معرفی و دانلود کتاب عشق در سالهای قحطی
برای دانلود قانونی کتاب عشق در سالهای قحطی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عشق در سالهای قحطی
نگین پوراسلامی در کتاب عشق در سالهای قحطی ماجرای زندگی زنی به نام گیسسیاه را روایت میکند که در خانوادهی ثروتمندی بزرگ شده و در اوج جوانی و زیبایی برایش خواستگار شازدهای پیدا میشود. گیسسیاه دلش به این وصلت رضایت ندارد، اما همه خصوصاً مادرش مایلاند او زودتر شوهر کند. باید دید سرنوشت گیسسیاه پس از این خواستگاری چه خواهد شد.
دربارهی کتاب عشق در سالهای قحطی
گیسسیاه تکدختر جهانگیر خان از زن دومش ماه تابان است. او وقتی به دنیا میآید که همهی اعضای خاندان منتظر پاقدم یک پسر و وارث هستند، اما گیسسیاه تمام تصورات آنها را نقش بر آب میکند. با این حال او از محبت خانواده ازجمله زن اول پدرش تاجماه خانم برخوردار میشود و به برکت ثروت پدرش حتی در روزهای قحطی هم در رفاه و خوشی زندگی میکند.
تا اینکه بالاخره گیس سیاه بزرگ میشود و تاجماه خانم برای او خواستگار شازدهای پیدا میکند. اما مشکل اینجاست که گیسسیاه اصلا دلش نمیخواهد ازدواج کند. بهتر است باقی داستان عشق در سالهای قحطی را از زبان نگین پوراسلامی بخوانید.
این داستان در بستر زمانی سال 1297 آغاز میشود و وقایع آن در طهران قدیم به وقوع میپیوندد. درونمایهی غالبی که در رمان حاضر به چشم میخورد کلیشههای جنسیتی و سنتی نسبت به جنس زن است که به نوعی ظلم و نابرابری را در سطح جامعهی ایران آن سالها به نمایش میگذارد.
از سوی دیگر با خواندن این رمان بخشی از وقایع تاریخی و مشکلات رفاهی آن روزگار پیش چشمتان مجسم خواهد شد. باید دید شخصیت اصلی داستان داستان قادر به تعیین سرنوشت خود و تجربهای عاشقانه خواهد بود یا مجبور است تحت فشار خانواده به یک ازدواج سنتی تن در دهد؟
این داستان با زبانی محاوره و لحنی عامیانه نوشته شده و در شمار رمانهای گفتوگومحور قرار دارد. در اینگونه آثار معمولاً گفتوگوها نقش پررنگی در پیش بردن ماجرا و روایت داستان دارند و درونیات شخصیتها را به خوبی نمایان میکنند.
رمان عشق در سالهای قحطی را انتشارات ندای الهی منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان به رمانهای عامهپسند ایرانی قرار داده است.
کتاب عشق در سالهای قحطی مناسب چه کسانی است؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به داستانهای ایرانی با درونمایهی زندگی اجتماعی و سنتی دهههای گذشتهی تهران توصیه میشود.
در بخشی از کتاب عشق در سالهای قحطی میخوانیم
روزها میگذشت و بیبی خیلی کم میآمد پیشم، منم کم میرفتم یا بهتره بگم اصلا نرفتم! من به زندگی تو عمارت عادت کرده بودم و داشتم وابستهی آقا رئوف میشدم و دیگه به گذشته زیاد فکر نمیکردم و هر روز با بچهی توی شکمم حرف میزدم. منتظر بودم تا زودتر در آغوشم بگیرمش. کودکی که شده بود همهی وجودم، برام یه معجزه بود. یه نشانه بود؛ نشانه از روزای تنهایی و سختی که با اومدنش تمام میشد و روزای پر از عشق و شادی شروع میشد. شکمم روزبهروز بزرگتر میشد. اون روز خوب یادمه تو عمارت نشسته بودم که یهو دردم گرفت. به حساب خودم و بیبی باید دو هفته دیگه زایمان میکردم، اما دردم چیزی دیگهای میگفت! آفت زود رفت دنبال قابله گفتم: «یکی هم بفرست با درشکه بره دنبال بیبی...» اطاعت کرد!
دردم شروع شده بود هی میگرفت و هی ول میکرد. هول شده بودم. نمیدونستم باید چیکار کنم. میترسیدم بلایی سر بچهام بیاد. فقط دعا میخوندم. بدترین لحظات واسه یه زن این هست موقع زایمان تنها باشه؛ نه مادری، نه خواهری، نه دلسوزی. هیچکس نبود که آرومم کنه، یا بهم بگه چی کار کنم. فقط دعا میکردم. محمدم داشت میآمد. بچهای که نیامده خودش اسمش رو آورده بود... قابله زودتر از بیبی رسید. دستور داد آب گرم کنند و آجر بیارن. بعد به آسیه گفت: «پارچهی تمیز بیار».
به آسیه گفتم: «از پارچههای سفید چیت که خودم کنار گذاشتم بیار.»
قابله گفت: «وقت هست. هنوز وقتش نشده.»
- دارم میمیرم. درد دارم.
قابله با بیخیالی چاییش رو هورت کشید و گفت: «باید نُه دردت بگیره، اینا درد نیست که، تازه کسی از درد زایمان نمرده.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عشق در سالهای قحطی |
نویسنده | نگین پوراسلامی |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 640 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6425-96-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |