معرفی و دانلود کتاب کنار هم بمانید: درسی ساده برای تشکیل تیمی قوی

معرفی کتاب کنار هم بمانید: درسی ساده برای تشکیل تیمی قوی

جان گوردون و کیت لیول در کتاب کنار هم بمانید، به ما می‌آموزند که چطور در کار یا زندگی، تیمی قوی تشکیل بدهیم، به یکدیگر اعتماد کنیم، با کمک هم به استقبال چالش‌ها برویم و از سد موانع بگذریم. این کتاب که در لیست پرفروش‌ترین آثار وال‌استریت ژورنال بوده، در قالب داستانی در مورد یک مربی بسکتبال دبیرستانی و تلاش او برای آماده کردن تیمش، اصول کار گروهی را به شما می‌آموزد.

درباره‌ی کتاب کنار هم بمانید

دیوید مربی یکی از بهترین تیم‌های بسکتبال دبیرستانی است اما فصل گذشته نتوانست نتایج خوبی بگیرد. او اضطراب زیادی برای فصل پیش رو دارد و نگران است که با وجود بازیکنان خوبی که در تیمش حضور دارند، باز هم موفق نباشد. دیوید به ضعف تیمش آگاه است؛ اینکه بازیکنان در کار گروهی اصلاً خوب نیستند و علیرغم اینکه هرکدام به‌تنهایی تکنیک خوبی دارند، ولی در قالب تیم نمی‌توانند با هم همکاری کنند. او یکی از شب‌ها متوجه صدایی در خانه‌اش می‌شود. وقتی به دنبال صدا می‌رود، می‌فهمد سگش تکه چوبی را به خانه آورده و دارد در جایی پنهانش می‌کند. دیوید با دیدن چوب یاد یکی از نصیحت‌های همیشگی مادرش می‌افتد؛ قصه‌ی قدیمی شکستن چندین چوب و اتحاد و همبستگی. این ایده به ذهنش خطور می‌کند که شاید با کمک همین تکه چوب‌ها، بتواند بچه‌های تیمش را با هم متحد کند...

کتاب کنار هم بمانید (Stick Together) نوشته‌ی جان گوردون (Jon Gordon) و کیت لیول (Kate Leavell) از پرفروش‌ترین آثار چند سال اخیر ژانر موفقیت و خودیاری است. نویسندگان از فرم داستانی استفاده می‌کنند تا نکات و مفاهیم موردنظرشان را راحت‌تر به مخاطب انتقال دهند. همین رویکرد باعث شده مخاطب خیلی سریع با کتاب همراه شود: قصه‌ی یک مربی که در مورد تیمش نگران است و می‌خواهد به هر نحوی اعضای تیمش را با هم متحد کند. گوردون و لیول از قصه‌ی آشنای شکستن تکه چوب الهام گرفتند. در داستان آن‌ها مربی چوب‌هایی را انتخاب می‌کند و روی آن‌ها کلماتی را می‌نویسد؛ مثل باور، مالکیت، ارتباط، عشق، مشارکت، امید و شکست‌ناپذیری. هر تکه چوب را به یکی از بچه‌ها می‌دهد از او می‌خواهد بین هم‌تیمی‌هایش بگردد و کسی را که چوبی با کلمه‌ی مشابه دارد، بیابد. اعضای تیم باید توضیح بدهند که چرا این کلمات برای تیم و موفقیتش مهم است و چطور باید به آن دست یافت. این‌چنین مربی آن‌ها را وادار می‌کند به همبستگی و اتحاد بیندیشند و آن را بهتر درک کنند.

جان گوردون و کیت لیول در کتاب کنار هم بمانید، اصول کار گروهی را به چند مفهوم آشنا محدود می‌کند. گوردون که پیش‌تر هم در کتاب موفق «اتوبوس انرژی» از ژانر داستانی استفاده کرده بود، به خوبی از قدرت این تکنیک و تأثیرگذاری آن آگاه است. او می‌داند که خواننده با کمک قصه، مفاهیم مرتبط با اتحاد را بهتر می‌فهمد و با شیوه‌ی به‌کارگیری آن‌ها سریع‌تر آشنا می‌شود. به همین خاطر بوده که این کتاب با استقبال خیلی خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و در لیست پرفروش‌ترین آثار وال‌استریت ژورنال قرار گرفت. این اثر را طاهره مهرانی برای نشر شادن پژواک ترجمه کرد.

کتاب کنار هم بمانید برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به مدیران و رهبران سازمان‌ها توصیه می‌شود. همچنین اگر می‌خواهید با اصول کار گروهی در هر نوع فعالیتی آشنا شوید، این کتاب را بخوانید.

با جان گوردون و کیت لیول بیشتر آشنا شویم

جان گوردون (متولد 1971)، سخنران انگیزشی و مؤلف آمریکایی است که بیشتر درباره‌ی موضوعاتی همچون فروش، رهبری و کار تیمی صحبت می‌کند و می‌نویسد. او در دانشگاه کورنل، بوم‌شناسی انسانی خوانده و در دانشگاه اِموری در رشته‌ی آموزش تحصیل کرده. گوردون را عموماً با کتاب معروف «اتوبوس انرژی» می‌شناسند که میلیون‌ها جلد از آن در سرتاسر دنیا به فروش رسیده است. با موفقیت این کتاب او برنامه‌های مختلفی با محوریت مثبت‌اندیشی به راه انداخت و به دانشگاه‌ها، سازمان‌ها و باشگاه‌های زیادی برای سخنرانی دعوت شد. «کلمه‌ای که زندگی‌تان را تغییر می‌دهد» و «نجار» از دیگر آثار او به شمار می‌روند.

کیت لیول، نویسنده، کوچ، مشاور فروش و سخنران است. او تحصیلات خود را در رشته‌ی علوم ورزشی گذرانده و در زمینه‌ی تناسب‌اندام و تغذیه تخصص دارد. لیول برای باشگاه‌ها و شرکت‌های بزرگی در آمریکا کارگاه مدیریت برگزار کرده است. کتاب اعترافات یک مربی غیرحرفه‌ای از دیگر آثار این نویسنده به شمار می‌رود.

در بخشی از کتاب کنار هم بمانید: درسی ساده برای تشکیل تیمی قوی می‌خوانیم

در تمرین روز بعد، مارکل که دستش به‌شکل بدی ورم کرده و کبود شده بود، وارد شد. به مربی دیوید گفت که زمانی برای رفتن پیش پرستار نداشته، پس مربی دیوید همسرش، مربی ورزشی مدرسه، را صدا زد و از او خواست که به آن جا بیاید. او هنوز در دفترکارش بود، قول داد که به اتاق رختکن بیاید و نگاهی به دست مارکل بیاندازد و به آن چسب بزند.

مربی دیوید روبروی تیمش ایستاد. می‌دانست که آن‌ها راه‌حلی برای معمای چوب پیدا نکرده‌اند، بازیکنان با ناراحتی به جعبه‌ی یونیفرم‌های جدید خیره شده بودند و شکست در چهره‌شان دیده می‌شد.

- «دو کلمه‌ی آخر، ثبات و امیده. با ثبات شروع می‌کنم. ما نمی‌تونیم یک روز بیشترین تلاش و روز دیگر فعالیت ضعیفی داشته باشیم. نمی‌تونیم به احساسات، ترس‌ها یا تردیدهایمان اجازه بِدیم تا بر شدت تلاشی که برای یکدیگر و تیم‌مون می‌ذاریم، تاثیر بذاره. برای ساختن یک تیم عالی باید تلاشی یک‌اندازه در هرروز داشته باشیم.

این ثباته که موجب برتری می‌شه، چون دائماً کاری را انجام می‌دهیم، نه اینکه حرفش را بزنیم یا قصد انجامش را داشته باشیم. ما باید در نگرش، تلاش، رهبری، کار تیمی، عادات و تداوم برتری‌مون ثبات داشته باشیم. وقتی باثبات باشیم، ثمره‌ی تلاش‌مون را بواسطه‌ی تعهد به فرآیند در طی مسیر مشاهده می‌کنیم. یعنی اعمال‌مون منطبق بر تعهدمونه و با احساس یا رویدادها کنترل نمی‌شن.»

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: کوتاه آمدن
فصل دوم: چوب‌ها
فصل سوم: باور
فصل چهارم: مالکیت
فصل پنجم: ارتباط
فصل ششم: عشق
فصل هفتم: مشارکت
فصل هشتم: ثبات و امید
فصل نهم: شکست‌ناپذیر
فصل دهم: کنار هم بمانید
دربار‌ه‌ی نویسندگان