معرفی و دانلود کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!
برای دانلود قانونی کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!
کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید! به قلم جیسن رزنتال، روایتگر زندگی حقیقی زوجی عاشق است که دست طبیعت آنها را از یکدیگر جدا میسازد. اما در داستان زندگی ایمی و جیسون چیزی بیش از عشق وجود دارد که حتی پس از مرگ نیز روح آن دو را به هم پیوند میزند!
درباره کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید:
برای از دست دادن عشقی که مشتاقانه به آن رسیدهاید آمادهاید؟!
تمام داستانهای عاشقانه آنطور که شما میخواهید به پایان نمیرسند، اما اغلب همین باعث میشود ارزش شنیده شدن داشته باشند.
در کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید (My Wife Said You May Want to Marry Me: A Memoir) شاهد داستان زندگی جیسن رزنتال (Jason Rosenthal) هستیم. مردی که از زبان خودش و با لحنی صمیمانه ما را به زندگی پرتلاطمی که داشته، دعوت میکند. او داستان عشق و از دست دادن را توامان به پیش میبرد. روایت این کتاب به قدری بیتکلف و برآمده از دل زندگی حقیقی است که در بسیاری از موقعیتها شما حس همذاتپنداری با شخصیتهای این کتاب را پیدا میکنید.
جیسن رزنتال و همسرش ایمی کراوس رزنتال، همچون یک زوج عاشق، زندگی شان را در دهه 90 میلادی آغاز میکنند و در طی سالهای زندگی مشترک فراز و فرودهای بسیاری را تجربه مینمایند. آنها لذتجویی از زندگی را در اهداف مشترکی همچون پیشرفت کاری، فرزندآوری و داشتن تفریحات سالم، کشف میکردند.
ایمی که از بیماری سرطان تخمدان رنج میبرد، روزهای واپسین عمرش کاری غیرقابل پیشبینی انجام داد که تعجب و شاید تحسین بسیاری برانگیخت. او برای همسرش جیسون، یک حساب کاربری در نرمافزارهای همسریابی ایجاد و تمام ویژگیهایی که در این سالها از جیسون میشناخت را فهرست کرد...
نکوداشتهای کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید!
- خاطرات دلخراش، صادقانه و نشاطآور روزنتال باعث اطمینان خاطر و ارتباط با خوانندگانی میشود که موقعیتهای مشابهی را تجربه نمودهاند. (بوک لیست)
- کتاب عمیقا شخصی جیسون درباره از دست دادن و آنچه بعد از آن اتفاق میافتد است، اما در اصل داستان عشق میان زن و مردی است که برای همیشه زنده میماند. (کتی کوریک، روزنامهنگار و نویسنده پرفروش نیویورک تایمز)
- سفر غمانگیز رزنتال با صراحت و اندکی چاشنی طنز بیان میشود... به خوانندگان توصیه میکنیم که اگر میخواهند بفهمند چگونه از کسی که در حال از دست دادن است حمایت کنند، این اثر را بخوانند. (مجله کتابخانه)
خواندن کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن کتابهای سرگذشتنامهای علاقمندید و خواستار آموزش نکاتی درباره زندگی مشترک و خانوادگی هستید، کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید! مناسب شماست.
جملات برگزیده کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید:
- هیچی بهخوبی یه صفحهی خالی نیست، میتونی از اول شروع کنی، میتونی هرچیزی بنویسی. تازه! لازم نیست در اِزاش بهایی پرداخت کنی! صفحهی خالی برای یه رویاپرداز بهترین جاست،صفحهی خالی برای یه رؤیاپرداز بهترین جا برای رؤیاپردازیه، یه صفحهی خالی. (اسکات ملوهیل)
- وقتی میمیریم، بدنمان به علف تبدیل میشود و بز کوهی علف را میخورد. به این ترتیب، همگی در چرخهی بزرگ حیات به یکدیگر ربط داریم. (موفاسا، شیرشاه)
- زندگی چیز عجیبیه. به جلو رفتن ادامه میدی. اما قبل از اینکه حتی خودت متوجه بشی، به عقب نگاه میکنی و به این فکر میکنی که «اون چی بود؟» (جو روگان)
در بخشی از کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید میخوانیم:
هیچکدام از اعضای خانوادهمان در پورتلند نبودند و شاید تنها یک دوست آنجا داشتیم. تازه داشتم بهعنوان یک وکیل در شیکاگو جا میافتادم. در شرکت کوچکی کار میکردم، اما رؤیای این را در سر داشتم که بهجای پیوستن به شرکتی دیگر، شرکت حقوقیِ خودم را افتتاح کنم. از فعالیتم بهعنوان یک کارآفرین، رؤیای راهاندازیِ کسبوکارِ خودم را در سر داشتم. از همان جوانی کار میکردم. از هشتسالگی شروع کرده بودم به کار کردن؛ همان موقع که هر روز به خانهها روزنامه تحویل میدادم. از همان موقع تا خود دانشکدهی حقوق، همیشه در زمینههای مختلف کار کردم. از این گذشته، تا همین امروز، والدینم در زمینهی شغلی الگویم بودهاند و هر دو، در تمام زندگیشان، بهعنوان افرادی بزرگسال، خوداشتغال بودند. تمام آشنایانم در شهر خودم بودند. اگر میخواستم شرکت خودم را راه بیندازم، اینجا شانس بیشتری داشتم. در عین حال، برای ایمی هیجانزده بودم که برای پیشرفت در شغلی که از قبل در آن برای خودش کسی شده و در برخی از خلاقانهترین پروژههای کشور کار کرده بود فرصتی به دست آورده بود.
بنابراین، به پورتلند سفر کردیم. درحالیکه با چند نفر در چند شرکت حقوقی و با بخشِ حقوقیِ شرکت نایکی بهطور غیررسمی صحبت کردم، ایمی هم با آن آژانس تبلیغاتی مصاحبه کرد. کسانی که با آنها صحبت کردم آدمهای خیلی خوبی بودند. پورتلند شهر خوبی بود. زمینهی پیشرفت و ترقی داشت. هیچ نکتهی منفیای وجود نداشت. بعد، با والدین ایمی، یعنی اَن و پال، صحبت کردیم، چون همیشه برای نظراتشان ارزش قائل بودیم.
قرار شد موقع ناهار با آنها ملاقات کنیم. ایمی با جزئیات دربارهی پیشنهاد شغلیای که از یک شرکت معتبر گرفته بود گفت. بله، درست است که این شرکت در پورتلند بود، اما ایمی در عین حال که داشت از این پیشنهاد برایشان تعریف میکرد، خیلی هیجانزده بود، طوری که بهسختی میتوانست احساساتش را کنترل کند.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
بخش اول: آشیانه
فصل اول: داستانی عاشقانه
فصل دوم: دیگر فقط یک نفر نیستیم
فصل سوم: بزرگ کردن فرزندان بهروشی جالب، عجیبوغریب و خلاقانه
فصل چهارم: خودمان و خودمان
بخش دوم: گمشده
فصل پنجم: یک جای کار میلنگد
فصل ششم: باهم یکی هستیم
فصل هفتم: مُشتی اراجیف!
فصل هشتم: آخرین امید
فصل نهم: آن شوهر منم!
فصل دهم: پایان
بخش سوم: پرکردن جای خالی
فصل یازدهم: آشیانهی خالی
فصل دوازدهم: تجدید قوای ذهن و بدن
فصل سیزدهم: گذر از هزارتوی احساسات
فصل چهاردهم: تور بهبودی جیسن
فصل پانزدهم: تغییرات
فصل شانزدهم: ارتباط
فصل هفدهم: سوختن
فصل هجدهم: نمکِ روی زخم
فصل نوزدهم: دوباره ازدواج کردی؟
مؤخره: خانهی رؤیاها، خانهی ابدی
سپاسگزاری
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شاید بخواهید با من ازدواج کنید! |
نویسنده | جیسن رزنتال |
مترجم | مهسا صمدی |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 232 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-254-051-7 |
موضوع کتاب | کتابهای روابط عاطفی |