معرفی و دانلود کتاب سپر آذرخش: کتاب دوم مجموعه تروا
برای دانلود قانونی کتاب سپر آذرخش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سپر آذرخش: کتاب دوم مجموعه تروا
شعلهها به بلندای دیوارها رسیدهاند. مرد، زن، کودک، حالا با هم تفاوتی ندارند. هر کس که بتواند باید از راه مخفی کاخ تروا به بیرون از شهر برود یا اینکه در جهنم اسپارتیها بسوزد. کتاب سپر آذرخش داستانی تاریخی و اساطیری است که به تخیل و فانتزی نیز آغشته شده و خوانندگان را به مدتی قبل از آغاز جنگ تروا تا پایان آن میبرد. دیوید گمل در این میان ماجرای دلدادگیهای قهرمانان و دلاوران را نیز روایت میکند و به کتاب خود رنگی عاشقانه میبخشد.
دربارهی کتاب سپر آذرخش
سیاستمداران مذاکره کردهاند، دریاسالاران نبردها را به پایان رساندهاند و بالاخره صلح برقرار شده است. هیچکس تصورش را نمیکند عشق دو جوان تمام رشتههای پادشاهان و جنگاوران را پنبه کند و آتش جنگ را شعلهور سازد. هلن که خود نیز نمیداند در قصر مینهلوس گروگان و رعیت است یا ملکه، حالا با دیدن پاریس، شاهزادهی تروا، عشق را تجربه کرده و برایش تفاوتی ندارد که مینهلوس پس از گریز او از اسپارت، چه واکنشی نشان خواهد داد. پاریس نیز جوانی کم تجربه است. او به پیامدهای تصمیمش اهمیتی نمیدهد و عشق و جسارت، بر خردمندیاش غلبه کرده؛ البته نه پاریس و نه هلن، نمیدانند که این دلدادگی، چه تاوان سنگینی را برای تروا بهدنبال خواهد داشت. کتاب سپر آذرخش (Shield of Thunder) روایتگر وقایعی است که رابطهی تروا و اسپارت را تیره و تار کرده است. ازدواج هلن و پاریس نیز بر این کدورت دامن زده و کار را به جنگ میکشاند. البته دیوید گمل (David Gemmell) نیز مانند سایر نویسندگان که با الهام و اقتباس از ماجرای جنگ تروا، داستان مینویسند، اسطوره و افسانه را نیز به قصهی خود افزوده و این عنصر را در تمام جلدهای مجموعهی تروا دخیل کرده است.
کتاب سپر آذرخش با یک فرار آغاز میشود، اما نه فرار پاریس و هلن، بلکه گریختن پیریا از قلمرو سلطنت آگاممنون. همره او دو جنگنجوی دیگر نیز حضور دارند که آگاممنون دستور قتل آنها را صادر کرده: کالیداس و بانوکلس. این سه نفر چارهای ندارند جز رهسپار شدن بهسوی تروا؛ جایی که شاید بتوانند از حملهها و جاسوسی سربازان حاکم اسپارت در امان بمانند. اگر آنها میدانستند که بهزودی میان اسپارت و تروا جنگی طولانی و خونین برقرار خواهد شد، شاید مقصد خود را تغییر میدادند اما پیریا از موضوعی مطلع است که نمیتواند آن را در معرض فاش شدن قرار دهد. این راز میتواند زندگی او را نابود کند و همه چیز را به خطر اندازد. تروا بهترین نقطهی دنیا برای مخفی کردن این حقیقت محرمانه است. دیوید گمل بخش نخست داستان سپر آذرخش را به معرفی شخصیتهای این سه تن و ادیسه که بسیاری از ما او را با سفر دریایی معروفش میشناسیم، منحصر کرده است. در فصل نخست تمرکز نویسنده بر عشق، خطرپذیری و ارتباط میان شخصیتهاست و خبری از حماسه و نبرد میان اسپارت و تروا نیست. بلکه با خلقیات و شیوهی حکومتداری آگاممنون و پادشاه پریام، شاه تروا، که یکی ظالم و خونریز و دیگری عادل و خردمند است، آشنا میشویم. برای اصل داستان و اغاز نبرد، باید کمی صبر کنید و فصل اول را بهعنوان مقدمه در نظر بگیرید.
هنگامی همراه با آندوماک وارد تروا میشویم، بخش دوم کتاب سپر آذرخش آغاز میشود. دختری قوی، شجاع و جنگاور که قرار است با هکتور، ولیعهد مقتدر و سیاستمدار تروا، ازدواج کند. آندروماک با بسیاری از زنان آن شهر فرق دارد. او در نبرد و دلاوری از مردان جسورتر است و با وجود اینکه هکتور را نمیشناسد، آماده است تا با او دیدار کند. آندروماک بهسمت کاخ پادشاهی تروا در حرکت است و خاطرات روزهای تلخ را به یاد میآورد؛ او به یاد روزهایی میافتد که ارتش تراکیه به تروا حمله کرد اما نتوانست از دیوارهای بلندش عبور کند؛ همان دیوارهایی که در آینده ارتش اسپارت را سالها معطل و از شکست تروا جلوگیری میکند. در این میان ماجرایی عاشقانه نیز در جریان است. یکی از دریاسالاران تروا، هیلکون، نیز عاشق آندروماک است و این عشق قرار نیست به نتیجهی خوبی منتهی شود. اما این تضادها و چالشها به زودی به بیاهمیتترین مشکلات سلطنت تروا تبدیل میشود. دیوید گمل قرار است در فصلهای بعدی کتاب سپر آذرخش ما را با آشیل آشنا کند؛ جنگجویی که آوازهی شکستناپذیریاش تا امروز نیز رسیده است و همهی تاریخ میدانند که او در کشتار و قتلعام بیرحم است و برایش فرقی ندارد فرد مقابلش سربازی کمتجربه و بیآزار است یا شاهزاده هکتور!
تلخترین روزهای تروا حالا فرا رسیدهاند. سپاه اسپارت به دیوارها نزدیک شدهاند. ساحل تروا غرق در خون است. در درون شهر دود سوزاندن اجساد به آسمان میرود و کشتهها از شمارش خارجاند؛ اما شهر هنوز پابرجاست. تروا در برابر شکست مقاومت میکند و اجازه نمیدهد که محاصره او را به تسلیم وادارد. خاک و آسمان تروا برای مردمانش کافی است و به هر قیمتی که شده از دیوارهای مستحکم و سرافرازشان محافظت میکنند تا اینکه یک اشتباه ساده همهچیز را ویران میکند: قبول یک هدیه. چه کسی تصور میکند یک اسب چوبی، شهری را که سالها مبارزه کرده و در آستانهی پیروزی است به آتش بکشد؟ تاریخ مملو از حیرت و حسرت است و ماجرای نابودی تروا که در کتاب سپر آذرخش روایت شده نیز یکی از آنهاست.
کتاب سپر آذرخش به ما نشان میدهد چه عوامل و روابطی موجب شد تا جنگ تروا آغاز گردد و هزاران نفر قربانی آن شوند. داستان تاریخی سپر آذرخش با ترجمهی طاهره صدیقیان در انتشارات کتابسرای تندیس بهچاپ رسیده است.
نکوداشتهای کتاب سپر آذرخش
- دیوید گمل داستان خود را به گونهای بیان کرده که مخاطب به شکلی ایدهآل با تاریخ و شخصیتهای تاریخی آشنا میشود؛ با شکستشان غمگین و با پیروزیشان شادمان میگردد. (کان ایگلدن)
- شخصیتهای داستان تاریخی سپر آذرخش باورپذیر هستند و مخاطب میتواند با ایشان همذاتپنداری کند. (کاربر آمازون)
کتاب سپر آذرخش برای چه کسانی مناسب است؟
پریام و آگاممنون خود نیز میدانستند جنگی که در حال تدارک آن هستند، به سرقافلهی جنگهای خونین بدل خواهد شد و به بشر که موجودی دستآموز و مقلد است، شیوههای نوین آدمکشی و خونخواری آنها را خواهند آموخت؛ اما سیاست به انسانیت اهمیتی نمیدهد و لشکریان مجهز و تا دندان مسلح میشوند. کتاب سپر آذرخش ماجرایی فانتزی و حماسی است که از جنگ تروا و وقایعی که میان یونانیها و اهالی تروا رخ داد، اقتباس شده و خوانندگان را با این دوره از تاریخ آشنا میکند.
در بخشی از کتاب سپر آذرخش: کتاب دوم مجموعه تروا میخوانیم
تا زمانى که ارابه به عمارت طاعوت برسد، بیاس دچار هذیان شده بود و چیز زیادى از اتفاقات چند روز بعد به خاطر نمىآورد، به جز اینکه درد وحشتناکى در بدنش مىپیچید و رویاهایش از هیولاهایى بود که از دهانشان آتش بیرون مىزد و آن نفس سوزان پوستش را پر از طاول مىکرد. اما او قوى بود و از آن تب و غدد چرکینى که در زیر بغل و کشالههاى رانش مىترکید جان سالم به در برد. پنهلوپه در طى آن روزها اغلب به ملاقاتش مىآمد و برایش سوپ و آب زلال و خنک مىآورد. او خسته بهنظر مىرسید، زیرا بهطور خستگىناپذیر همراه با سه کاهن معبد آسکالافوس کار مىکرد. هر روز افراد بیشترى را مىآوردند، و اکنون بسیارى از خانههاى دهکده پر از قربانیان جدید طاعون شده بود. مرگ در همهجا بود و فریاد بیماران رو به مرگ در تمام آبادى مىپیچید. طاعون از هر پنج نفرى که به آن مبتلا شده بودند چهار نفر را مىکشت.
سپس پنهلوپه بیمار شد. بیاس او را به تختخواب بزرگى که پسر کوچکش روى آن خوابیده بود منتقل کرد. لارتس طى دو روز قبل در خواب بود و حتى نمىتوانست براى نوشیدن آب خنک چشمانش را باز کند.
تا روز دهم دو تن از سه کاهن نیز به بستر افتادند. حالا فقط چند جان به در برده به بیماران رسیدگى مىکردند. یک روز صبح بیاس از خانه بیرون رفت و به سربازانى که از حصار دور آبادى محافظت مىکردند گفت آنها به کمک بیشترى نیاز دارند. در همان بعد از ظهر چهار کاهنهى کهنسال از معبد آرتمیس با
ارابههاى پر از غذا به آنجا رسیدند. آنها زنانى عبوس و خشک بودند که با کارایى بسیار عهدهدار امور شدند. آنها به بیاس و سه مرد شفا یافتهى دیگر دستور دادند که تمام اجساد را جمع کنند و آنها را به فضاى باز ببرند، جایى که گودالى حفر مىشد و آن را با بوتههاى خشک و روغن پر مىکردند. در آنجا تمام اجساد سوزانده شد.
فهرست مطالب کتاب
سرآغاز
کتاب اول- توفان در راه
1: بادى سیاه مىوزد
2: شمشیر آرگوریوس
3: غارتگر شهرها
4: سفر خوکها
5: کاهنهى همایونى
6: سه پادشاه
7: حلقهى آدمکش
8: ارباب دروغ طلایى
9: اسب سیاه بر روى آب
10: پتک هفایستیوس
11: بازگشت از دنیاى مردگان
کتاب دوم- دشمن تروا
12: ارواح پیشینیان
13: کرمهاى شفا دهنده
14: کشتىهاى سیاه در خلیج
15: جوجه عقاب
17: انتخاب آندروماک
18: ترس از کالیداس
19: کمانى براى اودیسه
20: دشمن تروا
21: ملکهى مسموم
22: غارتگر شهرها
23: گردهمایى گرگها
24: قهرمان فرو افتاده
25: خونى براى آرتمیس
کتاب سوم- نبردى براى تراکیه
26: سگ خیانتکار
27: پسران اندوه و شادى
28: اسب تروا
29: پسران یتیم سرگردان در جنگل
30: معبد ناشناخته
31: ژنرال ناراضى
32: نبرد کارپیا
33: مرگ بر روى آب
34: خائن پشت دروازه
35: سوارکارى در آسمان
سرانجام
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سپر آذرخش: کتاب دوم مجموعه تروا |
نویسنده | دیوید گمل |
مترجم | طاهره صدیقیان |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای تندیس |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 596 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-182-113-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی، کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان، کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |