معرفی و دانلود کتاب پشت خط
برای دانلود قانونی کتاب پشت خط و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پشت خط
رمانی دربارهی آدمها و ارتباطشان با محلهای قدیمی در جنوب شهر تهران. کتاب پشت خط نوشتهی مهدی افروزمنش با نگاهی به روابط انسانی میان آدمها در بستر یک محلهی قدیمی میکوشد تا جغرافیای این محله را از زوایای گوناگون روایت کند و تأثیر محل زندگی را در شخصیت آدمها نشان دهد.
دربارهی کتاب پشت خط
جنوب شهر و مردمانش یکی از مضمونهایی است که در سالهای اخیر محور روایت داستانها، فیلمها و سریالهای زیادی قرار گرفته است؛ نوع خاص روابط آدمها در این مناطق، محرومیتها و آسیبهایی که در این مناطق از شهرها وجود دارند، سوژهای جذاب برای نویسندگان، روزنامهنگاران و فیلمسازان بوده است. بههمیندلیل در دهههای اخیر بارها آثاری با این حالوهوا در ادبیات و هنر ایران شکل گرفتهاند.
کتاب پشت خط نوشتهی مهدی افروزمنش نیز یکی از کتابهایی است که مانند آثار قبلی این نویسنده در جنوب شهر میگذرد؛ اما اینبار رابطههای انسانی و عاطفی نیز حول محور محله و حتی نام محله قرار میگیرند؛ بههمیندلیل شاید این اثر از نظر ساختار و روایت جذابیتهای تازهای برای خوانندگان و علاقهمندان به این نوع از رمانها و داستانها داشته باشد.
در این کتاب محلهی «فلاح» در تهران محور داستان قرار گرفته است و از مسیر اتفاقات و رویدادهایی که برخی از آنها جنبهی عاطفی و عاشقانه نیز پیدا میکند، تغییر و تحولات یک محله در یک برههی زمانی روایت میشود؛ محلهای که برای راوی و قهرمان داستان تنها یک جغرافیا برای زندگی نیست و تمام عشقها، دلبستگیها و رؤیاهایش در آن منطقه تعریف میشود و پیش میرود.
در کتاب پشت خط نوشتهی مهدی افروزمنش راوی و قهرمان داستان فرهاد نام دارد و عاشقِ دختری به نام «اشرف فلاح» است که پدرش بانی و مؤسس محلهی فلاح بوده. پدر خودش نیز روزگاری پا به این محله گذاشت تا آرزوها و رؤیاهایش را در آن بنا کند؛ او درختهای چنار این محله را کاشت و باغهای آن را آباد کرد اما پدر اشرف محله را غصب کرد و نام خودش را بر روی آنجا گذاشت.
راوی در این کتاب دو نام دارد؛ از سمت پدری «فرهاد» خطاب میشود و از سمت مادری به او «شاپور» میگویند؛ این دوگانهی نامگذاری مانند نشانهای در رمان عمل میکند که در شخصیتپردازی او نیز مؤثر است. فرهاد یا شاپور در کل فضای رمان با کشمکشهای دوگانهای روبهرو است که زندگی او را تحتتأثیر قرار میدهد و درنهایت، پای این دوگانگی به رابطهاش با اشرف نیز میکشد. چرا که بر اساس سنتی که پدران آنها در محله شکل دادهاند، سرنوشت این دو نفر همواره با عشق از یک سو و جدال از سوی دیگر رقم میخورد.
کتاب پشت خط در برههی زمانی جنگ روایت میشود؛ نویسنده تلاش کرده تا تأثیراتی که این رویداد بر حالوهوای محله میگذارد را نیز از نظر دور نگه ندارد؛ هر روز در محله جوانی از دست میرود و این نکته نیز بر جریانها و اتفاقات داستان تأثیر میگذارد؛ بهویژه بر رابطهی عاطفی راوی و آنچه او مایل به انجام دادنش است.
لازم به ذکر است نشر چشمه این اثر را روانهی بازار نشر کرده است.
در نکوداشت کتاب پشت خط
- نویسندهی پشت خط، رجبهرج و کلمهبهکلمهی داستان، مکان، تاریخ و آدمهایش را به هم گرده زده، ساخته است و درنهایت، شخصیت و کل واحدی را خلق کرده که نمیشود از هم جدایشان کرد. (سایت کتاب نیوز)
کتاب پشت خط برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانها و داستانهای فارسی، بهویژه آنها که به ادبیات عامیانه و ژورنالیستی علاقهمند هستند میتواند انتخاب مناسبی باشد؛ همچنین به دلیل روایت کتاب از یک محله، علاقهمندان به تاریخ تهران نیز از این کتاب خوششان خواهد آمد.
با مهدی افروزمنش بیشتر آشنا شوید
مهدی افروزمنش (متولد 1357) روزنامهنگار و نویسندهی ایرانی است. او سالها در مطبوعات ایران بهعنوان خبرنگار، گزارشگر و دبیر فعالیت کرده و در حوزهی رسانه جوایزی نیز به دست آورده است. از این نویسنده تاکنون آثاری همچون کتابهای «تاول»، «سالتو» و «باران در مترو» منتشر شده است.
در بخشی از کتاب پشت خط میخوانیم
بیشترشان مرد بودند. زنهاشان گوشهای مینشستند و بچهها را تروخشک میکردند. چای دم میکردند، غذا بار میگذاشتند. دوباره فانوس علم کردند و شبانه چندتا خانه ساختند، داخل انبارها را دیوارکشی کردند. خاله سکینه و حسن آمدند این ور مُحَجر. تعریف کردند که از کجا آمدهاند، گفتند دولت گفته زمین مستکبران باید به مستضعفان برسد. نامهای دستشان بود که میگفت میتوانند خانه بسازند. میگفتند «ما مستضعفیم.» خاله تا زنده بود همهکارهی موستان بود. اسم آنا را هم خودش گذاشت. اسم قبلیاش راشل بود. ماچهسگ موسیو بعد رفتن موسیو آوارهی کوچه و خیابان شد، تا اینکه خاله آمد و سروسامانی به زندگیاش داد اما با مُردن خاله دوباره همهچیز به حالت سابق برگشت و دوباره آواره شد. عزیز به خونش تشنه بود. آلمانی ازش بدش نمیآمد. قدرت با چوب میزدش و یزدان برایش آشغال میانداخت. همیشه بین خواستن و نخواستنش حرف است.
تازگی تخم چشمهای ماچهسگ خون افتاده، حتماً مریض است. بوی آشنا که میشنود نترس میشود. پوستش کبره بسته. زخمهاش لیچ افتاده. اَبرشخاکستری است. پاهایی کشیده دارد. پاها از تو سفیدند و خالخالهای قهوهای روشن دارند. ماچهسگِ نازپرورده را موسیو پیش فلاح گذاشت تا برود و همزمان با دستگاههای کارخانهی میکده برگردد. کسی نمیداند راشل چهطور از آتشسوزی خانهی فلاح جان به دربرد، اما روزی را که خاله سکینه اسمش را آنا گذاشت بچههای پشت خط یادشان بود. تا او بود آنا روزگاری خوش داشت. هر روز پلاس خانهی سکینه بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پشت خط |
نویسنده | مهدی افروزمنش |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 378 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-0809-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |