معرفی و دانلود کتاب راز پسر سبدنشین
برای دانلود قانونی کتاب راز پسر سبدنشین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب راز پسر سبدنشین
کتاب راز پسر سبدنشین رمانی از زهره زاهدی، به روایت زندگی زنی میپردازد که در یکی از ثروتمندترین خانوادههای قاجاری بزرگ شده، اما با ازدواج با یک نظامی سرنوشت شومی برای خود رقم میزند. داستان در فصلهای مجزا و از زاویهدید شخصیتهای مختلف روایت میشود و در این میان تصویر زندگی این زن وضوح بیشتری مییابد.
دربارهی کتاب راز پسر سبدنشین
زهره زاهدی، نویسندهی کتاب راز پسر سبدنشین، در کتاب راز پسر سبدنشین داستان زندگی مهلقا را روایت میکند. مهلقا که تنها دختر یکی از ثروتمندان دورهی قاجار است، پس از اینکه سالها در ناز و نعمت در عمارت مجلل پدری زندگی میکند، تصمیم میگیرد با یک نظامی به نام ناصر ازدواج کند. ناصر که در خانوادهای نظامی و سختگیر به دنیا آمده و خود نیز نظامی است، به سمت تفریحات ناسالم کشیده شده و برای اینکه هزینهی تفریحاتش را بپردازد، به خواستگاری مهلقا که بسیار ثروتمند است، میرود. پس از ازدواج، مهلقا درمییابد که ناصر اهل زندگی نیست، اما چارهای جز تحمل ندارد. عاقبت، بعد از چند سال، ناصر به خاطر افراط در خوردن مشروب سکته میکند و مهلقا با یک پسر و یک دختر، که هرکدام به نحوی با او مشکلاتی دارند، در عمارتی مجلل تنها میماند. پسر مهلقا کاملاً پا جای پای پدر گذاشته و دختر او فقط میخواهد شوهر کند و از زندان مجلل خانهای که زندانبانش مادرش است، خارج شود.
داستان رمان پسر سبدنشین از ساعت 9 صبح یک روز، در سال 1340 آغاز میشود. روزی که زینت، خدمتکار مهلقا به اتاق او میرود و جسد او را در رختخواب پیدا میکند. پزشک و پلیس معتقدند که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته، اما بعد از لحظاتی اهالی عمارت متوجه میشوند سهراب، پسر معلولی که مهلقا 4 سال پیش او را به فرزندی قبول کرده، سر جایش نیست.
داستان کتاب راز پسر سبدنشین فرم روایتی خاصی دارد و همین یکی از جذابیتهای آن به شمار میآید. زهره زاهدی داستان را به چند فصل تقسیم کرده. جز فصلهایی که روز مرگ مهلقا و روز مراسم اهدای جایزهی کتاب سال را روایت میکنند، بقیهی فصلها، به نام شخصیتهای داستان نامگذاری شدهاند. نویسنده در هر فصل، بخشی از روایت کلی را از زاویهدید یک شخصیت، بیان میکند و داستان با کنار هم قرار گرفتن روایتهای شخصیتهای مختلف، ساخته و پرداخته میشود. این شخصیتها عبارتاند از: مهلقا، ناصر، رحیم (پسری که توسط خانوادهی مهلقا به فرزندی پذیرفته شده)، منصور و منصوره (فرزندان مهلقا)، زینت، و ... .
داستان راز پسر سبدنشین، علاوهبر اینکه معمایی است و به دنبال دلیل گم شدن سهراب و مرگ مهلقا میگردد، صبغهای اخلاقی نیز دارد. مسائلی مانند عیاشی و تفریحات بیجا، بینظمی در زندگی، پایبندی به خانواده، تربیت فرزند، درس نخواندن، فرزندپذیری و ... در جایگاه عنوانهای اخلاقی/غیراخلاقی در داستان حاضر میشوند و شخصیتها را سیاه یا سفید میکنند.
زبان داستان بسیار ساده و گزارشگونه است. انگار راوی در صدد آن بوده که داستان یک خانواده را بهعنوان سندی تاریخی در اختیار خوانندگان قرار دهد.
کتاب راز پسر سبدنشین نوشتهی زهره زاهدی، به همت انتشارات بذر خرد به چاپ رسیده است.
کتاب راز پسر سبدنشین برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی و اخلاقی مناسب است.
در بخشی از کتاب راز پسر سبدنشین میخوانیم
پدر و مادرم و پدربزرگم بیهیچ گفتگو خواستگاری حمیدرضا را پذیرفتند. عقد و عروسی ما آبرومندانه برگزار شد. جهیزیهی مفصلم به خانهی داماد برده شد، مراسم پاتختی برگزار شد و بالاخره من شوهر کردم.
ده سال به خیر و خوشی با هم زندگی کردیم. البته سعادت نداشتیم بچهدار شویم. عیب از من بود. مقادیر زیادی هم برای درمان هزینه کردیم. بیفایده بود. در آن زمان اجاقکور بودن عیب بزرگی محسوب میشد، چه برای زن و چه برای مرد. اما سرنوشت این بود و کاری هم نمیشد کرد. خوشبختانه حمیدرضا مردی انسان و مهربان بود. نهفقط به رویم نیاورد و تحقیرم نکرد، نهفقط به فکر گرفتن زن سالم دیگری نیفتاد، بلکه در مقابل والدین و اقوامش هم از من حمایت کرد و اجازه نداد به این خاطر نزد کسی خجل و شرمنده شوم. پیشنهاد کردم بچهای را از پرورشگاه به فرزندی قبول کنیم، آن را هم اجازه نداد.
با این حال، ده سال به خیر و خوشی با هم زندگی کردیم. تا اینکه ورق برگشت و بخت سیاه من از پشت پرده بیرون آمد. حمیدرضا در عنفوان جوانی به بیماری لاعلاجی مبتلا شد. هر چه پزشکان گفتند در ایران و در فرانسه هزینه کردیم، هر کاری هر کس گفت انجام دادیم، اما بیفایده بود. او روز به روز رنجورتر و بیمارتر میشد. تا اینکه در سن سی و پنج سالگی چراغ عمرش خاموش شد و مرا در اوج اندوه و بیکسی تنها گذاشت. من ماندم و یک خانهی خالی و بینور. نه فرزندی بهیادگارمانده از او. نه امیدی، نه آیندهای و البته بازگشت به آن زندان بزرگ مجلل، آخرین گزینهای بود که حاضر میشدم به آن تن بدهم.
در مقابل پافشاریهای پدر و مادر و همچنین پدربزرگم که اصرار داشتند بروم و با آنها زندگی کنم مقاومت کردم و نهایتاً در همان خانهی کوچک خودمان ماندم و بر بخت سیاهم اشک ریختم.
فهرست مطالب کتاب
سال 1340، تهران
مهلقا فراهانی
ناصر خالدی
رحیم اراکی
منصور
منصوره
زینت
منصور
منصوره
مهلقا
آقای فراهانی
ناصر
مهلقا
رحیم
مهلقا
سال 1340، تهران
مهلقا
رحیم
سال 1370 - مراسم اهدای جایزهی بهترین کتاب سال
میز شام برندگان بازی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب راز پسر سبدنشین |
نویسنده | زهره زاهدی |
ناشر چاپی | انتشارات بذر خرد |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 146 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5353-50-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |