معرفی و دانلود کتاب چهره پنهان عشق
برای دانلود قانونی کتاب چهره پنهان عشق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چهره پنهان عشق
کتاب چهره پنهان عشق نوشتهی سیامک گلشیری داستان یک شبانهروز از زندگی پسری ثروتمند است که رابطهاش با نامزدش دچار تنش شده و در مرز خواب و بیداری شاهد اتفاقات عجیبی است. پیام که با زوج سرایدارش در خانهای بزرگ زندگی میکند، پس از دلخوری از دست رعنا تصمیم دارد برای مدتی به شمال برود، ولی ناگهان دو مأمور پلیس وارد خانه میشوند و شروع به تفتیش آنجا میکنند.
دربارهی کتاب چهرهی پنهان عشق
پیام با صدای زنگ تلفنهمراهش از خواب بیدار میشود. پشت خط نامزدش رعناست. او به خاطر میآورد که در مهمانی شب پیش از دست رعنا دلخور شد، به همین خاطر خیلی زود آنجا را ترک کرد و به خانه برگشت. به این فکر میکند که برای مدتی به شمال برود و تنها باشد، بهجایی که کسی از او خبر نداشته باشد. پیام به سردی و با بیاعتنایی پاسخ رعنا را میدهد و پرسش او که چرا دیشب ناگهان رهایش کرد و رفت را بیجواب میگذارد. پس از قطع کردن تلفن از رختخوابش بیرون میآید و آماده میشود که به سفر برود. اما با صدایی متوجه میشود که زوج سرایدار خانهاش با هم درگیر شدهاند. سهراب بهصورت همسرش، رعنا سیلی زده و حالا هم میخواهد از خانه بیرون برود. پیام که از این اتفاق شوکه شده دلیلش را میپرسد. او سعی میکند کدورت بین آنها را برطرف کند و آشتیشان دهد. در همین حین زنگ در به صدا درمیآید و دو مأمور پلیس وارد خانه میشوند. پلیسها به شکلی مشکوک خانه را میگردند و آنجا را زیرورو میکنند.
داستان چهرهی پنهان عشق نوشتهی سیامک گلشیری، قصهی یک شبانهروز از زندگی پسر جوان ثروتمندی است که با نامزدش دچار مشکل شده. پیام در مهمانی متوجه رفتارهای رعنا میشود و تصور میکند او با پسر دیگری در ارتباط است. به همین خاطر ناگهان مهمانی را رها میکند و به خانه برمیگردد. او حاضر نیست پاسخ رعنا را بدهد و میخواهد مدتی به سفر برود. اما در همان لحظهای که تصمیم میگیرد، اتفاقات متعددی رخ میدهد که باعث میشود رفتن او به تعویق بیفتد. درگیری سرایدارها و ورود پلیس شرایط او را پیچیدهتر میکند، بهطوریکه کمکم سردرگمتر شده و کنترل از دستش خارج میشود.
رمان چهرهی پنهان عشق در فضایی بین خواب و بیداری روایت میشود. شخصیت اصلی رمانِ سیامک گلشیری با زنگ تلفن از خواب بیدار میشود. ولی بلافاصله خوابش میبرد. بار دیگر با زنگ تلفن بیدار میشود. این رفتوبرگشت بین خوابوبیداری چندین بار تکرار میگردد، بهطوریکه از جایی به بعد خواننده حس میکند که مرز بین بیداری و رؤیا تا حدودی گم شده. دعوای سرایدارها یا اصرار پلیس برای گشتن خانه هم به این ابهام دامن میزند. این پیچیدگی باعث میشود تا پیام سعی کند به شکل دیگری به گذشتهی خود نگاه کند. او دچار تردید میشود که آیا واقعاً آدمهای اطرافش را میشناسد؟ آیا رعنا به او خیانت میکند یا تصورش اشتباه بوده؟ یا سرایدارش واقعاً برای بار دوم ازدواج کرده؟ عنوان کتاب هم تا حدی به همین سردرگمی و پنهان بودن اتفاقات اشاره دارد.
سیامک گلشیری در داستان چهرهی پنهان عشق نثری روان و پرکشش دارد. قسمتهایی از قصه معمایی و کمی رمزآلود میشود ولی گلشیری اجازه نمیدهد داستانش خیلی به این سمت کشیده شود. او ترجیح میدهد داستانش را سرراستتر بگوید تا بتواند بیشتر در احساسات آدمهایش کندوکاو کند و انگیزههایشان را بیابد. اما داستان فرم روایی جالبی هم دارد. اینکه اتفاقات در یک روز و یک مکان رخ میدهد، باعث شده تا نویسنده شیوهی خلاقانهتری را در پیش بگیرد؛ او ساختار داستانش را به نمایش نزدیک کرده است. صحنههایی کوتاه که با ورود و خروج شخصیتها تعریف میشوند و الگوهای تئاتری را تداعی میکنند.
رمان چهرهی پنهان عشق را نشر چشمه به چاپ رسانده است.
کتاب چهرهی پنهان عشق برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به دوستداران رمانهای معمایی و عاشقانهی ایرانی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب چهره پنهان عشق میخوانیم
بلند شدم رفتم کنار کمد. چندتا پیراهن و یک شلوار گرمکن آوردم و ریختم روى تخت. وقتى ساکم را بیرون مىآوردم، چشمم به کیسهی سبزی گوشهی کمد افتاد. توی آن صندلهاى کرمرنگ چوبىِ رعنا بود. بندهاى روى صندل از طناب کنفىِ نسبتاً ضخیمى به رنگ همان چوب بود. صندلها را کردم توى کیسه و برگرداندم توى کمد. زیپ ساکم را باز کردم، پیراهنهایم را یکىیکى تا کردم و گذاشتم توى ساک. شلوار گرمکن را هم با یک پیراهن پشمى ضخیم گذاشتم کنار بقیه. بعد به بقیهی لباسهاى توى کمد نگاه کردم. نمىدانستم چند وقت قرار است شمال بمانم. شاید همین فردا برمىگشتم، شاید هم دو هفتهاى مىماندم. دراز کشیدم روى تخت و باز به عقربهی ساعت نگاه کردم که داشت به هفت مىرسید. چشمهایم را بستم. نمىخواستم به چیزى فکر کنم. حتى دلم مىخواست مىشد نیمساعتى بخوابم. اما کمى بعد احساس کردم گریهی گلمریم را مىشنوم. گوش تیز کردم. هیچ صدایى نمىآمد. صداى گریهاش توى گوشم بود. چهرهی نحیف و لاغرش، وقتى دستمال را گذاشته بود روى دماغ و دهانش و گریه مىکرد، جلوِ چشمم بود. بعد یاد دخترى افتادم که یک روز صبح مقابل تابلوِ اعلاناتِ دانشگاه دیده بودمش. داشتم توى برگهی نتایجِ امتحاناتِ میانترم دنبال اسمم مىگشتم که از پشت صدایش را شنیدم. برگشتم و بعد با هم دنبال اسمم گشتیم. توى یک کلاس بودیم، اما انگار اولینبار بود مىدیدمش. با آن عینک بدون قاب آمد جلو و انگشت باریک اشارهاش را گذاشت روى اسمم. بعد هم اسم خودش را پیدا کرد. عصر همان روز بود که موقع رفتن، توى راهرو، رفتم کنارش و دعوتش کردم به کافىشاپى که چند کوچه با دانشگاه فاصله داشت. فقط نگاهم کرد. بعد خیلى آهسته گفت «نه» و رفت. من همان جا ایستادم و تا وقتى پیچید سمت راهپله، نگاهش کردم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چهره پنهان عشق |
نویسنده | سیامک گلشیری |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 126 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1083-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |