معرفی و دانلود کتاب دختر پرتقالی

معرفی کتاب دختر پرتقالی

ما مالک گذشته‌ی هم نبوده‌ایم، اما آینده می‌تواند رنگ خاطرات مشترکی به خود بگیرد، حتی اگر تاریکیِ مرگ میان ما فاصله بیندازد. کتاب دختر پرتقالی نوشته‌ی یوستین گردر، نویسنده‌ی مشهور رمان دنیای سوفی، داستان پسر نوجوانی است که آرزو دارد بتواند با دختر مورد علاقه‌اش معاشرت کند اما هرگز در انجام این کار موفق نیست، تا این‌که روزی نامه‌هایی پیدا می‌کند که دربردارنده‌ی خاطرات عاشقانه‌ی پدرش با دختر پرتقالی است، خاطراتی که سال‌ها پس از مرگ پدرش به دست او رسیده‌اند.

درباره‌ی کتاب دختر پرتقالی

گاهی اوقات زیبایی را می‌توان جایی در میان تنش و هیاهو یافت و گاهی هم درست مثل همین رمان، آن را می‌توان میان سادگی و بی‌پیرایگی پیدا کرد؛ هم‌چون کاری که یوستین گردر (Jostein Gaarder) در کتاب دختر پرتقالی (The Orange Girl) انجام می‌دهد. او خارق‌العاده‌ترین و پیچیده‌ترین احساسات دنیا را در میان ساده‌ترین توصیف‌های داستانی می‌گنجاند و هنگامی‌که ما را برای یک گریه‌ی درست‌وحسابی آماده کرد، گوشه‌ای می‌ایستد و درحالی‌که ما را دقیق برانداز می‌کند، در فلسفی‌ترین حالت ممکن می‌پرسد: «به زندگی پدر جرج نگاه کنید، آیا اگر حق انتخابی داشتید و می‌دانستید که سرنوشتتان چنین خواهد بود، باز هم انتخاب می‌کردید که به دنیا بیایید؟!»

داستان کتاب دختر پرتقالی، داستان پسر نوجوانی به نام جرج است که در سن چهار سالگی پدر خود را در اثر بیماری از دست می‌دهد و حالا درست بعد از گذشت یازده سال، وقتی که میان وسایل پدرش به دنبال خاطراتی از او می‌گردد، نامه‌هایی پیدا می‌کند که کاملاً پنهان و مخفی بوده‌اند و روی آن‌ها نوشته شده است: «برای جرج». مرگ درست زمانی به سراغ پدر جرج آمد که او بهترین لحظات زندگی‌اش را سپری می‌کرد. این اتفاق درست شبیه به این بود که قبل از این‌که به این جهان پا بگذاریم، از ما بپرسند: «هیچ دل‌تان می‌خواهد این دنیا را ببینید؟» شما هم با ذوق بگویید: «معلومه که می‌خواهم!» و بعد هنگامی که لبخندِ روی لبتان از همیشه بازتر بود، بگویند: «فقط یک شرطی وجود دارد، هروقت که زمانش رسید باید از این دنیا بیرون بیایی!» برای پدر جرج این زمان هنگامی از راه رسید که پسربچه‌ی کوچکش تنها چهار سال داشت و این باعث می‌شد تا فکری که مثل خوره به جان او افتاده بود برای لحظه‌ای رهایش نکند: «جرج را چطور بزرگ کنم؟!»

پدر جرج نه تنها از این‌که مرگ به سراغش آمده غمگین است، این فکر که او هرگز پسرش را نخواهد شناخت، او را وادار می‌سازد تا نامه‌ای برای جرج به جا بگذارد. در آن پاکت همه‌ی چیزهایی قرار داشت که پدر جرج نیاز می‌دید تا پسرش برای زندگی از آن‌ها اطلاع داشته باشد. داستان دختر پرتقالی، داستان سپری شدن عاشقانه‌ترین روزهای زندگی پدر جرج و آشنایی او با دختر عجیبی است که همواره با پاکتی از پرتقال در دستانش به این‌سو و آن‌سو می‌رفته است. نامه‌ی داستانی عاشقانه که خواندن‌شان آینده‌ی جرج را برای همیشه دستخوش تغییر می‌کنند. یعنی این دختر بیماری عجیبی داشته است که نیاز داشته است تا هر روز پرتقال بخورد؟! در نهایت سرنوشت پدر او و دختر پرتقالی چه می‌شود؟ سرنوشت خود جرج چه‌طور، آیا او موفق می‌شود بعد از خواندن این نامه‌ها جرئت کافی را پیدا کند تا با دختر موردعلاقه‌اش صحبت کند؟

کتاب دختر پرتقالی، نوشته‌ی یوستین گوردر، بر اساس ترجمه‌ی مهوش خرمی‌پور تهیه شده است. وظیفه‌ی انتشار این کتاب برعهده‌ی انتشارات کتابسرای تندیس بوده است.

اقتباس سینمایی از کتاب دختر پرتقالی

در فوریه‌ی سال 2009 اقتباسی سینمایی از این رمان به کارگردانی ایوا الدهر (Eva Dahr) فیلم‌ساز نروژی ساخته شد.

جوایز و افتخارات کتاب دختر پرتقالی

• ترجمه به بیش از 43 زبان زنده‌ی دنیا
• فروش بیش از چهل میلیون نسخه در سرتاسر جهان
• نامزد دریافت جایزه‌ی Deutscher Jugendliteraturpreis
• برنده‌ی جایزه‌ی Goldener Lufti
• برنده‌ی جایزه‌ی Preis der Jugendjury

نکوداشت‌های کتاب دختر پرتقالی

• کتاب دختر پرتقالی داستانی اسرارآمیز و غریب است که ما را به فکر فرو خواهد برد و به حتم بیش از یک‌بار شگفت‌زده‌مان خواهد کرد. (وب‌سایت راهنمای کتاب خوب)
• کتاب دختر پرتقالی روایتگر سرنوشتی افسانه‌ای و درعین‌حال مدرن است. (وب‌سایت هیت)
• واقعاً همه باید این کتاب را بخوانند. (وب‌سایت وُگ)

کتاب دختر پرتقالی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به مطالعه‌ی رمان‌های عاشقانه و فلسفی می‌توانند از مطالعه‌ی این رمان تأمل‌برانگیز درمورد زندگی و مرگ، عشق و ناامیدی و تلاش و شکوفایی لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب دختر پرتقالی می‌خوانیم

باغ پرتقال! قلبم از جا کنده شد. چیزی هست که به آن فشار خون می‌گوییم و در حالت‌های غیرعادی ناگهان بالا می‌رود، بله، حتی گاه می‌پرد. و تو نمی‌توانی در هنگام درک تجربه‌های بزرگ یا تحت‌تأثیر چیزی قرار گرفتن، مانع آن شوی. البته حالت خطرناکی نیست (اما با این حال امیدوارم بعدها، وقتی کایت سوار می‌شوی یا چتربازی می‌کنی، دچار این حالت نشوی).

کارت‌پستال را برگرداندم. آن را در سویلا مهر زده بودند و در آن فقط نوشته بود: «من به تو فکر می‌کنم. هنوز می‌توانی کمی صبر کنی؟»

بیش از این چیزی در آن ننوشته بود. در آن از نشانی گیرنده و فرستنده اثری نبود. اما در آن صورتی را نقاشی کرده بودند و این صورت او بود، جرج، صورت یک سنجاب. به نظرم می‌آمد آن نقاشی را نقاش کشیده باشد، حتی به جرئت می‌توانم بگویم کار نقاشی بزرگ بود. چیزهای دیگر مایه‌ی تعجبم نبود. معلوم بود دختر پرتقالی در باغ پرتقال است، غیر از آن در کجا می‌توانست باشد؟ به سادگی به قلمروی پادشاهی‌اش سفر کرده بود یعنی به کشور پرتقال‌ها. در خیالم همه‌چیز به خوبی با هم جور بود. عیسی هم به معبد بازگشته بود تا در خانه‌ی پدرش باشد.

دیگر چیز غیرقابل فهم و سختی وجود نداشت و همه‌ی معماها حل شده بودند. فال ورق درست درآمده بود. پیش از آن‌که دختر پرتقالی به امید خدا بخواهد به قولش وفا کند و شش ماه تمام، هر روز با من ملاقات کند باید شش ماه را در جای خوش‌ آب و هوایی می‌گذراند و وقتش را در این مدت برای انجام کار دلخواهش مثل نقاشی از پرتقال‌های گوناگون صرف می‌کرد. بعد از آن شاید دوباره برای هواخوری برمی‌گشت و این چیز دیگری بود.