معرفی و دانلود کتاب هر صبح میمیریم
برای دانلود قانونی کتاب هر صبح میمیریم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هر صبح میمیریم
کتاب هر صبح میمیریم اثر سید احمد بطحایی، داستانی در باب گیر افتادن میان دوزخ، برزخ و دنیاست. در این رمان داستان مرد عاشقی را دنبال میکنیم که در بند ۳ زندان محبوس است و در انتظار طناب دار روزهای باقیماندهاش را سپری میکند.
دربارهی کتاب هر صبح میمیریم
کتاب هر صبح میمیریم نوشتهی سید احمد بطحایی، داستان زندگی احمد است که یک عکاس زندانی است. جسم احمد در زندان است، اما گوشهای از ذهنش در دنیا، گوشهای در برزخ و گوشهای دیگر در دوزخ جا مانده است. داستان از بند سوم زندان شروع میشود. بند ۳ مخصوص اعدامیهاست. اینجا هر کس برای خودش قصهای دارد، قصهی احمد اما این میان شنیدنی است.
در زندان که باشی لحظات کش میآیند. خاطرات لحظهای شخصیت اصلی کتاب هر صبح میمیریم را رها نمیکنند. احمد یک آلبوم عکس خانوادگی با خودش به زندان آورده، اما در یادآوری خاطرهی هر عکس ریخت و پاش نمیکند. میخواهد در روزهای باقیمانده برای هر کدام وقت بگذارد و درست مزهمزهشان کند. در میان این خاطرات تصویر زنی پررنگ است؛ زنی که روزگاری عاشقش بوده، زنی که هنوز هم عاشقش است. چه خوب که یاد مریم کمرنگ نمیشود...
احمد چشمهایش را که میبندد از خانه سر در میآورد. تصویر زمین بازی مجتمع و دخترکی که در آن بازی میکند را به وضوح میتواند ببیند. چراغهای رنگی محوطه و مغازهی گل فروشی نادر منظره را تکمیل میکند. تنها نیست. مریم هم آنجاست. ذهنش مثل کودک مطیعی که به دنبال مادر میرود، مدام به دنبال مریم میرود. گاهی حتی تصویر خانه هم محو میشود و سردی زندان نمود پیدا میکند، ولی باز هم تصویر مریم باقی میماند. مریم مرز میان خیال و واقعیت را به هم زده است.
مریم لباس سفید بلندی به تن دارد و موهای بلند مشکردهاش چشمنواز است. با شوق از نسیم حرف میزند. احمد به نسیم فکر میکند. از روز اول ازدواج قرار گذاشتند تا نام بچهی به دنیا نیامدهشان را نسیم بگذارند. میگوید چطور قرار است نوازشش کند، او را در آغوش بگیرد و به او شیر بدهد. اینکه در زمان بارداریاش چه چیزی ویار میکند. بلند میشود و از کنار احمد میرود. لباس سفیدش از پشت خونی است. قرار نبود ویار حاملگیاش مرگ باشد...
کتاب هر صبح میمیریم اثر سید احمد بطحایی داستان مرد جوانی است که همسر باردارش را به خاطر خیانت به قتل رسانده و حالا در انتظار اعدام است. نثر گیرای این داستان مخاطب را ساعتها به خود مشغول میکند و مجال کنار گذاشتن کتاب را به او نمیدهد. نویسندهی این کتاب سید احمد بطحایی، روحانی جوانی است که به تازگی به دنیای نویسندگی وارد شده و کتاب هر صبح میمیریم را به عنوان اولین اثرش به رشته تحریر در آورده است، اما این کمتجربگی مخاطب را ناامید نمیکند. این کتاب که به همت نشر افق به چاپ رسیده، در سه فصل «روزگار تلخ»، «روزگار برزخ» و «روزگار دنیا» از داستان زندگی احمد میگوید.
کتاب هر صبح میمیریم برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب هر صبح میمیریم اثر سید احمد بطحایی، به دوستداران داستانها و رمانهای ایرانی به خصوص علاقهمندان به موضوعات اجتماعی و عاشقانه پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب هر صبح میمیریم میخوانیم
دستم را روی کلید میگذارم. فشار میدهم. برنمیدارم تا خودش بیاید. از پشت در آهنگ پلنگ صورتی را با لبش بزند. آرام در را باز کند، من هم بند کفشهام را. درشان بیاورم. او پشت در بایستد. دستش را محکم به بینیاش گیره کند. با دست دیگرش به دستشویی اشاره کند و من بروم دستشویی. جورابهام را دربیاورم. پاهام را بشویم تا راضی شود راهم دهد. با آن لباس نخی تابستانیاش بپرد بغلم تا بند دوربین از روی شانهام لیز بخورد و پایین بیاید. با آن گلهای ریز سبز و سفید لباسش. هر چه دستم را روی کلید نگه میدارم، نمیآید. فکری میشوم رفته خانهی خاله. ولی نرفته. اگر میخواست برود میگفت. کلید را با اکراه از توی یکی از هزاران جیب جلیقهی کتانم درمیآورم. وارد قفل میکنم. دو دور میچرخانم. در باز میشود. کفشهام را درمیآورم. داخل جاکفشی آبی کنار در میگذارم. دستشویی نمیروم. در را میبندم و وارد راهرو میشوم. توی آشپزخانه نیست. روی اجاق گاز هم چیزی نیست. چند سال است زنی توی آشپزخانه نبوده انگار، توی پذیرایی هم. فقط اتاق خواب میماند. درش نیمهباز است. پنجرهی رو به تراس باز است. یک میلیون بار هم به مریم بگویم فایده ندارد. پشت میزش مینشیند. نصف صفحه تایپ میکند. از روی صندلی بلند میشود و پنجرهی رو به تراس را باز میکند. صورتش را به نسیم ملایمی که از میان درختهای کاج و زبان گنجشک مجتمع میگذرد، میچسباند. چشمهاش را میبندد. دستش را چنگ میزند لای موهای طلایی و سیاهش. بعد دو دست را به دو طرف پنجره میگیرد و همانطور که چشمهاش بسته است، پردهی نازکی که دست باد افتاده، توی صورتش میخورد. میلغزد روی صورتش. و من حسودی میکنم، به مریم، به پردهی نازک.
فهرست مطالب کتاب
روزگار تلخ
روزگار برزخ
روزگار دنیا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هر صبح میمیریم |
نویسنده | سید احمد بطحایی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 200 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-369-939-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |