معرفی و دانلود کتاب رقص شیطان: جلد اول
برای دانلود قانونی کتاب رقص شیطان: جلد اول و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رقص شیطان: جلد اول
فراز و نشیبهای خواندنی زندگی یک دختر روستایی جوان را ایلناز طایفه در کتاب رقص شیطان: جلد اول به زیبایی هر چه تمامتر روایت میکند. این رمان دو جلدی با نگاهی نقادانه به تبعیضهای جنسیتی در اجتماع، داستان معماگونۀ برملا شدن راز یکی از شخصیتها را به تصویر کشیده است.
درباره کتاب رقص شیطان - جلد اول:
چه رازی در دل مائده نهفته است که سامیه را به فرار از خانه مجبور میکند؟
کتاب رقص شیطان به قلم نویسندۀ خوشاستعداد و جوان کشورمان، ایلناز طایفه، داستان زندگی رقتانگیز سامیه را روایت میکند. سامیه که دوران کودکیاش را در روستایی خوشآب و هوا گذرانده است، اکنون با مرگ زودهنگام و ناباورانۀ مادرش مجبور به ترک خانه و تمام خاطرات شیرینش شده و به ناچار با داییاش به تهران نقل مکان کرده.
نقطهای مبهم در گذشتۀ سامیه وجود دارد که در تمام زندگیاش سایه افکنده! پدر او به طرز مشکوکی مادرش را رها کرده و سامیه از کودکی با مادرش در خانهای که پدربزرگ به آنها هدیه داده بود زندگی میکردند. این خانه اصلیترین دلیل کینهتوزی زندایی سامیه نسبت به آنها بود؛ زیرا گمان میکرد که تمام بدبختی و تیرهروزی خودش و شوهرش به دلیل عدم حمایت مالی پدربزرگ سامیه است و حتی دایی او نیز از تقسیم ناعادلانۀ ارث و میراث پدرش میان خود و خواهرش ناراضی بود.
داستان رقص شیطان که از گذشته آغاز میشود و با یک شوک روایی (مرگ مادر سامیه) در همان ابتدا شما را مجذوب قصه میکند، کمکم با ورود سامیه به خانه داییاش از راز دیگری پرده برمیدارد. مادر سامیه درباره ناپدید شدن پدر او داستانهای ضد و نقیض بسیاری برایش تعریف کرده؛ از بیماری تا مرگ طبیعی و تصادف و...
سامیه از گذشتهاش تنها یک تصویر مبهم در ذهن دارد. او به قدری درگیر محیط آزاردهنده خانه دایی و زندایی بدجنسش است که دیگر مجالی برای فکر کردن به گذشته نمییابد. این دختر رنجکشیده در روز عروسی یکی از دخترداییهایش متوجه راز هولناک و غمانگیزی میشود که مائده دخترداییاش در سینه آن را نگهداری میکرده است.
راوی داستان با فرار از این خانۀ شوم در دام مشکلات بسیار بزرگتر و خطرناکتری میافتد که حتی تصور آن نیز برایش دشوار بود...
خواندن کتاب رقص شیطان - جلد اول به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن رمانهای اجتماعی علاقمند هستید و رمانهای ایرانی را دنبال میکنید، کتاب رقص شیطان را به شما توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب رقص شیطان - جلد اول میخوانیم:
از حرفهایش خوشم نمیآمد؛ حرف از جدایی میزد و من را میترساند. دوباره کمی آبمیوه نوشید. کاش میگفت چرا آن روز ناراحت است. کاش خودم کمی باهوشتر بودم! باهوشتر بودم و میفهمیدم منظورش چیست که همه چیز تغییر کرده؟ باید دوباره بر سر کارم برگردم. مگر جز این است؟ بدون کار که نمیشود زنده ماند. میثم سکوت کرده بود. سؤالی در ذهنم بود که هرگز به خودم اجازه نمیدادم بپرسم! قرار بود آن شب را کجا بخوابم؟ آیا هنوز هم راهی به شاهخواب افسانهای بالا داشتم؟!
بلند شدم. دلم شکسته بود. از حرفهای میثم دلشکسته بودم؛ از سکوتش؛ از اینکه ناراحت بود و غصه میخورد و من نمیدانستم این ناراحتی و غصه برای چیست. بغضم گرفته بود. کمتر از پنجاه روز دیگر این زندگی تمام میشد. از پنجاه روز آینده میترسیدم. همۀ ساعتهایش را شمرده بودم. هر روز تقویم را نگاه کرده بودم. هر روز بغض کرده بودم. دلم نمیخواست جلوی میثم گریه کنم. بلند شدم و رفتم بهسمت پلهها. میثم چیزی نگفت. به اتاقم پناه بردم. روی زمین نشستم و زانوهایم را در سینه جمع کردم و به تختخواب تکیه دادم. خیلی کوچکتر از آن کسی بودم که میثم میخواست. او میخواست همۀ دنیا را موشکافانه در نظر داشته باشد، درحالیکه من فقط نگران فردای خودم و سقف بالای سرم بودم. آینۀ دستی را برداشتم و صورتم را نگاه کردم. کاش این بلا را سر موهایم نمیآوردم. معلوم بود میثم آنها را دوست نداشت. چند بار گفت، گفت موهای قشنگی داشتم... حیف!
آن شب را در اتاق خودم ماندم و تا صبح حدود دو ساعت خوابیدم. میثم صبح زود رفته بود. صبحانۀ مختصری خوردم و منتظر معلم زبان شدم. آمد و درسش را داد و رفت. رفتم سراغ کتاب قانون و مشغول خواندن ادامۀ آن شدم. بعدازظهر شد. رجبعلی آمد و خانه را مرتب کرد و گلها را آب داد. ساعت هفت عصر میثم برخلاف انتظارم به خانه برگشت. اتومبیلش را دیدم که روبهروی تراس پارک کرد. من داخل تراس نشسته بودم و کتاب قانون میخواندم. از خودرو پیاده شد. یک مرد تنومند و ورزشکار هم همراهش بود؛ مردی قدبلند و بسیار ورزیده. از جایم بلند شدم و سلام کردم. میثم من را معرفی کرد: «سامیه.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رقص شیطان: جلد اول |
نویسنده | ایلناز طایفه |
ناشر چاپی | نشر البرز |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 536 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-9876-40-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |