معرفی و دانلود کتاب رویا

معرفی کتاب رویا

بازخوانی یک مرگ مشکوک و یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی مرموز! مجید غروی، با کلام آهنگین و استعاری خود در کتاب رویا، بازگوکننده‌ی زندگی جوانی است که به‌تازگی جانش را از دست داده اما پیش از مرگ دل به دختری بسته بوده که علی‌رغم چهره‌ی زیبا، گذشته‌‌ی شومی را به خود به همراه داشته است. در این داستان بلند عاشقانه با درونمایه‌ی فلسفی، راوی با کنکاش‌های ذهنی خود در سرگذشت آن‌ها، راز زندگی‌شان را برای مخاطبان بیان می‌کند. کتاب حاضر از موفق‌ترین نوولاهای ادبیات معاصر به شمار می‌آید.

درباره‌ی کتاب رویا

مرگ ناگهانی و باورنکردنی «امیر»، نقطه‌ی آغاز کتاب رویا و بهانه‌ای است که راوی داستان را وامی‌دارد با کنکاش در سرگذشت دوست درگذشته‌اش، ماجرای عشق او را حلاجی کند. مجید غروی، کل روایت را از زبان راوی سوم‌شخص پیش می‌برد؛ کسی که خود یکی از قهرمانان و شخصیت‌های اصلی کتاب به حساب می‌آید. این شخصیت، ساعاتی پیش از مرگ امیر با او ملاقات داشته تا آخرین نوشته‌هایش را از او بگیرد. زمان زیادی نمی‌گذرد که خبر مرگ دوستش به او می‌رسد. همین خبر باعث می‌شود شب را با نهایت تلخ‌کامی و اندوه سپری کند. همین‌طور تصمیم می‌گیرد با جست‌و‌جویی ذهنی در احوال و زندگی امیر، سرگذشت او را، تا جایی که به «رویا» مربوط می‌شود، مورد واکاوی قرار دهد. رویا دختری است که امیر دل در گرو او داشته و می‌شود گفت راوی داستان هم علاقه‌ای نسبت به این دختر در قلب خود احساس می‌کرده. رویا درست برعکس ظاهر زیبا و برازنده‌اش، گذشته‌ی شوم و تاریکی داشته که راوی هنوز نتوانسته از چند و چون آن سر دربیاورد.

رویا در کودکی پدرش را از دست داده. در واقع بدون سایه‌ی پدر و با حمایت مادر و دایی‌اش زندگی کرده است. البته دایی او هم زیاد عمر نکرده و بنا به دلایلی نامعلوم تسلیم مرگ شده. برای رویا، دایی‌اش قهرمانی تکرارناپذیر بوده که هیچ مردی نتوانسته به گرد پای او هم برسد. آن‌چه بیش از همه در کتاب رویا اهمیت دارد، نه علت مرگ امیر است و نه زندگی راوی! در حقیقت زندگی پررمزوراز رویا که به‌نحوی با زندگی دو پسر جوان دیگر گره خورده، موضوع اصلی این داستان بلند را تشکیل می‌دهد.

مجید غروی برای نگارش این اثر، از زبانی نسبتاً کهن، آهنگین، شاعرانه و نزدیک به نثر قدما بهره گرفته است. او توجه زیادی به چینش واژگان داشته و جملاتی مملو از استعاره را برای بازگویی شرح ماجراها به کار برده. بنابراین، پیش از آغاز مطالعه‌ی این کتاب لازم است یک نکته را یادآوری کنیم؛ مطالعه‌ی رمان کوتاه رؤیا، در عین حال که بسیار لذت‌بخش است، دشوار و دیریاب نیز هست. در ابتدا شاید نیاز داشته باشید هر جمله را چند بار بخوانید تا به مفهوم آن پی ببرید اما رفته‌رفته با عادت کردن به نثر خاص مجید غروی، خوانش این اثر برایتان آسان‌تر و دلنشین‌تر خواهد شد.

نویسنده همزمان با بیان ماجراهای امیر، رویا و راوی داستان، می‌کوشد تا مهم‌ترین مسائل انسانی را مورد تحلیل قرار دهد. همین امر باعث شده تا برخی موضوعات و سؤالات فلسفی به کتاب رویا راه پیدا کنند و مخاطب را نیز به تأمل وادارند. شخصیت‌های این داستان همواره به دنبال ریشه‌های هویتی خود هستند و خوانندگان را نیز همراه با خود، به سفری روان‌کاوانه در روح و روان آدمی می‌برند. زندگی امیر و راوی، تا پیش از ورود رویا به زندگی‌شان از نظم و انسجام برخوردار بوده و همه‌چیز طبق روال معمول خود پیش می‌رفته، تا این‌که با سر رسیدن این زن زیبا‌رو، تمام ارکان فکری‌شان فرومی‌ریزد و تا به خود می‌آیند، می‌بینند که در گرداب عشق دست‌و‌پا می‌زنند.

کتاب رویا بیش از آن‌که به دنیای بیرون و وقایع آن نظر داشته باشد، در حقیقت نوعی داستان درونگرایانه محسوب می‌شود. راوی که مدام در دنیای ذهنش سیر می‌کند، سعی دارد تا جنبه‌های مختلف یک موضوع را به کمک خاطرات، باورها و داوری‌های گاه‌و‌بی‌گاه خود تحلیل کند. در این راه، اگر هم به اتفاقات بیرونی نظر داشته باشد، ابتدا آن‌ها را در کارخانه‌ی ذهن خود خوب تشریح کرده و سپس بنا بر دیدگاه خود، آن را برای خوانندگان توصیف می‌کند. راوی که از نزدیک شاهد پیچ‌وخم‌های زندگی امیر بوده و تلاش‌هایش را برای شناخت رویا زیر نظر داشته، اکنون پس از مرگش، سعی دارد تا مانند کارآگاهی دقیق، پرونده‌ی خاک‌خورده‌ی زندگی او را بررسی کرده و لحظه‌به‌لحظه‌ی آن را در ذهنش بازسازی کند تا شاید از این طریق بتواند چهره‌ی واقعی دوستش را بازشناسی کند و پی به علت مرگ مرموزش ببرد.

در کل، نوولایی که مجید غروی نگاشته و در کتاب رویا به ادب‌دوستان و علاقه‌مندان داستان‌های فارسی معاصر ارائه کرده، داستانی است خواندنی که هم مخاطبان را مجذوب خود می‌کند و هم به صاحب‌نظران نشان می‌دهد، آینده‌ی درخشانی در انتظار داستان معاصر ایرانی خواهد بود. نشر چشمه، چاپ این اثر را به‌عنوان ششمین جلد از مجموعه‌ی هزاردستان، به انجام رسانده.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌های هزاردستان

«نوولا» یا داستان کوتاه، چه در ادبیات جهان و چه در ادبیات داستانی فارسی، جایگاه ویژه‌ای داشته. از نمونه‌های نام‌آشنای آن در ادبیات فارسی می‌توان به «بوف کور»، «مدیر مدرسه» و «از روزگار رفته حکایت» اشاره کرد. متأسفانه با وجود جایگاه ممتاز نوولا در ادبیات امروزی ایران، آن‌طور که لازم بوده به جامعه‌ی ادبی و عموم مردم معرفی نشده. برخی آن را به‌غلط داستان کوتاه دانسته‌اند؛ درحالی‌که تفاوت‌های بنیادینی با آن‌ دارد. نشر چشمه به منظور آشناسازی مخاطبان با نوولا و ظرفیت‌های آن، دو مجموعه کتاب را با نام‌های «برج بابل» و «هزاردستان» تدارک دیده. برج بابل شامل نوولاهایی است که نویسندگان مطرح جهان نگاشته‌اند و هزاردستان، یعنی مجموعه‌ی حاضر هم نوولاهایی را دربردارد که نویسندگان زبردست ایرانی آن‌ها را نگاشته‌اند. در ادامه، عنوان برخی از آثار مجموعه‌ی هزاردستان را می‌بینید:

«درخت خون»، «برف تابستانی و هفت ثانیه سکوت عشق» و «قطعه‌ نایاب برای تعمیر ریش تراش».

کتاب رویا برای چه کسانی مناسب است؟

دنبال‌کنندگان داستان‌های معاصر فارسی، علاقه‌مندان رمان‌های کوتاه عاشقانه و مخاطبانی که به داستان‌هایی به سبک و سیاق ادبیات کلاسیک ایران علاقه دارند، حتماً شیفته‌ی کتاب رویا خواهند شد.

در بخشی از کتاب رویا می‌خوانیم

هنوز نمی‌دانم که امیر به قتل رسید یا خود خویشتن را به قتل داد و کوشش کارمندان و مأموران نیز حاصلی نداشت زیرا در بند سرگذشت وی نبودند و می‌کوشیدند تا پرونده‌اش به زودی و نیکویی مختومه شود و سرانجام دستور رسید که بشکافند آن جسم بی‌جان را، و سینه خواهم شرحه‌شرحه تا بگویم حدیث تن هزارپاره‌ی رفیقم را، که سخت‌دقایقی بود و طبیبان مرگ سر در اندرون وی داشتند تا پاسخ معما را بیابند و هیچ نمی‌دانستند که امیر آن راز به گور برده است و حتی من نیز در آن دقایق هیچ نمی‌دانستم که همچنان پاسخی در این سرای پلید باقی است (آن‌چنان که سپس هویدا شد جهانی نو و خاکی تازه)، تا آن‌که وی را از نو دوختند و من در عجب بودم زیرا چنان بود که دمی دیگر از نو حیات یابد و برخیزد و منِ خندان‌لب را به آغوش بگیرد؛ دور نبود که با هم قدمی بزنیم و از نو خاطرات خوب‌ خود را مرور کنیم و حتی من از او گله داشتم که بی‌وفایی کرده و بی‌خبر مرده است و او خندان پاسخم داد که این دیگر بی‌انصافی است؛ تو که می‌دانی مرگ چیست! آری، من می‌دانستم و سری تکان دادم به پذیرش آن سخن.