معرفی و دانلود کتاب و آوا در کوهها پیچید
برای دانلود قانونی کتاب و آوا در کوهها پیچید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب و آوا در کوهها پیچید
کتاب و آوا در کوهها پیچید نوشته خالد حسینی، روایتگر داستان زندگی خواهر و برادری است که پدرشان به دلیل تنگ دستی و فقر شدید ناچار میشود خواهر سه ساله را به خانوادهای ثروتمند بفروشد. این رمان از آثار پرفروش نیویورک تایمز به حساب میآید.
درباره کتاب و آوا در کوهها پیچید:
اثری متمایز و شگفتانگیز از خالد حسینی. داستان این رمان زیبا درباره عبدالله و خواهرش پری است. عبدالله 10 ساله با خواهرش پری رابطهای گرم و صمیمی دارد. به مرور زمان به دلیل مشکلات مالی شدید پدر آنها تصمیم میگیرد پری را به خانوادهای ثروتمند بفروشد تا بتواند از این طریق هزینههای دیگر اعضای خانواده را تامین کند. پری به همراه خانواده جدیدش راهی فرانسه میشود و قدم به دنیایی جدید و متفاوت میگذارد و سرنوشتش به کلی دگرگون میشود. اما این اتفاق به شدت عبدالله را متاثر میکند و او با اندوه جانکاه از دست دادن خواهر عزیزش به خاطر فقر، بزرگ میشود و زندگیاش به شدت تحت تاثیر تحولات شرایط افغانستان قرار میگیرد. او نیز تصمیم میگیرد از زادگاهش بگریزد.
رمان و آوا در کوهها پیچید (And the Mountains Echoed) روایتهایی تو در تو و چند لایه دارد و به همین دلیل ذهن شما را با خود درگیر میکند. این کتاب همچون دیگر آثار خالد حسینی به سختیها و مشکلات مردم افغانستان میپردازد اما استفاده از روشهای منحصر به فرد داستاننویسی و شخصیتپردازی پیچیده در این اثر وجه تمایز رمان و آوا در کوهها پیچید با دیگر آثار او یعنی کتابهای «بادبادکباز» و «هزار خورشید تابان» به شما میرود.
شخصیتهای اصلی کتاب و آوا در کوهها پیچید:
عبدالله: مردی افغان که در روستایی در افغانستان بزرگ شده است، خواهر کوچکترش به نام پری در سه سالگی به خانواده دیگر واگذار میشود و او نیز تصمیم میگیرد افغانستان را به قصد زندگی بهتر ترک کند. عبدالله سرانجام به آمریکا میرود، تشکیل خانواده میدهد و رستورانی افغان راه میاندازد.
پری: خواهر عبدالله که در سه سالگی به زوجی ثروتمند به نام وحدتی فروخته میشود. او همراه خانواده غیر بیولوژیکش به فرانسه مهاجرت میکند و پس از سکته پدرخواندهاش و مرگ دایی واقعیاش از طریق نامهای به حقایقی که مربوط به گذشتهاش میشود پی میبرد.
نیلا وحدتی: زنی زیبا اما ناراضی از زندگی خود در همه حال، همسر تاجر ثروتمند افغان که به دلایلی نازا میشود و تصمیم میگیرد پری را به عنوان فرزند بپذیرد.
پروانه: نامادری عبدالله و پری.
نبی: برادر پروانه و کسی که عاشق نیلا است و ترتیب فروش پری به او را میدهد تا بلکه بتواند دل او را به دست آورد.
افتخارات کتاب و آوا در کوهها پیچید:
- از پرفروشترین آثار نیویورکتایمز
- نامزد جایزه بهترین داستان سال به انتخاب گودریدز
- نامزد جایزه کتاب بینالمللی در سال 2014
- نامزد مدال اندرو کارنگی برای ادبیات داستانی در سال 2014
- نامزد جایزه ادبی جنوب آسیا در سال 2015
نکوداشتهای کتاب و آوا در کوهها پیچید:
- رمانی فراموشنشدنی درباره یافتن بخشی گمشده از خود در فردی دیگر. (Amazon)
- روانتر و بلندپروازانهتر از کتاب «بادبادکباز»، و با روایتی پیچیدهتر از کتاب هزار خورشید تابان. (The New York Times)
- داستانی حماسهگونه درباره فداکاری، خیانت و قدرت خانواده. (People)
کتاب و آوا در کوهها پیچید مناسب چه کسانی است؟
مطالعه این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات افغانستان و طرفداران آثار خالد حسینی پیشنهاد میکنیم.
خالد حسینی را بیشتر بشناسیم:
این نویسنده برجسته در سال 1965 و در کابل افغانستان متولد شد. او در سال 1970 به همراه خانوادهاش به ایران مهاجرت کردند و پدرش در سفارت افغانستان در تهران مشغول به کار شد. در سال 1973 خانواده حسینی به کابل بازگشتند و برادر کوچک حسینی در ژوئیه همان سال به دنیا آمد. در سال 1976، زمانی که خالد حسینی (Khaled Hosseini) 11 ساله بود، پدرش در پاریس شغلی یافت و خانواده را به آن جا منتقل کرد.
حسینی در سال 1984 از دبیرستان استقلال در سن خوزه فارغالتحصیل شد و در دانشگاه سانتا کلارا ثبتنام کرد و در آن جا در سال 1988 لیسانس زیستشناسی گرفت. وی یک سال بعد وارد دانشکده پزشکی دانشگاه کالیفرنیا شد و در رشته پزشکی تحصیلات خود را ادامه داد؛ تا زمانی که اولین و مشهورترین رمانش یعنی «بادبادکباز» را به انتشار رساند.
این نویسنده در همه آثار خود به مسائل کشور افغانستان مثل مهاجرت و مشکلات معیشتی مردم پرداخته است. او سه کتاب موفق در کارنامه هنری خود دارد. کتابهای «کتاب بادبادکباز» و «هزار خورشید تابان» او از پرفروشترینهای لیست نیویورکتایمز بودهاند و کتاب حاضر نیز با استقبال زیادی از جانب مخاطبین مواجه شد.
در بخشی از کتاب و آوا در کوهها پیچید میخوانیم:
روزی که باباجان برگشت، همان شب توی خانه مهمانی گرفت. عادل حالا کنار پدرش، سر سفرهی بزرگ نشسته بود. گاهگداری باباجان ترجیح میداد روی زمین بنشیند و با دست غذا بخورد، بهخصوص در جمع دوستان سالهای جهادش. بهشوخی میگفت یاد روزهای غارنشینی بهخیر! زنها توی اتاق ناهارخوری، سر میز، با قاشق و چنگال غذا میخوردند، مادر عادل هم بالای میز مینشست. عادل صدای پرچانگیشان را که از دیوار مرمرین طنینانداز میشد، میشنید. یکی از آنها، که باسن بزرگ و موهای رنگکردهی شرابی داشت، نامزد یکی از دوستان باباجان بود و قرار بود بهزودی عروسی کنند. سر شب، عکسهایی را که با دوربین دیجیتال در فروشگاه لباس عروس در دوبی گرفته بود، به مادر عادل نشان میداد.
بعد از غذا، هنگام صرف چای، باباجان داشت خاطرهای را تعریف میکرد که واحدشان جلوی ستون نظامی شوروی کمین کرده، راه ورود به درهای در شمال را بسته بود. همه سراپا گوش بودند.
باباجان که داشت بیهوا دستی به سرِ عادل میکشید، گفت «وقتی در تیررس ما قرار گرفتند، بستیمشان به آتش. اول ماشین جلوبرشان را زدیم، بعد چندتا جیپ. فکر میکردم یا عقبنشینی میکنند یا سعی میکنند با هر جانکندنی که هست، پیشروی کنند. اما حرامزادهها پیاده شدند و ما را بستند به تیر. باورتان میشود؟»
توی اتاق همهمهای بهپا شد. همه سر جنباندند. عادل میدانست که حداقل نصف مردان توی اتاق قبلاً از گروه مجاهدین بودهاند.
«تعداد ما نسبت به آنها خیلی بیشتر بود، شاید سه به یک بودیم، اما آنها سلاح سنگین داشتند و تا آمدیم به خودمان بجنبیم، آنها به ما حمله کرده بودند. مواضع استقرار ما توی باغهای میوه را هدف گرفته بودند. طولی نکشید که همه پراکنده شدند. ما هم پا گذاشتیم به فرار. من و این یارو، چی بود اسمش؟ محمد یا همچین اسمی، داشتیم شانه به شانهی هم توی باغ انگور میدویدیم، نه از آن تاکستانهایی که به درختها داربست میزنند، بلکه از آنهایی که میگذارند تاکها روی زمین رشد کنند. از همه طرف گلوله میبارید، و ما جانمان را برداشته بودیم و میدویدیم، تا اینکه ناغافل هردوتامان سکندری خوردیم و روی زمین ولو شدیم. یک آن، من بلند شدم و دوباره سر گذاشتم به دویدن، حالا ندو کی بدو، ولی هیچ اثری از این محمد یا هرچی، نبود. برگشتم و داد زدم «خبر مرگت کجا ماندی، آشغال عوضی!»
بابا جان مکثی کرد تا جوّ بدهد. دستش را روی دهانش فشرد تا جلوی خندهاش را بگیرد. «بعد مثل فنر از جا پرید و بنا کرد به دویدن - باورتان میشود؟ - دیوانهی مادربهحرام کلی انگور بغل زده بود! دوتا دستهایش پر بود!»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب و آوا در کوهها پیچید |
نویسنده | خالد حسینی |
مترجم | پریسا سلیمان زاده، زیبا گنجی |
ناشر چاپی | انتشارات مروارید |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 441 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-191-277-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |