معرفی و دانلود کتاب صوتی پیرمرد و دریا

معرفی کتاب صوتی پیرمرد و دریا

مشهورترین اثر ارنست همینگوی مقابل شماست! کتاب صوتی پیرمرد و دریا داستان ماهیگیر سالخورده‌ای است که سال‌های اوجش را پشت سر گذاشته، اما وقتی ماهی عظیم‌الجثه‌ای را می‌یابد که از تسلیم شدن سر باز می‌زند، تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی شده توان خود را ثابت کند. این اثر پرافتخار مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته، جایزه‌ی پولیتزر را به دست آورده و نوبل ادبیات بعد از انتشار آن به همینگوی اعطا شد.

درباره‌ی کتاب صوتی پیرمرد و دریا

ما در لحظه‌های تنهایی چه کسی را ملاقات می‌کنیم؟ دقایقی که بدون تلفن هوشمند، کتاب، هم‌صحبت یا هر سرگرمی دیگر منتظر ویزیت پزشک هستیم را تصور کنید؛ یا ساعت‌های انتهایی شب که با چشمانی بسته دعا می‌کنیم تا خواب هرچه زودتر سراغمان بیاید. در تمام این لحظات بی‌آنکه بدانیم یکی از دشوارترین تجربه‌های بشری را سپری می‌کنیم زیرا تنها بودن یعنی نبود دغدغه‌های بیرونی، یعنی هجوم خاطرات، لمس مجدد احساساتی که نادیده‌شان گرفتیم. در یک کلام، تنهایی یعنی دیدار هرآنچه نمی‌خواهیم ببینیم و این تجربه در قلب کتاب صوتی پیرمرد و دریا (The Old Man and the Sea) با ترجمه نازی عظیما قرار دارد.

سانتیاگو، قهرمان داستان پیرمرد ماهیگیری است که روزگار سختی را می‌گذراند. هشتاد و چهار روز از آخرین باری که یک ماهی را صید کرد می‌گذرد. او هرگز پولدار و مرفه نبود اما وقتی نزدیک سه ماه دست خالی از جدال با دریا برمی‌گردی، فقر علاوه بر لباس‌ها و خانه راهش را به سفره‌ات هم باز می‌کند. اطرافیان با مشاهده‌ی تور بی‌صیدش بر پیرمرد دل می‌سوزانند و خرافاتی‌ترها او را بدبیار می‌بینند. اما کسی که ارنست همینگوی هوشمندانه‌ترین کتابش را بر محور او شکل داده شخصیتی حقیر یا محتاج نیست. سانتیاگوی پیر با وجود لاغری و کم‌توانی، چنان تواضع و خرد و عزتی را در قلبش جای داده که سخت می‌توان آن را با کلماتی چند توضیح داد.

او در هشتاد و پنجمین روز به دریا می‌زند تا شاید این‌بار با دست پر از دل موج‌ها برگردد. مرد سالمند در همین افکار کشش طناب ماهیگیری را احساس کرد. این نشانه‌ای عالی بود! پس از روزها سوختن بی‌حاصل مقابل آفتاب حالا او می‌توانست غرور سرمستانه را در رگ‌هایش حس کند. حالا سانتیاگو در خلوتش دوباره روزهای جوانی‌اش را می‌دید، ایامی که با قدرت و جسارت کیلومترها دورتر از ساحل با موج‌ها پنجه می‌انداخت و پیروز به خانه‌ی کوچکش برمی‌گشت.

این‌ها افکاری بودند در که لحظه‌ی کشیدن شدن طناب به سراغ ماهیگیر کتاب صوتی پیرمرد و دریا آمدند. او در این لحظه‌ی تنهایی چه سعادتمند بود! اما چه خیال باطل و امید بیهوده‌ای... . طعمه‌ی او را ماهی درشتی به دندان گرفته بود که به این راحتی‌ها تسلیم نمی‌شد. دقیقه‌ها پشت سرهم گذشتند اما مبارزه سانتیاگو و شکارش بی‌نتیجه بود. پیرمرد سرخورده از هشتاد و چهار روز بی‌نتیجه‌اش،‌ تصمیم می‌گیرد این‌بار مقابل دریا سرخم نکند. دقایق به ساعت تبدیل شدند، ساعت‌ها جای خود را به روز دادند و او همراه با ماهی لجوج از ساحل دورتر و دورتر می‌شد.

سانتیاگو حالا در نبرد مرگ و زندگی می‌جنگید. او در تنهایی طولانی‌اش با آسمان و امواج هربار قسمتی جدید از خودش را ملاقات می‌کرد. خاطرات گاه به بازوانش قدرت می‌بخشید و احساسات گاه بدن لاغر مرد را مانند شاخه‌ای نازک درهم می‌شکست، اما او طناب ماهیگیری‌اش را رها نکرد. ناامیدی، ترس، خوش‌بینی، ناتوانی و هزاران حس دیگر در این تنهایی خودخواسته به سراغ سانتیاگو آمدند. جدال با ماهی مانند سفری جسورانه، درون پیرمرد را می‌کاوید. حال او خود شکاری بود که در چنگال دریا ناشناخته‌ترین ابعاد وجودش را می‌شناخت. اما برنده نهایی این مبارزه کیست؟ آیا سانتیاگو از سفر طولانی‌اش جان به در می‌برد؟ ممکن است پیرمرد در نهایت زندگی‌اش را در دستان امواج رها کند؟

از شما دعوت می‌کنیم برای کشف سرنوشت سانتیاگو به کتاب صوتی پیرمرد و دریا گوش بسپارید. این شاهکار ادبی توسط انتشارات افق به چاپ رسیده و استودیو نوار نسخه‌ی گویای آن را تهیه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب پیرمرد و دریا

• برنده‌ی جایزه‌ی Premio Bancarella، در سال 1953
• برنده جایزه پولیتزر در بخش ادبیات داستانی، در سال 1953
• کمک به اعطای جایزه نوبل ادبیات به همینگوی، در سال 1954
• فینالیست جایزه‌ی کتاب ملی برای بخش داستانی، در سال 1953

نکوداشت‌های کتاب صوتی پیرمرد و دریا

• یک اثر عالی. (ماریو بارگاس یوسا)

• در این اثر، تکنسین چیره‌دست [همینگوی] یک بار دیگر در اوج است و کاری را که می‌تواند بهتر از هر کس دیگری انجام دهد، به بهترین شکل انجام می‌دهد. (مجله‌ی نیویورک تایمز)

• داستان یک حقیقت اساسی بشری را بیان می‌کند: در دنیایی بی‌ثبات، از اولین نفس تا آخرین آرزوی ما، از طریق پیروزی‌ها و دام‌های بی‌اهمیت و عمیق، آنچه ما را در نهایت حفظ می‌کند، امید است.(روزنامه‌ی گاردین)

• داستان در مورد این واقعیت است که زندگی درنهایت به پایان می‌رسد. حقیقتی که نادیده گرفتن آن سخت است؛ درحالی‌که ما روزهای خود را صرف نادیده گرفتن آن می‌کنیم. تنها چیزی که داری، همین لحظه است... همین لحظه. (آبراهام ورگزه)

اقتباس‌های سینمایی از کتاب پیرمرد و دریا

در سال 1958، فیلمی به کارگردانی جان استرجس به همین نام ساخته شد که اقتباسی از کتاب ارنست همینگوی به‌شمار می‌آمد. فیلمنامه‌ از منظر پیرنگ، شخصیت، زمان و مکان به اصل داستان وفادار بوده است.

کتاب صوتی پیرمرد و دریا برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به ادبیات داستانی، ادبیات امریکا و رمان‌های کلاسیک علاقمند هستند، از مخاطبان کتاب پیرمرد و دریا خواهند بود.

با ارنست همینگوی بیشتر آشنا شویم

ارنست همینگوی، در سال 1899 در ایالات متحده به دنیا آمد. او از مهم‌ترین نویسندگانی است که در آثار خود به مضامین مربوط به جنگ پرداخته. همینگوی علاوه بر نویسندگی، روزنامه‌نگار و خبرنگار نیز بود. کتاب‌های «وداع با اسلحه»، «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند»، «داشتن و نداشتن» و «خورشید همچنان می‌درخشد»، از مهم‌ترین آثار او هستند. او برنده جایزه نوبل 1954 ادبیات است. ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) نهایتاً در سال 1961 به زندگی خود پایان داد.

در بخشی از کتاب صوتی پیرمرد و دریا می‌شنویم

به هنگام فرو رفتن خورشید پیرمرد براى آن‌که به خود قوت قلب دهد به یاد زمانى افتاد که در قهوه‌خانه‌اى در کازابلانکا با سیاهى از اهالى سینفوئه گوس مچ انداخته بود و سیاه در باراندازها از همه زورمندتر بود. آن دو، یک روز و یک شب تمام را با آرنج‌هاشان که روى میز روى خطى بود که با گچ کشیده شده بود و با ساعدشان که راست بالا گرفته بودند و با دست‌هاشان که محکم در هم افتاده بود، گذرانده بودند.هر یک مى‌کوشید به زور دست دیگرى را پایین برد و به میز برساند. روى‌شان شرط‌بندى فراوان شده بود و مردم در نور چراغ روغنى به اتاق مى‌آمدند و مى‌رفتند و پیرمرد به بازو و دست سیاه و صورت سیاه چشم دوخته بود.

بعد از هشت ساعت اول، هر چهار ساعت یک‌بار داورها عوض مى‌شدند که بتوانند بخوابند. خون از زیر ناخن‌هاى خودش و سیاه بیرون زده بود و هر دو توى چشم هم‌دیگر نگاه مى‌کردند و به دستان و ساعد یکدیگر نگاه مى‌کردند و شرط‌بندان به اتاق مى‌آمدند و مى‌رفتند و بر صندلى‌هاى بلند مى‌نشستند و پشت به دیوار مى‌دادند و تماشا مى‌کردند. دیوارها آبى براق بود و از جنس چوب بود و چراغ‌ها سایه‌ى آن دو را بر دیوارها مى‌افکند. سایه‌ى سیاه عظیم بود و وزش نسیم چراغ را تکان مى‌داد و سیاه بر دیوار تکان مى‌خورد.

فهرست مطالب کتاب صوتی