معرفی و دانلود کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید

معرفی کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید

دست کشیدن از خاطره‌ها مانند دست کشیدن از زندگی است، ولی درست در همان لحظه که شهامت رها کردنش را پیدا می‌کنیم، متوجه می‌شویم که او ما را رها نمی‌کند... داستین تائو در کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید که از پرفروش‌ترین عناوین نیویورک‌تایمز بوده است، داستان عشق میان دو نوجوان را روایت می‌کند که برخلاف عمق زیادش، عمر کمی دارد.

درباره‌ی کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید

«شاید خیلی‌ها به وجود بهشت باور نداشته باشند، ولی من اطمینان دارم که آن را جایی بر روی همین زمینی که رویش زندگی می‌کنیم دیده‌ام. بعد از خارج شدن از شهر، اگر آن‌قدر وقت خالی و سر پرسودایی داشته باشید که از بی‌راهه‌ای که هیچ تابلوی راهنمایی ندارد، به سمت دریاچه بروید، بهشت کوچک ما را می‌بینید. دریاچه‌ای که با نور طلایی آفتاب بهاری می‌درخشد و پناهگاه کوچکی که با شاخه‌های پرشکوفه‌ی درختان گیلاس از نظر پنهان شده. احتمالاً اگر کمی بیشتر هم دقت کنید، من را می‌بینید که روی نیمکت کوچک مشرف به دریاچه نشسته‌ام و سعی می‌کنم در دفتر یادداشتم چیزی بنویسم، و همین‌طور «سم» را که در آبی زلال دریاچه شنا می‌کند. حالا سم رفته، اما من مطمئنم که این تصویر باید در جایی دست‌نخورده باقی مانده باشد...»

کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید (You've Reached Sam) اثر داستین تائو (Dustin Thao) به محض انتشار از اقبال گسترده‌ای برخوردار شد و در لیست کتاب‌های پرفروش به انتخاب نشریه‌های مختلف قرار گرفت. ژانر عاشقانه‌ای که شخصیت‌های اصلی‌اش دو نوجوان باشند شاید در ابتدا جذابیت و جدیت آن‌چنانی‌ای در نظر مخاطب بزرگ‌سال نداشته باشد، ولی داستین تائو چنان استادانه عشق معصومانه و غم از دست دادن را در این کتاب به تصویر کشیده که در همان فصول ابتدایی خواننده را مجذوب می‌سازد.

ماجرای کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید از یک کتاب‌فروشی آغاز می‌شود؛ جایی که جولی، دختر هفده‌‌ساله‌ای که شخصیت اصلی این قصه است، در آن به صورت پاره‌وقت کار می‌کند. هر روز به مرتب کردن قفسه‌های کتاب و راهنمایی کردن مشتریان می‌گذرد، تا اینکه جولی، متوجه پسر جوانی می‌شود که چند روزی است مهمان دائمی کتاب‌فروشی شده. جولی آن پسر را می‌شناسد؛ نامش سم است و در کلاس زبان انگلیسی کالج او را دیده. او چیز زیادی از این پسر نمی‌داند، فقط متوجه شده که چند روزی است بی‌آنکه خودش بخواهد، مدام انتظار آمدنش را به کتاب‌فروشی می‌کشد.

سر زدن به کتاب‌فروشی فرصت هم‌صحبتی را میان آن دو به وجود می‌آورد و با گذشت زمان، به هم نزدیک‌تر می‌شوند. جولی در این مدت فهمیده که در پس آن چهره‌ی آرامی که همیشه با موهای پریشان مشکی احاطه شده، پسر مهربانی وجود دارد که گویی همیشه او را می‌شناخته. سم برایش یک دوست و تکیه‌گاه کامل است و پس از مدت‌ها با آمدنش به زندگی جولی، حس خوب دوست داشتن و دوست داشته شدن را در قلبش بیدار کرده.

حالا سه سال از این عاشقانه‌ی آرام و صمیمانه گذشته و همه‌چیز به‌قدری خوب پیش رفته که هر دویشان برای آینده برنامه‌ریزی می‌کنند؛ اینکه باهم به شهر دیگری بروند، آپارتمان خودشان را داشته باشند، سم آهنگسازی کند و جولی هم یک نویسنده‌ی تمام‌عیار شود. ولی در یک چشم‌برهم زدن، کل این رویا تبدیل به خاکستری سرد و سیاه می‌شود. سم، درست زمانی که قرار است به دنبال جولی برود، با خودرو تصادف می‌کند و جانش را از دست می‌دهد.

بعد از آن روز، همه‌چیز تکراری می‌شود. جولی هر روزش را به جان کندن برای ادامه‌ی زندگی و فراموش کردن سم می‌گذراند و برای نیل به این هدف، از گرفتن هیچ تصمیم سختی نیز واهمه ندارد.او با هر نفسی که می‌کشد، تلاش می‌کند به خودش ثابت کند که از پس همه‌چیز برمی‌آید. ولی یک دست‌خط، یک خاطره، یادداشتی که سم در انتهای دفترش برایش به جا گذاشته، در یک لحظه تمام تلاشش برای از یاد بردن خاطرات این سه سال را زایل می‌کند.

به خودش که می‌آید، کف زمین سرد و مرطوب گورستان دراز کشیده و با چشمانی اشکبار به آسمان بارانی بالای سرش زل زده. آمده تا قبر سم را پیدا کند، اما وحشت اینکه آن سنگ سرد، تبدیل به آخرین تصویر از معشوقش شود همانجا زمین‌گیرش می‌کند. دلتنگی چنان او را در خود کشیده که توان بلند شدن از جایش را ندارد، برای همین گوشی موبایلش را بیرون می‌آورد تا به موبایل سم زنگ بزند؛ حتماً گوش دادن به صدای ضبط‌شده‌اش روی پیغام‌گیر، کمی از این درد و رنج را کم می‌کند. اما بعد از بوق چهارم، وقتی که صدای سم، صدای خودش و نه صدای ضبط‌شده‌ی پیغام‌گیر، از آن طرف خط شنیده می‌شود، حساب زمان و مکان و واقعیت و توهم از دست جولی خارج می‌شود...

کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید اثری از نشر صوتی ماه‌آوا و انتشارات دانش‌آفرین است. الهام صیفی کار و سپیده سلیمیان، به ترتیب مترجم و گوینده‌ی این کتاب هستند.

جوایز و افتخارات کتاب شما با سم تماس گرفته‌اید

• بهترین کتاب سال نوجوانان از طرف Cosmo.com در سال 2021؛
• یکی از عناوین پرفروش نشریه‌ی نیویورک تایمز؛
• اثر منتخب در لیست مستقل کتاب‌های کودکان در سال 2021.

نکوداشت‌های کتاب شما با سم تماس گرفته‌اید

• کتابی مدرن با ردپایی از جادو؛ اگر طرفدار این سبک هستید، خواندن آن را از دست ندهید. (بازفید)
• اولین داستان داستین تائو جذابیت بالایی دارد. این اثر ارزش خواندن را دارد. (جولین وینترز، نویسنده)
• جستاری در باب غم و اندوه فقدان و روش‌هایی که از طریق آن‌ها با از دست دادن عزیزانمان کنار می‌آییم. (نرد دیلی)
• داستانی بی‌پیرایه و مرثیه‌ای درباره‌ی غم فقدان؛ رمان با سم تماس گرفته‌اید واقعاً تأثیرگذار است! (بوک‌لیست)
• یک کتاب با سبک رئالیسم جادویی که درباره‌ی التیام یافتن و گذر از غم صحبت می‌کند. (مرکز کتاب نوجوانان)
• داستان جذاب این رمان نوجوان و جلد زیبایی که به سبک مانگا طراحی شده، نوید یک سفر پرفراز و نشیب احساسی را می‌دهد. داستین تائو ناامیدتان نمی‌کند. با شنیدن این کتاب صوتی، حس می‌کنید که در لحظات بی‌شماری کسی به قلبتان مشت می‌کوبد. (Associated Press)

کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب شنیدنی را به نوجوانانی که به ادبیات عاشقانه علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی شما با سم تماس گرفته‌اید می‌شنویم

سم شروع به رانندگی می‌کند. آن‌قدر در شهر دور می‌زنیم که زمان از دستمان در می‌رود. چراغ‌های مغازه‌ها تک‌تک خاموش، و جاده تاریک‌تر می‌شود. از آنجا که جایی برای رفتن نداریم، سم داخل پارکینگ یکی از فروشگاه‌های بیست‌وچهار ساعته می‌پیچید و ماشین را خاموش می‌کند. درباره‌ی اتفاقی که افتاده سوالی نمی‌پرسد. فقط به من اجازه می‌دهد سرم را به پنجره تکیه بدهم و برای لحظه‌ای چشمانم را ببندم. تنها چیزی که پیش از به خواب رفتن در خاطرم می‌ماند، چراغ فلوئورسنت فروشگاه است و سم که کاپشنش را رویم می‌اندازد.

زمان طلوع خورشید روی چمن‌ها از خواب بیدار می‌شوم. نور خورشید گونه‌هایم را گرم کرده است. تکانی به خودم می‌دهم و اطراف را از نظر می‌گذرانم. درختان همگی پر هستند از شکوفه‌های دست‌ساز، صدها شکوفه که با نخ‌های بلند به هم متصل شده‌اند و مانند بید در نسیم تکان می‌خورند. همین که سر پا می‌ایستم، متوجه ردی از گلبرگ‌ها می‌شوم که مرا به سمت جایی دور که از آن صدای گیتار به گوش می‌رسد، هدایت می‌کند. به دنبال صدا می‌روم، از پرده‌ی شکوفه‌ای رد می‌شود و به یاد می‌آورم که کجا هستم. منطقه‌ی مخفی خودمان کنار دریاچه. جایی که قبلاً صدها بار در آنجا یکدیگر را ملاقات کرده‌ایم. لحظه‌ای که از میان درختان می‌گذرم و انعکاس خورشید را روی آب می‌بینم، متوجه سم می‌شوم که آنجا به انتظارم ایستاده است.

فهرست مطالب کتاب صوتی