معرفی و دانلود کتاب شجاع مثل تو

معرفی کتاب شجاع مثل تو

جیسون رینولدز، نویسنده‌ی محبوب ادبیات نوجوان، در کتاب شجاع مثل تو، تعریف جدیدی از شجاعت را به شما نشان خواهد داد. این رمان، ماجرای یک تابستان عجیب در خانه‌ی پدربزرگ و مادربزرگ جینی را روایت می‌کند. جینی که مجبور است این تابستان را برای اولین‌بار در کنار برادرش و در مزرعه‌ی پدربزرگ بگذراند، هرگز گمان نمی‌کند روبه‌رو شدن با شخصیت جالب پدربزرگ نابینا، آن تعطیلات را برای همیشه به یک خاطره‌ی ویژه تبدیل کند.

درباره‌‌ی کتاب شجاع مثل تو

پرماجراترین تابستان زندگیتان را به یاد می‌آورید؟ البته هرچه قدر هم خاطرات عجیب‌وغریبی از تعطیلات خود داشته باشید، مطمئناً به پای تابستان یازده‌سالگی جینی نمی‌رسد. جیسون رینولدز (Jason Reynolds) در رمان محبوب خود، یعنی کتاب شجاع مثل تو (As Brave As You) ، ماجرای آن تابستان عجیب را برایمان تعریف خواهد کرد.

این اولین تابستانی‌ست که جینی باید محل زندگی‌اش در بروکلین را ترک کند. البته که در این سفر جینی تنها نیست و برادر بزرگش یعنی ارنی همراهش خواهد بود. مقصد سفر جینی و برادرش، جایی در قلب ویرجینیا، در مزرعه‌ی پدربزرگ و مادربزرگ است. جینی وقتی وسایل سفرش را در خانه‌ی پدربزرگ می‌چیند، هرگز تصورش را هم نمی‌کند قرار است چه‌قدر غافل‌گیر شود. جینی تا آن روز درست نمی‌دانست پدربزرگش نابیناست؛ مهم‌تر آنکه نمی‌دانست اصلاً یک فرد نابینا چه‌طور به زندگی‌اش می‌رسد؟ همان‌ موقع است که سیل سوالات مختلف از جانب جینی به سوی پدربزرگ روانه‌ می‌شود!

جینی باور نمی‌کند که پدربزرگ به آن خوبی بتواند نابینا بودنش را پشت عینک‌های مختلف پنهان کند؛ به تنهایی از پس کارهایش بربیاید و جای وسایل را به‌خوبی پیدا کند. عجیب‌تر از همه اینکه پدربزرگ خوش‌پوش جینی همیشه لباس‌هایش را با هم ست می‌کند. اما چطور؟ همین‌ تصورات است که پدربزرگ را در نظر جینی به شجاع‌ترین مرد روی زمین تبدیل می‌کند، تا روزی که جینی از واقعیت‌های عجیب‌تری سر درمی‌آورد. او متوجه می‌شود پدربزرگش آن‌قدرها هم که فکر می‌کرده با محیط بیرون راحت نیست. در واقع پدربزرگ هرگز از خانه بیرون نمی‌رود و به جای آن مدام به یک اتاقک مخفی سرمی‌زند. اما حقیقت شخصیت پدربزرگ چه بود؟

پدربزرگ جینی، شخصیتی پیچیده، آسیب‌پذیر و پر از تضاد بود که هر کسی نمی‌توانست از آن سر دربیاورد؛ هر کسی جز جینی. سرانجام در یکی از شب‌ها جینی می‌تواند سر صحبت را با پدربزرگ باز کند و بفهمد که پدربزرگ حتی اگر شجاع‌ترین آدم روی زمین باشد، باز هم ترس‌ها و ضعف‌هایی دارد. جینی به پدربزرگ کمک می‌کند با ترس بزرگ خود یعنی بیرون رفتن مقابله کند و پدربزرگ نیز در عوض، جینی را به اتاقک مخفی خود راه می‌دهد.

حالا که جینی به تصویر جدیدی از پدربزرگ خود رسیده، قرار است بار دیگر معنای شجاعت را با او مرور کند؛ آن هم در یک روز خاص یعنی روز تولد برادرش ارنی؛ روزی که قرار است پدربزرگ، نوه‌اش را برای تفنگ به دست گرفتن و یادگیری رسم تیراندازی آماده کند.

کتاب شجاع مثل تو، به قلم جیسون رینولدز، روایتی از شجاعت، اعتماد و رو‌به‌رو شدن با ترس‌هاست. در طول داستان، پدربزرگ جینی که سختی‌های زیادی در زندگی کشیده بار دیگر اعتماد کردن را در کنار نوه‌های خود می‌آموزد و جینی نیز در طی داستان و در مواجهه با شخصیت پدربزرگ، به تعریف کامل‌تری از شجاعت می‌رسد.

این کتاب اولین‌بار در سال 2016 وارد بازار جهانی شد و نسخه‌ی فارسی آن به همت نشر افق و با ترجمه‌ی شقایق قندهاری در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

جوایز و افتخارات کتاب شجاع مثل تو

• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی کرکس در سال 2016
• مدال افتخار کورتا اسکات کینگ در سال 2017
• جایزه‌ی کتاب خانوادگی اشنایدر در سال 2017
• نامزد جایزه‌ی کتاب کودکان ویلیام آلن وایت در سال 2019
• نامزد جایزه‌ی کتاب خوانندگان جوان ربکا کادیل در سال 2020
• و...

نکوداشت‌های کتاب شجاع مثل تو

• این رمان معاصر و بی‌نقص، به آرامی پیامدهای گذشته بر زمان حال را بررسی می‌کند. (نقد مجله‌ی ادبی کرکس)
• داستانی چندوجهی که به طرز ماهرانه‌ای عناصر روشن و تاریک را در هم می‌آمیزد. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• رینولدز پیوندی را که پدربزرگ و جینی ایجاد می‌کنند، به شیوه‌ای لطیف، باورپذیر و سرگرم‌کننده نشان می‌دهد و از طریق نثر هوشمندانه، خنده‌دار و دیالوگ‌های درخشان ارائه می‌کند. داستانی غنی درباره‌ی زندگی و از دست دادن، شجاعت و لطف. (مجله‌ی کتابخانه‌ی مدرسه)

کتاب شجاع مثل تو برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب حاضر به تمامی نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌شود.

با جیسون رینولدز بیشتر آشنا شویم

جیسون رینولدز (متولد 1983) شاعر و نویسنده‌ی ادبیات کودکان و نوجوانان است. این نویسنده‌ی آمریکایی قبل از شروع داستان‌نویسی، اولین شعر خود را در نه‌سالگی سرود و بعد از آن به‌طور جدی سرودن و نوشتن را پی گرفت. از دیگر آثار ترجمه‌‌شده‌ی این نویسنده می‌توان به «دونده‌ی دوم پاتینا»، «شبح» و «پسران آمریکایی» اشاره کرد. رینولدز همچنین دریافت جایزه‌ی اشنایدر فمیلی و نامزدی برای جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا را در کارنامه‌ی حرفه‌ای خود دارد.

در بخشی از کتاب شجاع مثل تو می‌خوانیم

ارنی زودتر به خودش مسلط شد و گفت: «ببخشید... عذر می‌خواهم، ببخشید. ما قصد نداشتیم تو را بترسانیم.» ارنی دست‌هایش را بالا نگه داشت، انگار می‌خواست مطمئن بشود که آن دختر می‌داند قصدشان آشنایی و دوستی است.

دختر که به ظاهر هم‌سن و سال ارنی بود، ‌ عرق پیشانی‌اش را پاک کرد و طوری چشم‌هایش را ریز کرد که انگار ارنی و جینی واقعاً آن جا نیستند و فقط در حد یک خیال واهی هستند. ارنی از روی جوی کوچکی پرید و آن دست جاده به سمت محدوده‌ی خانه‌ی دختر رفت. جینی هم پشت سرش رفت و با ضربه‌های شدیدی چمن‌ها و گرد و خاک‌ها را از روی کل هیکلش تکاند. ‌همان موقع دختر چکشش را حتی از قبل هم بالاتر برد.

وقتی ارنی به ایوان رسید، ‌بدون ترس از چکش ‌خودش را معرفی کرد: «من ارنی هستم و این بندباز ماهر هم برادرم جینی است.» ارنی توقع داشت دختر به او لبخند بزند، اما چیزی نصیبش نشد. بعد ارنی به بالای تپه اشاره کرد و گفت: «اِم‌م... ما قرار است یک ماه پیش مامان‌بزرگ و بابابزرگمان بمانیم.»

دختر چکش را یک ذره‌ پایین‌تر آورد و پرسید: «کی؟... مامان و پاپا هریس؟»
جینی با تکان‌ سرش گفت بله و کنجکاو شد بداند دختر با آن‌ها چه نسبتی دارد،‌ چون دختر مامان‌بزرگ و بابابزرگ را مامان و پاپا صدا زد.

ارنی هم سرش را به نشانه‌ی بله تکان داد و گفت: «آره... آن‌ها را می‌شناسی؟»