معرفی و دانلود کتاب نه بشنو و ثروتمند شو
برای دانلود قانونی کتاب نه بشنو و ثروتمند شو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نه بشنو و ثروتمند شو
کتاب نه بشنو و ثروتمند شو به قلم ریچارد فنتون و آندریا والتز، روایتگر داستانی تخیلی در رابطه با چهار روز خاطره انگیز از زندگی شخصی به نام اریک جیمز براتون خواهد بود. فردی که شوهری فوقالعاده، برادری شگفتانگیز و یک فروشندهی سادهی دستگاههای کپی است.
موضوع کتاب نه بشنو و ثروتمند شو: بله هدف است و نه نردبان رسیدن به آن چیست؟
اگر بتوانید به آینده رفته و با خود تیزهوشتر و شجاعتر سخن بگویید، چه اتفاقی رخ میدهد؟ این فرصتی است که برای اریک جیمز براتون، شخصیت اصلی این داستان ایجاد شد و تغییراتی اساسی در زندگیاش پدید آورد. بدون شک کتاب نه بشنو و ثروتمند شو با وجود حجم کمش تاثیری شگرف در زندگی و تصمیمات شما ایجاد خواهد کرد.
در این داستان ریچارد فنتون (Richard Fenton) با استفاده از دو دیدگاه متفاوت شما را با افکار فردی به اسم اریک آشنا میکند و نشان میدهد دنیای کسی که صرفا در پی شنیدن «بله» است با دنیای شخصی که شنیدنِ «نه» را مسیر دستیابی به «بله» میداند تا چه حد تفاوت دارد.
شخصیت اول کتاب نه بشنو و ثروتمند شو (Go for no!: yes is the destination, no is how you get there)، یک فروشنده است، اما این داستان تنها برای فروشندهها مفید نیست. این کتاب، قطعا برای تمام اشخاصی که لازم است با جواب «نه» مواجه شوند، مفید خواهد بود؛ نویسندهای که به دنبال ناشر میگردد، کارآفرینی که در جست و جوی سرمایهگذاری بیخطر است و یا حتی پدر و مادری که در تلاش هستند تا کودکشان را به خوردن غذا خوردن ترغیب کنند و...
به عبارتی دیگر این کتاب، برای تمام کسانی که قصد دارند از شر موانعی که با دست خود ساختهاند، خلاص شوند و تمام چیزهایی را که زندگی به آنان ارائه میکند، به دست بیاورند، سودمند است.
برخی نظرات دربارهی کتاب نه بشنو و ثروتمند شو:
- اگر تصمیم دارید در تمام عمرتان، تنها یک کتاب دیگر را مطالعه کنید، حتماً این کتاب را به عنوان آخرین کتاب بخوانید. قطعاً از تأثیر آن شگفتزده خواهید شد.
- به نظر میرسد مطالعهی این کتاب نه تنها برای فروشندگان، بلکه برای تمام افراد جویای موفقیت ضروری باشد.
در بخشی از کتاب نه بشنو و ثروتمند شو میخوانیم:
سهشنبه صبح، در حالی که از لا به لای میزها به سمت اتاق کارم میرفتم، خانم مسئول پذیرش دفتر گفت: «اینجا چه کار میکنی اریک!»
حجم زیاد کاغذهایی که در دست داشتم را به او نشان دادم و گفتم: «به نظر تو دارم چه کار میکنم؟ طبق معمول، دارم کارهای عقب افتاده رو انجام میدم. تو که بهتر میدونی کارن، ده درصد از فروش، دنبال کردن مشتریهای بالقوه است و نود درصدش کاغذ بازی. کاغذ بازی بیشتر، مساوی با فروش بیشتر. به همین دلیل آدم از کار خودش پشیمون میشه!»
به سمت دفتر بزرگ که در گوشهی اتاق بود، اشاره کرد و با لبخند گفت: «مراقب باش فرانک صدات و نشنوه!»
«فرانک وایت» معاون بخش فروش بود و به هیچوجه نباید دست کم گرفته میشد. او آدمی سختکوش، جاهطلب و شدیداً مصمم بود که میتوانست با یک نگاه، دل آدم را خالی کند. لوح کوچکی، لبهی میز کارش قرار داشت که شعار مورد علاقهاش روی آن حک شده بود تا تمام اعضای تیم فروش بتوانند آن را بخوانند: «یا رکوردی در فروش برای خودت ثبت کن یا بارت را ببند و از اینجا برو.» این جملهی ساده، رسا و دلهرهآور، در اکثر مواقع، راهگشا بود. به حدی از این شعار میترسم که به هیچوجه دوست ندارم آخرین باری را که موفق نشدم به حد نصاب فروش برسم، به یاد بیاورم. شرکت، مدیران دیگری هم داشت که اغلب برای افزایش موفقیت کارکنان، آنها را با پاداشهایی تشویق میکردند، اما فرانک هرگز این کار را نمیکرد. او از تنبیه و توبیخ برای ترقیب کردن فروشندهها استفاده میکرد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمهی مترجمان
یادداشت استاد بهنام بستان
کوچک، اما بزرگ
یادداشت نویسندگان
فصل اول: یک شروع فوقالعاده
فصل دوم: رسیدگی به کارهای عقبافتاده
فصل سوم: به همین دلیل در بخش فروش فعالیت میکنم
فصل چهارم: جوی توتفرنگی
فصل پنجم: اینجا چه خبر است؟
فصل ششم: زیاد روبهراه به نظر نمیرسی!
فصل هفتم: «من» ی دیگر
فصل هشتم: نگاه به آینه
فصل نهم: الین
فصل دهم: رستوران ریناتر
فصل یازدهم: چطور فهمیدی که آن مشتری چیز دیگری نمیخرد؟
فصل دوازدهم: طرح موفقیت و شکست
فصل سیزدهم: آن جا که مسیرمان از هم جدا شد
فصل چهاردهم: دعوتی که توان رد کردنش را نداشتم
فصل پانزدهم: زمانی برای فکر کردن
فصل شانزدهم: خلبان صحبت میکند
فصل هفدهم: «نه» شنیدن را بیاموزیم
فصل هجدهم: نیرو بخشترین کلمهی دنیا
فصل نوزدهم: تعیین هدف، بر اساس شنیدن «نه»
فصل بیستم: وقتی روی رِیل افتادید، هوا برتان میدارد
فصل بیست و یکم: بعدی!
فصل بیست و دوم: صبح در ساحل
فصل بیست و سوم: قصد نداری بیمه بخری؛ درسته؟
فصل بیست و چهارم: «نه» به معنی «هرگز» نیست!
فصل بیست و پنجم: لقمهی لذیذ
فصل بیست و ششم: شکست، پشت شکست
فصل بیست و هفتم: ارزش قائل شدن برای موفقیت و شکست
فصل بیست و هشتم: در یک آن
فصل بیست و نهم: سرانجام، چشمانم را باز کردم
پایانبندی
شش ماه بعد...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نه بشنو و ثروتمند شو |
نویسنده | ریچارد فنتون، آندریا والتز |
ناشر چاپی | انتشارات گیوا |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 96 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-451665-5 |
موضوع کتاب | کتابهای موفقیت شغلی |
+مترجم محترم با رعایت امانت کتابی بسیار روان در اختیار شما گذاشته
+در ظاهر این کتاب انگیزشی کمک بزرگی برای بازاریابها و فروشندگان است چراکه راههایی را فراسوی ایشان میگذارد تا بر هیولای نه شنیدن پیروز شوند ولی با مثالهای فراوان در جای جای داستان کاملا در میابید که شما هم بعنوان یک فرد عادی میتوانید از میوه این باغ سهم خواهی کنید.
+بشخصه به نام کتاب وو نظرات دوستان کاری ندارم، اما دید خودم نسبت به امید داشتن تغییر کرد. نویسنده میگوید: نگذارید هیچ نهای سد راه امید شما برای موفقیت در کاری باشد. او یاد میدهد که در مقابل ارتشی از نهها چطور سنگر سازی کنید.
+با این تفاسیر فکر میکنم اشتبآه نباشد اگر توصیه کنم حتما از نگرش نویسنده در قالب چنین داستان پر محتوی و خلاصهای به زندگی خود چاشنی بزنید.