌نشدنی می‌کند. کتاب گریزپا به قلم شقایق قندهاری به فارسی ترجمه و توسط نشر افق منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب گریزپا

• برنده‌ی جایزه‌ی گیلر سال 2004
• برنده‌ی جایزه‌ی راجرز رایترز تراست برای داستان در سال 2004
• کتاب سال نیویورک تایمز 2004
• کتاب پرفروش ملی
• برنده‌ی جایزه‌ی کامن ولث در سال 2005
• برنده‌ی جایزه‌ی اُ.هنری در سال 2006

نکوداشت‌های کتاب گریزپا

• آلیس مونرو یکی از نویسندگان محبوب من است. به نظر می‌رسد او واقعاً انسان‌ها را درک می‌کند، گویی ذهن‌خوانی است که از پیش می‌داند شخصیت‌هایش قبل از هر اقدامی به چه چیزی فکر می‌کنند، و داستان‌هایش را با سادگی و همدلی روایت می‌کند. (ناتاشا لان)
• کتاب گریزپا آن‌قدر بی‌نظیر است که نمی‌توانم در مورد آن صحبت کنم. خواندن نقل‌قول‌ها و خلاصه‌ی این کتاب هرگز نمی‌تواند تجربه‌ی واقعی آن را منتقل کند. تنها راه درک آن، خواندن خود کتاب است. (جاناتان فرانزن - نقد کتاب نیویورک تایمز)
• در گریزپا میلیون‌ها کلمه در جستجوی بیان معنای واقعی انسان بودن به تلاطم می‌افتند. (تایمز)
• مجموعه‌ای زیبا، عمیق و نمایشی با فرم بی‌نقص و استوار. (علی اسمیت)
• این داستان‌ها نفس‌گیر هستند. با قدرت و درخشش خود شما را تسخیر می‌کنند. (گاردین)

کتاب گریزپا برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب گریزپا منبعی ارزشمند برای علاقه‌مندان به داستان‌های واقع‌گرایانه و همچنین فیلمنامه‌نویسان است که می‌توانند از آن برای درک بهتر طرح و پلات و ارتقای مهارت‌های خود بهره ببرند.

در بخشی از کتاب گریزپا می‌خوانیم

سیلویا موقع بازگشت از ترمینال، تاى کاغذ را که باز کرد؛ همین چند کلمه را دید. او مطمئن بود که کارلا فرق میان حال و هال را مى‌داند. موضوع این بود که در شرایط بدى قرار داشت. در واقع ظاهرا او حتى گیج و منگ‌تر از آنى بود که سیلویا فکر مى‌کرد. پس از نوشیدن، سر حرف باز شده بود و کلى حرف زده بودند، با این حال به نظر نمى‌آمد که حرف‌هاى کارلا با احساس غم و تأسف و چنین حالاتى همراه باشد. او درباره‌ى اصطبل اسبى که محل کارش بود و همان‌جا در سن هجده سالگى، درست پس از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان، با کلارک آشنا شده بود، حرف زده بود. پدر و مادرش انتظار داشتند او براى تحصیل به دانشگاه برود، کارلا هم پذیرفته بود. البته به این شرط که بتواند دامپزشک شود. تنها آرزو و خواسته‌اش؛ در واقع تنها چیزى که همیشه در زندگى‌اش خواسته بود، کار کردن با حیوانات و زندگى در دشت و صحرا و محیط مزرعه بود. در دبیرستان از آن دخترهاى بى‌پروا و خشن بود، از آن تیپ دخترهایى که کلى جوک زشت و هرزه برایش در آورده بودند. اما اصلاً برایش مهم نبود.

از میان مربیان، کلارک بهترین مربى اسب‌سوارى‌شان بود. زن‌هاى بى‌شمارى دنبالش بودند. آن‌ها فقط به این‌خاطر زیر بار اسب‌سوارى مى‌رفتند که کلارک مربى‌شان شود. اوایل کارلا به خاطر «زن‌هایش» کُلى سر به سر کلارک مى‌گذاشت و با این‌که ظاهرا همان اوایل از این کار او بدش نمى‌آمد و روى خوش نشان مى‌داد، اما طولى نکشید که آزرده‌خاطر و ناراحت شد. به طورى که کارلا از او عذرخواهى کرد و سعى کرد وى را ترغیب کند درباره‌ى آرزویش صحبت کند تا بلکه از دلش دربیاورد و جبران کند. آرزوى کلارک این بود که آموزشگاه اسب‌سوارى و اصطبل اسبى در جایى مثل دشت و صحرا داشته باشد. یک روز وقتى کارلا به اصطبل مى‌رود و مى‌بیند کلارک مشغول جا انداختن زین اسب خودش است، مى‌فهمد عاشقش شده است.

اما حالا احساس مى‌کرد احتمالاً موضوع فقط یک کشش عاطفى خیلى خام و ساده بوده، همین و بس.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ى نویسنده
گریزپا
حرمت‌شکنى
نیرنگ‌ها