معرفی و دانلود کتاب هدیه

معرفی کتاب هدیه

در ترافیکی سنگین و در توقف هیجانات روزمره، دست دختری روی شیشه‌ی اتومبیل کناری کشیده می‌شود: کمک! کتاب هدیه نوشته‌ی سباستین فیتسک، داستان مردی به نام میلان است که از اختلال ناتوانی در خواندن کلمات رنج می‌برد، اما حالا او برای نجات جان دختری که درست در اتومبیل کناری‌اش در خطر است، باید از حافظه‌ی تصویری خود کمک بگیرد و رد این اتومبیل را بگیرد؛ ردی که در نهایت او را به تاریک‌ترین تجربیات زندگی گذشته‌ی خویش متصل می‌کند.

درباره‌ی کتاب هدیه

هر آن چه که زیر فرش پنهان کرده بودی، روزی از آن زیر سر بیرون می‌دهد و با فریاد بلندی همه‌ی اطرافیانت را فرامی‌خواند! کتاب هدیه (The Gift) نوشته‌ی سباستین فیتسک (Sebastian Fitzek)، نویسنده‌ای است که در عمق رازآلودترین داستان‌های معمایی و جنایی خود ما را به سفری در تاریک‌ترین ابعاد روان‌شناختی شخصیتی‌مان می‌برد؛ چیزهایی که گاهی از خودمان هم پنهانشان کردیم. رازهایی که در اثر مواجهه با آدم‌ها و تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایمان برملا می‌شوند و ما را به نقطه‌ای غیرقابل‌بازگشت در زندگی می‌رسانند؛ پرتگاهی که در آن با تاریک‌ترین بخش وجودی‌مان تنها هستیم. از آن بالا به پایین می‌پری یا به زندگی با تاریکی ادامه می‌دهی؟!

میلان از آن دسته آدم‌هایی نبود که به‌راحتی با دیگران جوش بخورد. تنهایی چنان در عمق وجود او ریشه کرده بود که جدا کردن او از دنیای کوچکی که برای خودش ساخته بود، دیگر آن‌قدرها هم ممکن به چشم نمی‌آمد؛ مگر اینکه اتفاقی این چنینی، او را وادار کند تا از دنیای آرام خودش بیرون بیاید و برای نجات جان دیگری، زندگی خودش را نیز تغییر بدهد. کتاب هدیه نوشته‌ی سباستین فیتسک، داستان مردی به نام میلان است که به اختلال روان‌شناختی نسبتاً نادری مبتلا است که او را برای خواندن کلمات دچار مشکل می‌کند. این مشکل از دوران کودکی، اعتمادبه‌نفس میلان را تحت‌تأثیر قرار داده است و باعث شده است تا سرنوشت او به شکل عجیبی دستخوش تغییرات عمده‌ای شوند.

میلان از گذشته‌ی خود فرار می‌کند، اما ازآنجایی‌که او تنها یک دوچرخه‌سوار ساده است، گذشته با سرعت برق‌آسایی خود را به او می‌رساند و طعم تلخ مواجهه با تروماهای روانی را به او می‌چشاند! میلان در کتاب هدیه، در تلاش بوده است تا با انتخاب شغلی راحت و بدون دردسر، مشکلاتش در خواندن مطالب را از سایرین پنهان کند. او یک پیک دوچرخه‌سوار است و تنها با کمک گرفت از حافظه‌ی تصویری خود، قادر به شناسایی خیابان‌ها و انجام دادن به‌موقع وظایفش است. درست در یکی از آرام‌ترین روزهای زندگی‌اش، وقتی که در خیابانی پشت ترافیک گیر کرده است؛ میلان با تصویر دختری مواجه می‌شود که در صندلی عقب یک تاکسی نشسته است و کف دست خود را روی شیشه فشار می‌دهد. روی دست دختر، کلمات و علامتی ثبت شده است که میلان قادر به خواندن آن نیست، اما او برای فهم این مطلب که جان دختر در خطر است تنها به کلمات نیاز نداشت!

می‌شود چنین صحنه‌ای را دید و به زندگی عادی بازگشت؟ فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از ما می‌توانست بعد از سبز شدن چراغ‌قرمز راهش را بکشد، به خانه برود و با ریختن یک چای داغ برای خودش، شب را به انتها برساند؛ همان‌طور که میلان نتوانست. میلان باید راهی برای رسیدن به دختر پیدا می‌کرد. وقتی یک قوا از تو گرفته می‌شود، نیروی دیگری که در وجودت داری به شکل اسرارآمیزی تقویت می‌شود و همین جاست که میلان با کمک گرفتن از حافظه‌ی تصویری خود به دنبال تمام سرنخ‌های موجود می‌رود. پیدا کردن دختر، همان دعوت‌نامه‌ای است که جهان برای تغییر رخوت روزگار او ارسال می‌کند، دعوت‌نامه‌ای که درنهایت او را به دروازه‌های جهنم می‌رساند!

در این مسیر سخت و پیچیده، میلان برای پیدا کردن دختر اسرارآمیز، با مکان‌ها و افراد مختلفی مواجه می‌شود؛ خطراتی که مواجه شدن با هرکدام، به او هشدار می‌دهند که از این جریان فاصله بگیرد؛ اما او تا جایی پیش می‌رود که دیگر برای بیرون آمدن از خطری که با آن مواجه شده است، خیلی‌خیلی دیر است. سرنوشتِ او و دختری که کاملاً اتفاقی در خیابان و پشت یک اتومبیل مشاهده کرده بود، به هم گره خورده بودند و رازهایی از گذشته‌ی میلان در حال افشا شدن بودند که تنها یک حقیقت مسلم را برای او آشکار می‌کردند: سرنوشت او و دختر رازآلود، کاملاً به هم مرتبط هستند! چه چیزی آن‌ها روبه‌روی هم قرار داده بود؟!

رمان هدیه نوشته‌ی سباستیان فیتسک، یک تریلر روان‌شناختی است که توسط مهوش خرمی پور ترجمه شده. این رمان معمایی و جنایی توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است. نویسنده‌ای که قصد مطالعه‌ی اثرش را دارید، درواقع شعبده‌بازی است که در هر صفحه از کتابش، به رو کردن شعبده‌ای جدید و هیجان‌انگیز می‌پردازد؛ جادویی که شما را تا انتهای اثر میخکوبتان می‌کند.

کتاب هدیه برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به مطالعه‌ی آثار معمایی و جنایی می‌توانند از مطالعه‌ی این شاهکار سباستین فیتسک لذت بسیاری ببرند. کتاب هدیه، تجربه‌ی حضور در یک ترن هوایی قدیمی است که ناگهان و برای مدت طولانی شما را در میان آسمان و زمین نگه می‌دارد.

در بخشی از کتاب هدیه می‌خوانیم

البته او آن زن را خوب ندیده بود و فقط او را وقتی که وارد ویلا شده بود، از پشت سر دیده بود.

لعنت بر تو، ایون کمی غیر‌عادی بود اما آن‌قدر روان‌پریش هم نبود که بگذارد انگشت دختر خودش را قطع کنند؛ حتی اگر هم که او، فرزندِ مردِ آشغال و کثافتی مثل یاکوب بوده باشد.

چه کسی در آن ماشین کنار راننده نشسته بود؟ یاکوب با کی بود؟
صدای سلویگ او را از افکارش بیرون کشید.

«اگر تو نبودی، دخترم پریشان‌احوال نمی‌شد. پس از آن ماجرا دخترم در هم شکست. هر روز نامش را عوض می‌کرد و دست به خودکشی می‌زد. من از کارم استعفا دادم تا از بچه‌ای که تو بر جای گذاشته بودی، مراقبت کنم.»

میلان برای اینکه حرف او را قطع نکند، فقط سر تکان می‌داد و اجازه می‌داد او به دروغ‌ها و تهمت زدن‌های بی‌موردش ادامه بدهد. به‌هرحال نمی‌توانست به سلویگ بفهماند که او در شکست و پسرفتِ اجتماعی‌اش مقصر نیست، بلکه تصمیم‌گیری‌های غلط و فجیع خودش باعث همه بدبختی‌هایش شده است. علت اینکه سلویگ اصلاً با میلان ارتباط برقرار کرده بود، بیش از هر چیز این بود که او به یک سوپاپ نیاز داشت. او می‌بایست با کسی حرف می‌زد، حال اگر آن شخص ظاهراً همان کسی باشد که دخترش را مورد آزار جنسی قرار داده است. حتی آندرا هم متوجه این موضوع شده بود و از راهی وارد شد که آدم‌ها را حتی برخلاف میلشان وادار به همکاری می‌کند. پول.