معرفی و دانلود کتاب مارینا

معرفی کتاب مارینا

کتاب مارینا، رمانی تخیلی و ماجراجویانه است که توسط کارلوس روئیث ثافون نوشته شده و از نوجوانان سیزده‌، چهارده‌ساله تا بزرگسالانی که به داستان‌های پررمز و راز علاقه‌مند هستند را مجذوب خود می‌کند. روایتی از ماجراهای زندگی پسری به نام اسکار، که با دختری مرموز آشنا شده و با این آشنایی، درگیر دنیایی رازآلود و پرپیچ و خم می‌شود... این کتاب بهترین اثر داستانی ABC نام گرفته است.

درباره‌ی کتاب مارینا

«اسکار» که درگیر روزمرگی‌های دبیرستان شبانه‌روزی‌ای که در آن درس می‌خوانَد شده و به دنبال رهایی و فرار از این ریتم خسته‌کننده است، با هر فرصتی که پیدا می‌کند، از ساختمان مدرسه خارج می‌شود و ماجراجویی‌هایی را در اطراف ساختمان دنبال می‌کند. در یکی از این گشت‌وگذارها، باغی را پیدا می‌کند که صدای موسیقی‌ای که از درون باغ به گوشش می‌رسد، او را مجذوب خود می‌کند. قدم در این باغ عجیب‌وغریب می‌گذارد و همین قدم هم باعث رقم خوردن ماجراهای جدید، مرموز و حتی ترسناکی می‌شود که در آینده برای او اتفاق می‌افتند. آشنایی با «ژرمن»، صاحب این خانه باغ و «مارینا»، دختر او که هم‌سن و سال اسکار است و شخصیتی رمزآلود و مبهم دارد، مسیر زندگی اسکار را تغییر می‌دهند. مسیری که با احساسی که اسکار نسبت به مارینا پیدا می‌کند آغاز می‌شود. کارلوس روئیث ثافون (Carlos Ruiz Zafon) در کتاب مارینا (Marina)، داستانی تخیلی، ماجراجویانه، مالیخولیایی و مهیج را در اوایل دهه‌ی 1980 بارسلونا روایت می‌کند.

ملاقات اسکار با مارینا، نه‌تنها احساسات او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و او را درگیر یک ماجراجویی احساسی می‌کند، بلکه او را وارد دنیای پررمز و راز عمارت‌ها و باغ‌های متروکه و کاوش در آن‌ها می‌کند. مارینا و اسکار، در اولین ماجراجویی‌های خود، به قبرستانی می‌روند که به گفته‌ی مارینا، زنی سیاه‌پوش، در یکشنبه‌های آخر هر ماه، ساعت ده صبح در این قبرستان حاضر می‌شود و رفتارهای عجیب و غریبی دارد. امروز هم یکی از همان یکشنبه‌هاست و زن سیاه‌پوش طبق همان قرار همیشگی، در این قبرستان حاضر شده است. اسکار و مارینا هم که نمی‌توانند از احساس کنجکاوی برانگیخته‌شده‌ی خود بگذرند، زن سیاه‌پوش را دنبال می‌کنند و وارد دنیایی در هم تنیده و خطرناک می‌شوند...

از طرف دیگر، داستان به زندگی عجیب مردی می‌پردازد که نابغه‌ی دنیای پزشکی‌ست. او که به دنبال غلبه بر مرگ و دست یافتن به جاودانگی بوده، به فرمولی می‌رسد که می‌تواند بدن خود را بازسازی کند و زندگی خود را طولانی‌تر کند. حالا که 30 سال از زمان واقعی مرگ او گذشته، به دنبال فرمول جدیدی‌ست که به جاودانگی واقعی برسد. داستان این مرد، اسکار و مارینا، در پی این ماجراجویی‌ها، به یکدیگر گره می‌خورند و انگار هرچه اسکار در این ماجراها پیش‌تر می‌رود، این گره هم کورتر می‌شود!

کارلوس روئیث ثافون، در رمان تخیلی مارینا، این دختر و پسر نوجوان را از تعقیب زن سیاه‌پوش مرموز در کوچه‌های پر پیچ و خم کاتالونیا پیش می‌برد و آن‌ها را به مردی می‌رساند که دچار عطشی وحشتناک نسبت به طول عمر و جاودانگی‌ست و راز تاریکی را فاش می‌کند که در هزارتوی مرموز زیر خیابان‌های شهر جریان دارد. توصیفات ریزبینانه‌ی نویسنده، مخاطب جوان را کاملاً درگیر داستان می‌کند، تا جایی که مخاطب ترجیح می‌دهد تا زمانی که به پایان کتاب نرسیده، آن را زمین نگذارد. این رمان جذاب تریلر را از بسیاری جهات مشابه کتاب «اشتباه در ستاره‌های بخت ما (The Fault in Our Stars)» از «جان گرین (John Green)» دانسته‌اند.

این رمان هیجان‌انگیز، به کوشش قاسم صنعوی به فارسی برگردانده شده و توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب مارینا

• مارینا از آن دست‌ کتاب‌هایی‌ست که عطش انسان برای خواندن یک داستان عالی را برطرف می‌کند؛ کتابی که تا به پایانش نرسیده باشید، آن را زمین نخواهید گذاشت. (The Guardian)
• به سختی می‌توانید از خواندن این کتاب که داستانی تاریخی را به شیوه‌ای پرکشش روایت می‌کند، دست بکشید! (School Library Journal)
• هواداران نیل گیمن (Neil Gaiman) از خواندن این رمان بسیار لذت خواهند برد؛ رمانی که سزاوار قرار گرفتن در کنار برترین آثار معمایی‌ست. (VOYA)
• کتابی پررمز و راز، پر تعلیق، با رنگ و بویی از عشق و مملو از طلسم‌هایی که تمام داستان را احاطه کرده‌اند. (Library Media Connection)

کتاب مارینا برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب را به تمام نوجوانان و حتی بزرگسالانی که به داستان‌های ماجراجویانه و تخیلی علاقه دارند و به دنبال رمانی هستند که پر از ماجراهای رمزآلودی باشد که نتوانند از خواندن آن دست بکشند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب مارینا می‌خوانیم

گورستان ساریا یکی از مکان‌های پنهانی بارسلون است. جست‌و‌جوی آن در نقشه‌ها کار بیهوده‌ای است، در آن‌ها دیده نمی‌شود. پرسش از ساکنان یا از رانندگان تاکسی راجع‌به این‌که چطور به آن‌جا می‌توان رفت کاری بیهوده است، تقریباً می‌توان اطمینان داشت که آن‌ها اعتراف می‌کنند چیزی نمی‌دانند، ولو این‌که همه‌شان در موردش چیزهایی شنیده باشند. و اگر انسان به‌رغم همه‌چیز دل به دریا بزند که به دنبال آن بگردد، محتمل‌ترین امر این است که گم شود. چند فرد نادری که راز محل آن را در اختیار دارند گمان می‌برند که این گورستان قدیمی در حقیقت فقط جزیره‌ی کوچکی از گذشته است که بسته به هوس خود پدیدار و ناپدید می‌شود.

چنین بود صحنه‌ای که مارینا در آن یکشنبه‌ی سپتامبر من را به آن برد تا رازی را بر من آشکار کند که تقریباً به همان اندازه‌ی صاحب راز باعث کنجکاوی‌ام می‌شد. طبق دستورهای او در گوشه‌ی پنهانی در بالای ضلع شمالی حصار جای گرفتیم. از آن‌جا دید خوبی بر گورستان متروک داشتیم. خاموش نشستیم تا گورها و گل‌های پژمرده را تماشا کنیم. مارینا کلمه‌ای به‌زبان نمی‌آورد و من پس از چند دقیقه شروع به ناشکیبایی کردم. یگانه رازی که در تمام این‌ها می‌دیدم این بود که بدانم در آن‌جا چه می‌کنیم...