معرفی و دانلود کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه

معرفی کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه

روایتی از سرسبزی خطه‌ی شمال تا بوی دود اتومبیل‌های تهران در دهه‌ی سی؛ شبنم بزرگی در کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه، داستان اکرم را روایت می‌کند، دخترک سیزده ساله‌ای که به عقد پسرعمه‌اش درمی‌آید و با او همراه می‌شود تا تصویری از ایران آن دوره را، از دید یک زن بیان کند.

درباره‌ی کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه

با شنیدن اولین ترک از کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه نوشته‌ی شبنم بزرگی، به دل قصه‌ای سفر می‌کنید که با بوی سبزی تازه‌چیده‌شده و زمین باران‌خورده، گره خورده است. اکرم، دختر ارشد خانواده‌ای اعیان و شناخته‌شده در خطه‌ی شمال که تنها سیزده سال دارد، در اتاق پذیرایی از مهمان پای صحبت عمه محترم و مادر پابه‌ماهش نشسته است. عمه محترم زیاد به دیدنشان می‌آید، اما این‌بار آمدنش با همیشه توفیر دارد. نگاه‌های نیش‌وتشردار مادر دائم به اکرم یادآوری می‌کند که مثل یک خانم رفتار کند، حرف‌ بی‌جا نزند و موقع نشستن حواسش را جمع کند که ساق پایش از دامن بیرون نیفتد. عمه محترم برای خواستگاری آمده، انگشتر و نشان آورده تا اکرم را برای پسرش نامدار لقمه بگیرد.

مادر با آن شکم جلوآمده که نفسش را بریده، مدام برای عمه چنین و چنان می‌کند که دختر ما بالغ نشده و نمی‌خواهیم به این زودی شوهرش دهیم. اکرم می‌داند که حرف دل مادر نه نابالغ بودنش، که اصرار برای ازدواج با پسر خواهر خودش است که حالا در فرنگ وکالت می‌خواند. عمه با خونسردی ذاتی‌اش،‌ پکی به قلیان شاه‌عباسی می‌زند و استکان کمرباریک شاه‌نشان را میان انگشتانش می‌چرخاند. مادر می‌داند هر چه کند، این زن از طلب اکرم برای پسرش دست نمی‌کشد.

خانه‌شان، آن عمارت سبز و هزارتو که به خانه‌ی اهل فامیل نیز راهی مخفی دارد، تبدیل به صحنه‌ی جنگ شده است. آقاجان هرشب با مادرجان دعوا دارد که الا و بلا اکرم باید عروس پسر خواهرش شود. مادر می‌گوید اکرم بالغ نشده، اما آقاجان به تبعیت از عمه محترم دلیل و برهان می‌تراشد که ثواب دارد دختر در خانه‌ی شوهر بالغ شود، علی‌الخصوص که شوهرش اهل کتاب و دفتر نیز باشد. مادر برای دفع شر این خواستگار سمج،‌ دست اکرم را می‌گیرد و به مریض‌خانه می‌برد تا گواهی بدهند او هنوز بالغ نشده و نباید ازدواج کند. اکرم اما در این میان، تنها به این فکر می‌کند که کاش او هم به سن ماهرخ، خواهر کوچک‌ترش بود تا می‌توانست در میان باغ تاب‌بازی کند. فکر عروس شدن و زندگی با پسرعمه نامدار، با آن کت‌وشلوار اتوکشیده و سبیل‌های پرپشتش دل اکرم را قلقلک می‌دهد، اما او هیچ نمی‌داند که زندگی برایش چه خواب و خیالی دیده و قرار است به کجا بکشاندش...

کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه کاری از نشر صوتی رادیو گوشه و انتشارات آگه است. این کتاب را با صدای گیرا و لهجه‌ی شیرین شمالی نازنین شعبانی می‌شنوید.

کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان رمان‌های اجتماعی، تاریخی و عاشقانه‌ی فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی زنی در حاشیه روزنامه می‌شنویم

مادرجان پیچه‌ی من را می‌کشد. یک مرتبه دیگر، با صدای درشکه‌چی که فریاد می‌زند: «ای الاغ بچه!» سر بلند می‌کنم. درشکه چنان می‌پیچد که سه‌تایمان می‌افتیم بر هم. مادرجان با دوتا دست شکم خودش را می‌چسبد و نمی‌تواند پیچه‌ی من را بکشد. حال من باز انگار می‌خواهد خراب بشود. ساق و سالم که سر جایمان می‌نشینیم، سردر مریض‌خانه پیدا می‌شود: «بیمارستان پورسینا». اینجا هیچ به صبح کله‌ی سحر نمی‌ماند، شلوغ است،‌ خیال بکن صلات‌ظهر میدان بزرگ. از همان‌جاها است که شلوغیش حال من را خراب می‌کند. سردر، طاق گچی بلند و سفیدی است که همین‌جور آدم و اتومبیل،‌ تندوتند از آن می‌رود و می‌آید.

فهرست مطالب کتاب صوتی