معرفی و دانلود کتاب آسمان شب چشمانت

معرفی کتاب آسمان شب چشمانت

زندگی همیشه به ما آدم‌ها روی خوش نشان نمی‌دهد و گاهی وضعیت بد جامعه نیز به تشدید مشکلات کمک می‌کند. اما وقتی مشکلات به زندگی ما هجوم می‌آورند، به راستی راه گریز کدام است؟ کتاب آسمان شب چشمانت نوشته‌ی محیا رزاقی نقندر درباره‌ی زندگی زنی است که شرایط خانوادگی دشواری را تجربه می‌کند.

درباره‌ی کتاب آسمان شب چشمانت

وقتی که خانواده به جایی برای تشدید تنش‌های عصبی تبدیل می‌شود، گذراندن هر لحظه به کابوسی عمیق بدل می‌گردد. روابط خانوادگی مهم‌ترین عنصر در زندگی افراد است و بیش از هر چیز باید کنترل شوند. اگرچه آینده‌ی فرزندان و شرایطی که قرار است تجربه کنند، در گرو برخوردهای صحیح پدر و مادر است، اما شرایط اجتماعی نیز در ساخته‌ شدنِ ذهن و رفتار فرزندان تاثیر زیادی دارد. کتاب آسمان شب چشمانت نوشته‌ی محیا رزاقی نقندر داستانی را روایت می‌کند که تاثیر وضعیت اجتماعی و همین‌طور خانواده بر افراد جامعه در آن به چالش کشیده می‌شود. این کتاب وضعیت تلخ دختری جوان را بازگو می‌کند و از جمله داستان‌های فارسی انتقادی است.

داستان کتاب آسمان شب چشمانت درباره‌ی دختری جوان به نام هستی است که خاطره‌ی تلخی را از رابطه با همسرش پشت سر گذاشته و حالا درگیر گذراندن دورانی سیاه و دردآور است. همسر او در زندان است و خانواده‌ی همسرش مدام در حال تهدید کردن او هستند. در این دوران هستی به شدت ضعیف شده و تاثیر منفی اتفاقات گذشته روزگار تلخی را برایش رقم زده است. این شخصیت دچار ضعف جسمانی است و از طرفی خانواده‌ی او بعد از گذشت مدتی در فکر جبران گذشته هستند. هستی برادر و خواهرش را سرزنش می‌کند که در گذشته از او حمایت نکرده‌اند و در دشواری‌های زندگی تنهایش گذاشته‌اند. محیا رزاقی نقندر در این کتاب شرایط پیرامون هستی را نیز توصیف می‌کند و با لحنی انتقادی وضعیت جامعه را مورد نکوهش قرار می‌دهد.

شخصیت اصلی کتاب آسمان شب چشمانت با وجود مشکلات فراوانی که دارد تلاش می‌کند در برابر تهدید خانواده‌ی همسرش مقاومت کند و به تدریج متوجه می‌شود که خانواده‌ی او پناهگاه امنی برایش خواهد بود. محیا رزاقی نقندر در این کتاب با توصیفی که از وضعیت اجتماعی ارائه می‌کند، شخصیت هستی را در تنگنای افراد مختلف و قضاوت‌های بی‌مورد نشان می‌دهد. باوجوداین، روزنه‌های امیدی پدیدار می‌شود و حال و هوای زندگی شخصیت اصلی را تغییر می‌دهد. ازاین‌رو مخاطب از طریق همراه شدن با شخصیت اصلی، می‌تواند با او همذات‌پنداری کند و درس‌های اخلاقی مفیدی نیز از سرگذشت هستی بگیرد.

کتاب آسمان شب چشمانت نوشته‌ی محیا رزاقی نقندر توسط انتشارات راز نهان منتشر شده است.

کتاب آسمان شب چشمانت برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های فارسی و داستان‌های اجتماعی مناسب است.

در بخشی از کتاب آسمان شب چشمانت می‌خوانیم

از زمانی که یادم میاد خودم رو جزو خوشبخت‌ترین آدم‌ها می‌دونستم چون بهترین خانواده و بهترین امکانات رو داشتم اطرافیان می‌گفتن «افکارم بچه گانه است» چون دنیا رو یه جور دیگه می‌دیدم...! همیشه توی خونه یا مدرسه شیطونی می‌کردم و به قول بقیه آتش می‌سوزوندم اما تنها نبودم، تو خونه آریا برادر کوچک‌ترم پایه تمام خرابکاری‌ها بود و توی مدرسه هم دوستام بودن.... روحیه شادی داشتم اصلا نمی‌دونستم غم و غصه چیه با اینکه 18 سالم بود و به قول بقیه بی‌خیال بودم اما درک و فهم داشتم و اگر واسه کسی مشکلی پیش می‌اومد سعی می‌کردم مشکلش رو حل کنم یا حداقل باهاش همدردی کنم... اون موقع تنها نگرانی و ناراحتیم این بود که خواهرم می‌خواست ازدواج کنه... خواهرم شوهرش رو دوست داشت و از قضا شوهرش یک پلیس جدی اما مهربون بود... حسودی می‌کردم اما کم‌کم دیدم بهش عوض شد. بعد از عروسی خواهرم تنها شدم... تو اون سن پسرها رو نمی‌دونم اما دخترها به خاطر تنهایی خیلی کارها رو انجام می‌دن و خیلی‌هاشون هم منتظر یک شاهزاده جذاب سوار بر اسب سفید تو خیالاتشون بودند... خب من هم از این قاعده مستثنا نبودم و تو فکرم همیشه یک مرد قدبلند و خوش تیپ وجود داشت. تقریباً آخر زمستان بود، چند تا از همکلاسی‌هام نزدیک خونه ما زندگی می‌کردند چند روزی بود تو کلاس درمورد یک پسر کل کل می‌کردن که به محله ما اومده بود، من هیچ وقت اهل کل کل سر این موضوعات نبودم و زیاد هم اهمیت نمی‌دادم و سرم به کار خودم گرم بود... هر روز با دوستم مریم که خونه‌ش یه چهارراه پایین‌تر بود می‌رفتم مدرسه. یک روز از این روزهایی که هوا خیلی سرد بود به مغازه برای خرید کتاب رفتم و بعد از خرید به سمت خونه رفتم... وقتی از مغازه بیرون اومدم جوونی دنبالم راه افتاده بود و تیکه می‌انداخت. ترسیده بودم آخه هیچ وقت از این اتفاقات برای من نمی‌افتاد چون هیچ وقت تنها بیرون نمی‌رفتم...