معرفی و دانلود کتاب گریه نکن، بچه جان

معرفی کتاب گریه نکن، بچه جان

کتاب گریه نکن، بچه جان اثر نگوگی واتیونگو، داستانی تأثیرگذار است که زندگی یک خانواده‌ی کنیایی را در دوران قیام مائو مائو به تصویر می‌کشد. این رمان با تمرکز بر دو برادر به نام‌های انجوروگه و کامائو نشان می‌دهد چگونه تصمیمات آن‌ها در مواجهه با شرایط دشوار، مسیر زندگی‌شان را تعیین می‌کند. این کتاب اولین رمان تاثیرگذار نویسنده‌ی کنیایی و برنده‌ی جایزه‌ نوبل به‌شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب گریه نکن، بچه جان

تصور کنید کودکی آرزو دارد به مدرسه برود اما شرایطی خارج از کنترلش او را به سمتی دیگر می‌کشاند. انجوروگه، شخصیت اصلی کتاب گریه نکن، بچه جان (Weep Not Child)، به مدرسه می‌رود تا آینده‌ی بهتری را برای خود و خانواده‌اش بسازد؛ اما در همین زمان، کشورش کنیا در دل ناآرامی‌های سیاسی و اجتماعی، میان قیام مائو مائو و استعمار بریتانیا دست و پا می‌زند و حتی انجام بسیاری از فعالیت‌های ساده در این اوضاع دشوار و گاه غیرممکن است. نگوگی واتیونگو (Ngugi wa Thiong'o) در این داستان با ظرافت و دقت خاصی، روایتگر زندگی خانواده‌ای است که در این بحران عمیق به جست‌وجوی معنای زندگی و بقا مشغول هستند.

انجوروگه و برادر بزرگ‌ترش کامائو هر یک مسیر متفاوتی را انتخاب می‌کنند؛ نجوگه با اشتیاق به تحصیل ادامه می‌دهد درحالی‌که کامائو به حرفه‌ی نجاری روی می‌آورد و اما در پس این دو مسیر چالش بزرگ‌تری نهفته است؛ اینکه کدام انتخاب می‌تواند آن‌ها را از فقر و تحت‌فشار بودن نجات دهد؟! قیام مائو مائو در پس‌زمینه‌ی داستان، تبدیل به عامل اصلی فشارهای اجتماعی می‌شود، فشارهایی که نه‌تنها بر زندگی روزمره مردم بلکه بر روان و روابط خانوادگی آن‌ها نیز اثرگذار است.

نویسنده‌ی این داستان توانسته با زبانی ساده و روان، داستانی جهانی بسازد که به انسانیت، امید و تلاش برای بقا در شرایط سخت اشاره می‌کند. در هر فصل از کتاب لحظاتی وجود دارد که باعث می‌شود خواننده درنگ کرده و درباره‌ی عمق مسائلی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شود، تامل کند. نگوگی واتیونگو به‌خوبی توانسته تضاد میان آرزوها و واقعیت‌های تلخ را در هم بیامیزد و به‌تصویر بکشد.

در یکی از فصل‌های کتاب وقتی انجوروگه به خانه برمی‌گردد با چالشی بزرگ روبه‌رو می‌شود؛ وضعیت اجتماعی و سیاسی خانواده‌اش به حدی تغییر کرده که حتی مدرسه رفتن او هم بی‌اهمیت به نظر می‌رسد. این لحظه‌ای است که درک می‌کنید چگونه آرزوهای کوچک می‌توانند تحت‌تاثیر تغییرات بزرگ و غیرقابل‌پیش‌بینی جامعه به‌سرعت از بین بروند و از معنا تهی شوند. این بخش از کتاب نشان می‌دهد که مبارزه‌ی انجوروگه و خانواده‌اش تنها مبارزه‌ای برای بقا نیست، بلکه مبارزه‌ای برای حفظ عزت نفس، امید و هویت است.

نگوگی واتیونگو در کتاب گریه نکن، بچه جان توانسته این تضادها را با هم ترکیب کند؛ از یک‌سو داستانی صمیمی و احساسی درباره‌ی یک خانواده‌ی کنیایی در دل بحران سیاسی آفریده و از سوی دیگر تحلیلی از چگونگی تاثیر استعمار بر روان و رفتارهای مردم بومی به دست می‌دهد. این داستان به خواننده می‌آموزد که زندگی حتی در سخت‌ترین شرایط به تصمیمات و انتخاب‌های ما وابسته است و هر تصمیم می‌تواند آینده‌ی‌مان را شکل دهد.

کتاب گریه نکن، بچه جان را نشر افق با ترجمه‌ی مهدی غبرایی چاپ و منتشر کرده است. اگر به‌دنبال کتابی هستید که هم داستانی ساده و گیرا داشته باشد و هم شما را به عمق زندگی مردم در دوران استعمار ببرد، این اثر انتخاب مناسبی برای شماست.

نکوداشت‌های کتاب گریه نکن، بچه جان

• یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان زمان ما. (چیماماندا نگوزی آدیچی)
• رمان‌های نگوگی واتیونگو قابل ستایش‌اند. (وال‌استریت ژونال)

کتاب گریه نکن، بچه جان برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب گریه نکن، بچه جان برای افرادی مناسب است که به داستان‌های کوتاه تاریخی با محوریت مسائل اجتماعی و سیاسی علاقه دارند.

در بخشی از کتاب گریه نکن، بچه جان می‌خوانیم

وقتی بچه‌ها با صورت شاد و امیدوار به مغازه می‌آمدند، انجوروگه یاد شادی دوران کودکی خود می‌افتاد. به یاد تحصیلش افتاد که نتوانسته بود تکمیلش کند. انجوروگه حالا مثل پیرمردها حرف می‌زد و راه می‌رفت. چشمان زُلِ غمگینش بچه‌ها را می‌رماند. یک ماه نکشید که اخراجش کردند. وقتی به خانه و به‌سوی انجری و انیوکابی می‌رفت، فقط به امویهاکی فکر می‌کرد. می‌دانست باید او را ببیند و با او حرف بزند.

امویهاکی در مدرسه ماجرای قتل پدرش را شنیده بود. فوری آمد خانه و مثل ابر بهار گریه کرد. انجوروگه برایش یادداشتی فرستاد، اما او از دیدار خودداری کرد. احساس می‌کرد با این کار به پدر فقیدش خیانت می‌کند. اما بعد یاد حرف‌های انجوروگه افتاد: «آفتاب فردا طلوع می‌کند.» و به دیدار انجوروگه رضایت داد.

دم غروب بود که یکدیگر را ملاقات کردند. وقتی انجوروگه امویهاکی را دید پی برد چه اهمیتی برایش دارد. امویهاکی در دنیا برایش مهم‌تر از همه‌چیز بود. اولین حرف‌های امویهاکی این بود: «آمدم. بگو ببینم چه می‌خواهی بگویی.» و رو گرداند تا انجوروگه اشک‌هایش را نبیند.

فهرست مطالب کتاب

فهرست
یادداشتی درباره‌ی پس‌زمینه‌ی تاریخی این رمان
افزوده‌ی مترجم
قسمت اول: نور رو به زوال
1: زمین ما کجا رفت؟
2: انجوروگه به مدرسه می‌رود
3: انگوتو و آقای هاولندز
4: کامائو با انجوروگه حرف می‌زند
5: تحصیل همه‌چیز است
6: ترس و خشم
7: اعتصاب
میان پرده
قسمت دوم: تاریکی فرو می‌افتد
8: همه ترسیده‌اند
9: هیچ جا امن نیست
10: اِمویهاکی
11: آیا آزادی امکان‌پذیر است
12: خانه‌ی درد
13: دو مرگ
14: واپسین امیدش...