معرفی و دانلود کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر: مجموعه داستان

عکس جلد کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر: مجموعه داستان
قیمت:
۴۳,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر: مجموعه داستان

پنج داستان کوتاه و یک نمایشنامه‌ی تک‌پرده‌ایِ بسیار کوتاه، کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر اثرِ آذردخت بهرامی را تشکیل می‌دهند. این نویسنده موقعیت‌های ساده و روزمره را چنان پرداخت می‌کند و جان می‌بخشد که از آن‌ها موقعیت‌هایی منحصربه‌فرد و گاه عجیب می‌آفریند. حرکت در این خط مرز، مخاطبان را هم با داستان همراه کرده و هم در بزنگاه‌هایی شوکه می‌کند. مضامینِ داستان‌های این مجموعه هرقدر هم تلخ باشند، در لایه‌ای از طنز پیچیده می‌شوند.

درباره‌ی کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر

کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر پنج داستان و یک نمایشنامه‌ی کوتاه را به قلم آذردخت بهرامی در بر می‌گیرد. نویسنده در داستان‌هایش مسائل زناشویی را با چاشنیِ طنز درآمیخته است. داستانِ اول که رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر نام دارد، مخاطب را به میانه‌ی یک جمع دوستانه می‌برد که در حال بازی پانتومیم تا نزدیکی‌های صبح هستند. دوازده دوستِ دورانِ دانشگاهی بعد از سی سال در سفری همراهِ یکدیگر شده‌اند. هرکدام به سرنوشتی دچار شده و بچه‌ای در دامان خود دارند؛ به‌جز راوی که نگاهِ پرحسرتِ شوهرش خسرو را به دیگر بچه‌ها دنبال می‌کند. هر شبی که می‌گذرد، راوی بیشتر مطمئن می‌شود که همه دست‌به‌یکی کرده‌اند تا او در بازی‌ها ببازد و با انجام جریمه‌ها آن‌ها را بخنداند. او حتی شوهرش خسرو را نیز متحد با دوستانش می‌بیند که حالا در جبهه‌ی دشمن قرار دارند. در میانِ داستان‌های متعدد، تصویری از زندگی مشترک راوی با خسرو ترسیم می‌شود و ردِ مشکلی کهنه و عمیق نمایان می‌گردد.

معرفی و دانلود کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر

داستانِ دوم با نامِ «اینباکس» ساختاری غیرمعمول دارد. داستان در بطنِ پیامک‌های ارسال‌شده جریان می‌یابد، بدونِ آنکه آذردختِ بهرامی، پاسخ‌ِ پیام‌ها را از سمت راوی نشانِ مخاطب بدهد. گویی نویسنده در داستان‌هایش کم‌ترین تلاش را برای اطلاع‌رسانی مستقیم به مخاطب انجام می‌دهد. او بازی و پیامک را ابزاری هوشمندانه قرار می‌دهد تا از طریقِ آن‌ها به تدریج، به شمایی کلی از داستان‌ها و شخصیت‌ها برسد. آذردخت بهرامی موقعیت‌های داستانیِ خود را در عین سادگی، پرتشویش و دلهره‌آور ترسیم کرده و در فضایی پارودیک و طنزآمیز، جدی‌ترین مسائل را بیان می‌کند.

«گزارش یک کودک‌آزاری» سومین داستان از مجموعه‌ی رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر است. این داستان همان‌طورکه از نامش پیداست، با گزارشِ زنِ همسایه‌ای از یک کودک‌آزاری شروع می‌شود. زن با مرکزِ مربوطه تماس می‌گیرد و این‌طور ادعایش را عنوان می‌کند که پدری هرروز بچه‌ی هشت نُه‌ساله‌اش را کتک می‌زند، ابتدا با توسری و پس‌گردنی و سپس با مشت و لگد. هیچ‌کس دیگری هم جز زن شاهدِ این ماجرا نیست، زیرا آن وقتِ روز کسی در کوچه نیست و زن نیز تنها زندگی می‌کند. این بار نیز آذردخت بهرامی از شیوه‌ی جالب و متفاوتی استفاده کرده تا شخصیتش را به مخاطب بشناساند. پس از چند بار توضیحِ زن راجع‌به کودک‌آزاری و پاس داده شدن به بخش‌های مربوطه، بالاخره ارتباط زن با مردی آن‌سوی برقرار می‌شود که به نظر می‌آید مسئولِ درستی برای پاسخ‌گویی است. زن برای گزارش دادن عجله دارد، اما مرد بمبارانِ سوالات شخصی‌اش را از زن آغاز می‌کند. زن نمی‌داند چرا باید به یک غریبه بگوید اسمش چیست، سنش چقدر است، برای چند سال در خانه‌اش اقامت دارد و چرا از شوهرش طلاق گرفته. اما هم‌زمان حسی دارد که دلش می‌خواهد به این توجهی که ناخواسته به او شده و او را از تنهاییِ ملال‌آورش درآورده پاسخ دهد. آذردخت بهرامی به‌خوبی احوالات زنی را که تنها و بی‌انگیزه در تراسِ خانه‌اش می‌نشیند و به تماشای همسایه‌ها از پنجره‌های خانه‌یشان مشغول می‌شود، به تصویر می‌کشد.

می‌توان یکی ازنکاتِ هوشمندانه و ویژگی‌های قابل توجهِ کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر را نام‌گذاری داستان‌ها دانست. داستانِ چهارم «مستراحِ خانه‌ی دکتر شیلنگ ندارد» نام دارد. راویِ این داستان زنی عامی و کم‌سواد است که در حال صحبت با دکترِ محله، شخصیتِ خود و رازی بانمک را فاش می‌کند. اضطراب و تنش و شوخی دست به دستِ هم می‌دهند تا این داستان حس هم‌ذات‌پنداری مخاطب را برانگیزد. داستانِ آخر، «شنود»، نیز مانند دیگر داستان‌ها موقعیتی تازه و بسیار دراماتیک را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. این موقعیت شاید بسیار ساده باشد اما پرداختِ دقیق و زیرکانه‌ی آذردخت بهرامی آن را به قصه‌ای متفاوت و منحصربه‌فرد تبدیل می‌کند که کشش لازم را برای دنبال کردن دارد. در این داستان مکالمه‌ی زنی صاحب‌خانه را با تعمیرکار برق و متخصص دوربین‌های امنیتی شاهد هستیم؛ موقعیتی که شاید خیلی‌ها تابه‌حال در آن قرار گرفته‌اند اما به این فکر کرده‌اند که هیچ حرفِ اضافه‌ای جز مکالماتِ ضروری عاقلانه به نظر نمی‌رسد، اما زنِ داستانِ شنود با بقیه کمی فرق دارد. زن به دنبالِ پیدا کردنِ شنود و دوربین‌های احتمالی است که شوهرش برای پاییدنِ او در خانه نصب کرده. حال این تعمیرکار در چنین موقعیتی چه می‌تواند بکند؟ آیا به شغلش وفادار می‌ماند و حقیقت را می‌گوید یا ترجیح می‌دهد آرامش یک زندگی به دست او برهم نخورد؟

در پایانِ کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر، نمایشنامه‌ای تک‌پرده‌ای و طنز ضمیمه شده و فضای بازداشتگاهی سرد و خالی را نشان می‌دهد که در آن قاضی در حال بازجویی از مجرم است و از او می‌خواهد به قتل اعتراف کند. اما در هر لحظه موقعیت عوض می‌شود و با هر دیالوگ نمایشنامه سمت و سویی دیگر پیدا می‌کند. سخت می‌شود درمورد موضوع و حال‌وهوای نمایشنامه حرفی زد؛ گویی آذردخت بهرامی قصدِ قلم زدن در فضایی میان واقعیت و خیال را داشته است.

کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر از سوی نشر چشمه روانه‌ی بازار شده است.

کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر برای چه کسانی مناسب است؟

اگر مخاطبِ داستان کوتاه هستید، این مجموعه داستان توقعات شما را از این ژانر ادبی برآورده خواهد کرد.

در بخشی از کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر: مجموعه داستان می‌خوانیم

خنده‌ام گرفت. کاش روبه‌روی هم بودیم، پشت یک میز فسقلی، توی یک کافی‌شاپ. روی میزمان هم یک شمع روشن و یک گلدان کوچک بونسای بود. پرسید «چرا می‌خندید؟… آدم مهربونی نیستید؟… اشتباه می‌کنم؟» بین هر جمله‌اش سه‌تا نقطه و سه‌تا ویرگول و سه‌تا هم نقطه‌ویرگول داشت. با خنده گفتم «دوستان و همکارام من رو مهربان صدا می‌کنن. حتی غریبه‌ها هم تو اتوبوس و مترو و کوچه‌خیابون مهربان صدام می‌کنن.» با تأنی گفت «اون وقت چرا؟… همین‌جوری که نیست؟… حتماً یه دلیلی داره.» باز سه نقطه و سه ویرگول و سه نقطه‌ویرگول. «خب البته بعد از این‌که می‌بینن به کسی کمک می‌کنم این رو بهم می‌گن.» با خنده گفت «که این‌طور. پس درست حدس زدم.» خندیدم «بله. و برام جالبه کسی که من رو ندیده بهم این‌طوری می‌گه.» با تأنی گفت «خب خانوم، این کاملاً مشهوده. احتیاج به هوش هم نداره. شما مهربانید که زنگ زدین تا گزارش یه کودک‌آزاری رو بدین.» دلخور گفتم «هنوز نمی‌خواین بدونین چی دیدم؟» چیزی نگفت. بعد پرسید «خب چرا فکر می‌کنین من نمی‌خوام بدونم؟» دلخور گفتم «یعنی بگم؟» با مکث گفت «بفرمایید، منتها شمرده بگین لطفاً، تا من بتونم بنویسم.» نفسی کشیدم و شمرده گفتم «آقایی در همسایگی ماست…» که پرسید «ببخشید، این آقا چند سال‌شونه؟» شاکی گفتم نمی‌دانم. نمی‌شد به کسی که صدایش این‌قدر طنین و اِکو دارد بدوبیراه گفت. شمرده گفت «منظورم اینه که میان‌سالند یا جوون، یا پیر؟» گفتم «پیر که نیست. چون بچه‌ش هشت نُه سالشه.» شاکی بودم، اما زیرپوستی. شمرده گفت «آمارها می‌گن غیرممکن نیست که مرد یا زنی پیر بچه‌دار بشه.» گفتم «البته استثناست.» شمرده گفت «شاید. شاید شما درست بگین.»

فهرست مطالب کتاب

رقص سالسای جاستین تیمبرلِیک بر سر مزار صدامِ کافر
اینباکس
گزارش یک کودک آزاری
مستراحِ خانه ی دکتر شیلنگ ندارد
شنود
یک محصول خوب و مطمئن

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر: مجموعه داستان
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات90
زبانفارسی
شابک978-622-01-1073-6
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

راهنمای مطالعه کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر

برای دریافت کتاب رقص سالسای جاستین تیمبرلیک بر سر مزار صدام کافر و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.