معرفی و دانلود کتاب سم با شما صحبت می‌کند

معرفی کتاب سم با شما صحبت می‌کند

کتاب سم با شما صحبت می‌کند، یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های چند سال اخیر است که به محض انتشارش در فضای مجازی شهرت یافت. این کتاب اولین اثر داستین تائو نویسنده‌ی جوان آمریکایی است که داستان اسرارآمیز و اثرگذاری از یک افسانه‌ی عاشقانه‌ی امروزی را روایت می‌کند. جولی و سم، شخصیت‌های اصلی کتاب، دو نوجوان هفده‌ساله‌ هستند که شیفته‌ی هم می‌شوند؛ غافل از اینکه دست سرنوشت اتفاقات دیگری را برای آن‌ها رقم زده. بعد از مرگ ناگهانی سم، روزهای جولی تیره‌وتار می‌شود اما چیزی طول نمی‌کشد که تماسی تلفنی از طرف سم جهانش را زیرورو می‌کند.

درباره‌ی کتاب سم با شما صحبت می‌کند

در سال‌های اخیر و با گسترش محبوبیت اپلیکیشن تیک‌تاک، گروهی از مخاطبان ادبیات در آنجا خود را با هشتگ بوک‌تاک معرفی کرده و شروع به معرفی و تحلیل جدیدترین آثار منتشرشده در حوزه‌ی ادبیات کردند. حالا دیگر نه‌تنها تولیدکنندگان آثار موسیقی و سینمایی، که نویسندگان و شاعران هم برای موفقیت و محبوبیت آثارشان باید دست به دامن بلاگرها شوند و برای معجزه‌ای که باعث همه‌گیر شدن آثارشان شود دعا کنند. داستین تائو (Dustin Thao) از جمله نویسندگانی است که می‌تواند موفقیت خود را مدیون فضای مجازی بداند.

کتاب سم با شما صحبت می‌کند (You've Reached Sam) یکی از جدیدترین آثار داستانی است که در صدر آثار محبوب مخاطبان بوک‌تاک قرار دارد. با وجود اینکه این کتاب اولین اثر رسمی داستین تائو است اما به دلیل روایت صادقانه، صمیمی، هیجان‌انگیز و امروزی‌اش از روابط عاشقانه‌ی معاصر توجه خوانندگان و مخاطبان بسیاری را از سرتاسر جهان جلب کرده است.

جولی، شخصیت اصلی و راوی کتاب سم با شما صحبت می‌کند، دختر هفده‌ساله‌ای است که رویا و فانتزی‌ هر دختر هم‌سن‌وسال خودش را زندگی می‌کند. او به‌تازگی با پسری آشنا شده که شیفته‌اش است. سم پسر جذاب، مهربان، صبور و خوشتیپی است که ناگهان شیفته‌ی جولی شده و مصمم است برای بیرون کشیدن این دختر منزوی از لاک تنهایی و انزوایش هر کاری انجام بدهد. اوضاع بر وفق مراد پیش می‌رود و چیزی طول نمی‌کشد که جولی هم عاشق سم می‌شود؛ اما این تازه اول ماجراست.

سم، ناگهان در یک تصادف رانندگی جانش را از دست می‌دهد و ضربه‌ی سنگینی به زندگی جولی وارد می‌شود. جولی که آینده و زندگی خود را تنها در کنار سم تصور می‌کرد حالا باید او را فراموش کند. او به مراسم خاکسپاری‌اش نمی‌رود و تمام یادگاری‌های سم را دور می‌ریزد به این امید که بتواند فراموشش کند، اما غافل از اینکه سم هنوز جولی را ترک نکرده است. جولی می‌خواهد برای آخرین بار صدای سم را بشنود و به همین دلیل با شماره‌اش تماس می‌گیرد که شاید صدای پیغام‌گیر ضبط شده‌اش کمی آرامش کند؛ اما در کمال ناباوری سم تلفنش را جواب می‌دهد. سم همچنان مرده اما جولی راه غریبی برای برقراری ارتباط با او پیدا کرده است و این تازه شروع رابطه‌ی غریب و باورنکردنی این دو نفر از جهان مرده‌ها و زنده‌هاست.

کتاب سم با شما صحبت می‌کند توسط مرجان حمیدی ترجمه شده و به همت نشر مون در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب سم با شما صحبت می‌کند

• کتاب پرفروش نیویورک تایمز؛
• در لیست کتاب‌های منتخب کودکان سال 2021؛
• کتاب ماه به انتخاب مجله‌ی بازفید؛
• در لیست پرطرفدارترین کتاب‌های گودریدز؛
• بهترین کتاب سال نوجوانان از طرف Cosmo.com در سال 2021.

نکوداشت‌های کتاب سم با شما صحبت می‌کند

• اگر دوست دارید داستان‌های معاصر موردعلاقه‌تان کمی چاشنی جادو داشته باشند، این داستان نوجوان احساسی مخصوص خود شماست. (بازفید)
• اگر می‌خواهید به دنیای احساساتی سم با شما صحبت می‌کند قدم بگذارید دستمال‌ها را دم دستتان بگذارید. (مجله‌ی پاپ شوگر)
• طرح داستان هیجان‌انگیز این رمان و عکس جلد مانگا-مانندش، یک روایت پراحساس را تضمین می‌کند. تائو خوانندگانش را ناامید نمی‌کند. کتاب سم با شما صحبت می‌کند با مشت به قلبتان می‌کوبد. (آسوشیتد پرس)
• کتاب سم با شما صحبت می‌کند به‌عنوان اولین اثر نویسنده به‌شدت گیرا و اثرگذار است. داستین تائو به نرمی رشته‌های سوگ، پشیمانی، شانس دوباره و احساسات صادقانه‌ای که در عشق اول تجربه می‌کنیم را به‌هم بافته و این تصویر را خلق کرده. هر قطره اشکی که در طول مطالعه‌ی این رمان بریزید ارزشش را خواهد داشت. (جولیان وینترز، نویسنده)

کتاب سم با شما صحبت می‌کند برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب سم با شما صحبت می‌کند برای نوجوانان و جوانان نوشته شده اما مهم نیست در چه سن و سالی هستید، اگر از مطالعه‌ی آثار داستانی عاشقانه و ادبیات معاصر لذت می‌برید مطالعه‌ی این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب سم با شما صحبت می‌کند می‌خوانیم

حتی نمی‌دانم کجا دارم می‌روم. آن‌قدر می‌دوم تا همه‌چیز برایم ناآشنا می‌شود. تازه وقتی می‌رسم به مرز شهر، جایی که از مزارع تا خود کوهستان چمن‌زار است، می‌فهمم تلفن همراهم را نیاورده‌ام. چراغ‌های جلوی یک ماشین خیابان خالی را روشن می‌کند. از سر راه ماشین که کنار می‌روم، سرعتش را کم می‌کند و جلوی پایم می‌ایستد، و می‌بینم سم است.

وقتی دارم سوار می‌شوم می‌پرسد: «حالت خوبه؟ رفتم دم خونه‌تون ولی اونجا نبودی.»

اگر یادم نمی‌رفت تلفنم را بردارم می‌توانستم موقعیتم را برایش بفرستم. «از کجا می‌دونستی اینجام؟»

«نمی‌دونستم... همه‌جا رو گشتم.»

مدتی طولانی توی ماشین می‌نشینیم و ماشین هم روشن است.

بالاخره می‌پرسد: «می‌خوای ببرمت خونه؟»

«نه.»

«پس کجا می‌خوای بری؟»

«هر جا جز خونه.»

سم راه می‌افتد. آن‌قدر توی شهر چرخ می‌زنیم که متوجه گذر زمان نمی‌شویم. خیابان‌ها که تاریک می‌شوند چراغ مغازه‌ها هم یکی‌یکی خاموش می‌شوند. جایی نیست که بتوانیم برویم، برای همین سم می‌پیچد توی پارکینگ یک فروشگاه بیست‌وچهارساعته، و ماشین را خاموش می‌کند. نمی‌پرسد چه اتفاقی افتاده. سرم را به شیشه تکیه می‌دهم و لحظه‌ای چشم‌هایم را می‌بندم. قبل از اینکه خوابم ببرد، نور لامپ‌های فلورسنت تابلوی مغازه را می‌بینم، و سم کت جینش را روی من می‌کشد و خوابم می‌برد.