معرفی و دانلود کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود: برگرفته از شعری از رسول یونان
برای دانلود قانونی کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود: برگرفته از شعری از رسول یونان
جریان سیال ذهن انسانی مدرن در بستری سراسر سنتی و قدیمی. کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود نوشتهی لیلا صبوحی خامنه درباره زندگی دختری است که به قصد آغاز یک زندگی جدید و برای خدمت به عنوان معلم، به روستایی در اطراف تبریز میرود؛ اما به دلیل شباهتی که با خالهی گمشدهاش دارد، درگیر ماجرایی عاشقانه و مرموز میشود.
درباره کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود:
داستان این رمان عاشقانه در چندین فصل کوتاه با نثری ساده و شاعرانه روایت میشود. شیوه روایی در این اثر به گونهای است که بخشهایی از آن، حس تعلیق را در شما ایجاد میکند تا هر چه بیشتر مشتاق دنبال کردن سرنوشت شخصیتهای داستان شوید. بخش خلاقانه و وجه تمایز این اثر در مقایسه با سایر کتابهایی که پیش از این خواندهاید آن است که سایههای اشخاص به عنوان شخصیتهایی از کتاب در داستان حضور موثری دارند و حتی بر تصمیمات و رفتارهای ناهید که قهرمان اصلی داستان است اثر میگذارند. به این ترتیب گفتوگو و بازی با سایهها یکی از نقات قوت این اثر به شمار میرود.
وقایع رمان پاییز از پاهایم بالا میرود در یکی از روستاهای اطراف تبریز میگذرد و به همین دلیل فضایی سنتی و قدیمی به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده که به به همراه خرده روایتهایی که در بخشهایی از متن به چشم میخورد، زیبایی و جذابیت اثر را دو چندان نموده است.
اما چرا پاییز از شانه هایم بالا میرود؟ لیلا صبوحی خامنه برای انتخاب نام این کتاب از یکی از شعرهای رسول یونان، شاعر و نویسنده هم ولایتیاش، استفاد کرده و به این ترتیب ارادات خود را به او نشان داده است.
کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود مناسب چه کسانی است؟
مطالعه این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای کوتاه ایرانی عاشقانه که حال و هوایی وهم گونه و شاعرانه دارند، پیشنهاد میکنیم.
با لیلا صبوحی خامنه بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده ایرانی در سال 1353 در تبریز متولد شد و از کودکی به نوشتن بسیار علاقه داشت. پیش از نگارش رمان «پاییز از پاهایم بالا میرود» چندین مجموعه داستان کوتاه از او منتشر شد که افتخارات و جوایز بسیاری را برایش به ارمغان آورد. او از سال 1378 در مشهد زندگی میکند اما هرگز از حال و هوای محل تولدش جدا نشده است به طوری که بافت جغرافیایی بخشهایی از زادگاهش دستمایهی نگارش برخی از آثارش شدهاند.
جملات برگزیده کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود:
- از پشت شیشهی ترکبرداشته، درّههای پایین را نگاه میکنم که چند وجب بیشتر با کنج لاستیکهای تقریباً صاف ماشین فاصله ندارند. درّهها انگار آتش گرفتهاند، زرد و سرخ و نارنجی.
- سایهام دستبردار نیست. خزیده توی سرم و دارد گوشهوکنار را دنبال بقایای عکسهای رنگپریده زیر و رو میکند.
- همهچیز داشت چرخهای عادی و طبیعی را طی میکرد، اگر اتفاقهای سادهی این چند ماه، اینطور پشتسر هم نمیافتاد و یکی، حتا فقط یکی از آنها، جور دیگری پیش میآمد.
- هیچچیز توی دنیا لذتبخشتر از این نیست که توی خانهای که خانهی خود خودت است، دستهای یخزدهات را روی علاالدین بگیری و باریدن برف را از گوشهی پنجره تماشا کنی.
- تجربههای تلخی که از امیدها و ناامیدیهای پیاپی داشتهاند، این حس را در وجودشان تقویت کرده که «بیخودی امیدوار نشو! اینبار هم مثل دفعههای قبل است.
در بخشی از کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود میخوانیم:
یک هفته بیشتر است که پایم را از ایتگین بیرون نگذاشتهام. برای طارهخالا و بقیه عذر آوردهام که کار واجبی دارم که باید انجامش دهم. سربهسرم نمیگذارند و دوروبرم نمیآیند، مگر اینکه خودم گاهگاهی بهشان سر بزنم. فکر میکنند من هم مثل معلمهای قبلی دارم درس میخوانم برای کنکور کارشناسی. برای همین است که دلخور نمیشوند اگر درِ حیاط خانهام را بسته ببینند.
روزهای اول بازوهایم خیلی اذیت بود. ماهیچههایم میبست و درد میگرفت. مدام رگهای ماهیچههای دستم مثل اینکه دلدل بزند، میپرید. حتا ماهیچهی انگشتهایم هم بسته بود. یک خودکار نمیتوانستم درست توی دستم بگیرم. اما بعد کمکم عادت کردم.
با خودم قرار گذاشتهام اگر وسط کار سوهانم شکست یا کُند شد، برای آن روز تعطیلش کنم. این را سایهای توی گوشم گفته. سایهای که هر روز تا میبیند سوهانم را برداشتم، میآید همین جا گوشهی همین سهکنج مینشیند به تماشایم. زانوهایش را بغل میزند و لب از لب باز نمیکند.
هر روز کارم شده همین. از مدرسه برمیگردم، نمازم را میخوانم، یک لقمه نان میخورم و علاالدین را میآورم میگذارم کنار پایم. بیهوا با چشمهای بسته دست میکشم روی تاقچهی نوارها و میگذارم سایهی ناری شانسی دستم را ببرد طرف یکیشان که دوستتر دارد. بعد نوار را میکشم بیرون و میگذارم توی پخش و شروع میکنم به سابیدن. بعدترش هم برای آنکه یادم برود دارم این سوهان لعنتی را روی نارضایتی اورقیه و روی دندانها و استخوانهای خودم میکشم، میگذارم سایهها بیایند دوروبرم و قصههاشان را برایم بسازند. هر روز یک نوار، هر روز یک داستان.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پاییز از پاهایم بالا میرود: برگرفته از شعری از رسول یونان |
نویسنده | لیلا صبوحی خامنه |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 134 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-262-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |