معرفی و دانلود کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

معرفی کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم نوشته‌ی فرناندو سورنتینو اثری در ژانر طنز و در قالب داستان کوتاه است. این کتاب مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه خواندنی با چاشنی طنز و تخیل را در بر می‌گیرد و ما را با ادبیات لاتین و نوشته‌های سورنتینو بیشتر آشنا می‌کند.

دربار‌ه‌ی کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم (How to Defend Yourself Against Scorpions) اثر جذاب و خواندنی فرناندو سورنتینو (Fernando Sorrentino) نویسنده‌ی برجسته‌ی آرژانتینی‌ست که برای اولین بار در سال 2013 و به زبان انگلیسی منتشر شد. در واقع این اثر متشکل از چند داستان کوتاه از فرناندو سورنتینو است که به زبان اسپانیایی نوشته شده و مترجم انگلیسی آن‌ها را در این کتاب گردآوری و به زبان انگلیسی برگردانده است.

فرناندو سورنتینو چهره‌ی معروفی در ادبیات لاتین و آرژانتین است و داستان‌های او نشان از استعداد بالای این نویسنده‌ی طنزنویس در داستان‌سرایی دارد. او به‌خاطر مهارت بالایش در این حوزه، تخیل عجیب‌وغریب و سبک خاصی که در نوشتن دارد، همواره مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. داستان‌های او حاوی رمزورازهای فراوانی است که کمی چاشنی طنز، واقع‌گرایی، وحشت و فانتزی نیز با آن همراه می‌شود. در کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم یازده داستان کوتاه از این نویسنده‌ی خوش‌ذوق آرژانتینی گردآوری شده است.

بسیاری از منتقدان زبان سورنتینو در داستان‌سرایی را سهل ممتنع می‌دانند؛ به این معنا که قصه‌های او به زبانی ساده و گیرا نوشته شده‌اند اما در عین حال رمزورازهایی را نیز در دل خود نهفته دارند. آغاز و پایان‌بندی داستان‌های این نویسنده بسیار قوی است و فحوای کلام او به صورت مختصر و مفید در دل داستان جای می‌گیرد. همچنین در روایت‌گری‌های سورنتینو ته‌مایه‌ای از طنز و کمیک به چشم می‌خورد که همین امر داستان‌های او را مفرح و خواندنی‌تر می‌کند؛ داستان‌های او جالب و سرگرم‌کننده‌اند و مخاطب را با خود همراه می‌سازند. خلاصه‌ی کلام این که با خواندن داستان‌های این نویسنده‌ی آرژانتینی لحظات دلنشینی را سپری خواهید کرد.

در ضمن، مترجم کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم در مقدمه‌‌ی این اثر مخاطب را با فرناندو سورنتینو و سبک آثارش آشنا می‌کند و اطلاعات نسبتاً جامعی در خصوص این نویسنده‌ی آرژانتینی به خوانندگان ارائه می‌دهد. در ادامه نیز مقدمه‌ای از زبان خود نویسنده خطاب به مخاطبان فارسی زبان آورده شده است.

در نکوداشت‌ کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم

اگر به دنبال داستان‌هایی کوتاه همراه با طنز تلخ هستید، این کتاب از فرناندو سورنتینو را بخوانید. (گودریدز)

کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای همه علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه خارجی مناسب است. اگر شما هم علاقه دارید داستان‌های کوتاهی از ادبیات لاتین با چاشنی طنز بخوانید، کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با فرناندو سورنتینو بیشتر آشنا شویم

فرناندو سورنتینو نویسنده‌ی معروف آرژانتینی است که در سال 1942 در بوئنوس آیرس به دنیا آمد. آثار او تاکنون به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی دنیا از جمله انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی، فرانسوی، هلندی، پرتغالی، چینی و فارسی ترجمه شده‌اند. سورنتینو عمده‌ی شهرت خود را مدیون داستان‌های کوتاهِ جذاب و رمزآلودش است. او در حوزه‌ی کودک و نوجوان نیز آثاری را به رشته تحریر درآورده و در مجموع بیش از 55 کتاب مختلف را به چاپ رسانده است که برجسته‌ترین آن‌ها عبارتند از: «بهترین دنیای ممکن، دفاع شخصی، معالجه‌ی پادشاه کور، بازگشت، انتقام مرده و داستان‌های دیگر، پاداش شاهزاده، فریب‌کاران فریب‌خورده، داستان‌های دروغگو و مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم.»

در بخشی از کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم می‌خوانیم

من زیاد اهل رفت‌وآمد نیستم و اغلب هم رفقایم را فراموش می‌کنم. بعد از گذشت دو سال، سال 1979 در یکی از آن روزهای ژانویه‌ که خیلی هم گرم‌اند، رفتم یکی از رفقایم را ببینم که از ترس‌های بی‌موردی در عذاب است. اسمش زیاد مهم نیست، بیایید اسمش را بگذاریم انریکه بیانی، همین. شنبه‌روزی از روزهای مارس 1977، مسیر زندگیش عوض شد: از قرار، درست از وقتی که انریکه بیانی توی پذیرایی خانه‌اش، نزدیک در بالکن، یک‌دفعه روی کفش راستش، یک عنکبوتِ به قول خودش عظیم‌الجثه را دید. به‌محض این‌که به فکرش رسیده بود که این بزرگ‌ترین عنکبوتی‌ است که به عمرش دیده، جانور که داشت کفش را ترک می‌کرد یک‌دفعه از پاچه‌ی شلوارش، جایی بین ساق و شلوار، به بالا خزید. انریکه بیانی خودش می‌گفت که هراسان شده بود. تا آن موقع هم هیچ اتفاق چنین ناخوشایندی برایش نیفتاده بود. و در آن لحظه یاد دو اصلی افتاد که قبلاً جایی درباره‌شان چیزی خوانده بود: یک این‌که، بدون استثنا، همه‌ی عنکبوت‌ها، حتی کوچک‌ترین‌شان، زهر دارند و می‌توانند آن را به آدم تزریق کنند. دو این‌که، عنکبوت‌ها فقط وقتی نیش می‌زنند که حس کنند به‌شان حمله شده یا مورد آزار قرار گرفته‌اند.

راحت می‌شد فهمید که آن عنکبوت گُنده، قطعاً مقدار معتنابهی زهر در خود دارد، آن هم از نوع شدیداً مهلکش. برای همین، انریکه بیانی با خودش فکر کرد معقول‌ترین کار این است که همین‌طور بی‌حرکت یک ‌جا بایستد، چرا که با کوچک‌ترین حرکت او، حشره زهرِ کاری و مهلکش را به او تزریق می‌کرد.

همین شد که پنج شش ساعتی همین‌طور سیخ سرجایش ایستاد، به این امیدِ معقول که عنکبوت بالاخره جایی را که روی ساق پای راستش اشغال کرده بود، به‌یک‌باره ترک کند. البته مسلم است که حیوان نمی‌تواند در جایی که غذا گیرش نمی‌آید مدت زیادی اتراق کند و بماند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم قید و انقیاد
خطاب به خوانندگان ایرانی
سرگذشت بدبوی آنتولین
یک جور زندگی
وسطِ تارعنکبوت
به دلایلی صرفاً ادبی
مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم
ترس‌های بی‌مورد
دفاع‌شخصی
تلقین محض
دفترچه‌ی مهندس سیسموندی
فن شعر
شمعِ جمع
گفت‌وگوی مترجم با نویسنده
نام‌نامه