معرفی و دانلود کتاب در ستایش رنج
برای دانلود قانونی کتاب در ستایش رنج و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب در ستایش رنج
کتاب در ستایش رنج، نوشتۀ لی سیلز، اثر جنجالیِ مستندگونهای از مصاحبه با افراد رنجدیده است که در زندگیشان با مسائل و مشکلاتی همچون حوادث تروریستی و بلایای طبیعی، دست و پنجه نرم کردهاند.
دربارۀ کتاب در ستایش رنج:
این اثر بر اساس مجموعه مصاحبههایی که لی سیلز (Leigh Sales) با افراد رنجکشیده انجام داده است، گردآوری شده و از این جنبه میتوان در ستایش رنج (Any Ordinary Day) را اثری رئال قلمداد کرد. در این کتاب با اشخاصی آشنا میشوید که حوادث و فجایعی باورنکردنی و هولناک برایشان رخ داده است؛ آنها این تجربیات را با ما در میان میگذارند و ما را به این فکر فرو میبرند که اگر در موقعیت آنها بودیم، چه واکنشی نشان میدادیم؛ پرسشی که به قول نویسنده یافتن پاسخ برای آن، دلیل اصلی نگارش این کتاب بوده است.
متاسفانه افرادی که در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند، علاوه بر تحمل رنج ناشی از آن حادثه که منجر به از دست دادن عزیزان یا داراییشان میشود، مجبور به تحمل فشار رسانهها نیز هستند. آنها این تجربیات را نیز در این کتاب به اشتراک میگذارند. عموما این گونه تصور میشود که افراد در رویارویی با چنین حوادثی، مستأصل، ناامید و درمانده شوند؛ درصورتی که شاهد مدیریت بحران هوشمندانه آنها و روحیه شکستناپذیری در ایشان خواهیم بود.
میزان صداقت و لحن صمیمانه گفتگوها، شما را به خواندن این اثر حیرتانگیز مشتاق میکند. در خلال روایت حوادثی که برای مصاحبه شوندهها رخ داده است، به بیان اتفاقات و حوادثی از این دست که تجربه شخصی نویسنده است نیز با محوریت موضوع کتاب پرداخته میشود.
با لی سیلز بیشتر آشنا شویم:
این خبرنگار و نویسنده استرالیایی، سال 1973 متولد شد. او مجری برنامه خبری کانال تلویزیونی شبکه ABC در استرالیاست.
کتاب در ستایش رنج به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
خواندن این اثر شگفت انگیز و الهام بخش به تمامی علاقمندان کتابهای انگیزشی و دوستداران مطالعه سرگذشتنامهها و داستانهای واقعی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب در ستایش رنج میخوانیم:
پس از تولد هولناک پسرم در سال 2014، چنگال زندگی همچنان بیخ گلویم ماند. شش هفته بعد، او مبتلا به مننژیت ویروسی شد و دوباره در بیمارستان بستری شد. دو ماه بعد، واقعهء ناگوار دیگری رخ داد که این بار دامن پسر دوسالهام را گرفت. در مهدکودک گفتند دستانش رعشه دارد، و همین سالهای متمادی مراجعه به پزشک، بیمارستان و متخصص را در پی داشت. پسر زیبای من چالشهای درمانی بسیاری را پشتسر گذاشت، که البته این داستان اوست و میگذارم تا اگر دوست داشت روزی خودش بازگو کند. برادر کوچکتر که موقع به دنیا آمدنش نوزادی بسیار ضعیف بود، اکنون پسربچهء چهارسالهء چموشی است که بر خانه حکومت میکند. پزشکان گفتند رشدش «نوروتیپیکال» است. ظاهراً این اصطلاحی پزشکی برای کودکانی است که من قبلاً «نرمال» مینامیدم.
در آن بین که فکر میکردم زندگی از این بدتر نمیشود و هرچه بلای آسمانی است بر سرم نازل شده، زندگی زناشویی بیستسالهام هم از هم پاشید. نمیدانستم چه کاری کرده بودم که روزگار اینطور با من سر لج افتاده بود. فکر میکردم من که آدم بدی نیستم، چرا اینها سر من میآید؟ مدام خبرهای بد میگرفتم، میترسیدم شغلم را از دست بدهم، سرطان بگیرم یا یکی از والدینم ناگهان بمیرد. احساس میکردم یک اتوبوس به من زده و تا میآیم از جایم بلند شوم، اتوبوس دیگری به من میزند و باز یک اتوبوس دیگر.
وقتی به فکر نوشتن این کتاب افتادم، از آنچه بر سرم آمده بود و اینکه چطور یکباره زندگیام زیرورو شد وحشتزده بودم. علاوهبراین از وقایعی که قرار بود هر شب در برنامهء تلویزیونی خودم نشان داده شود و اینکه چرا اینقدر دنیا ظالم و بیثبات است میترسیدم. بیشتر از همهء اینها از واقعهء بعدی که ممکن بود در راه باشد میترسیدم. اگر اتفاق بد دیگری بیفتد چه؟ چیزی حتی بدتر؟ در یک بیمارستان کودکان قدم بزنید یا روزنامه بخوانید تا ببینید همیشه بدتر هم وجود دارد.
اخیراً در بین دوستان و حتی غریبهها متوجه شدهام که آنها میخواهند دیگر اخبار نبینند و نخوانند. دنیا در این دو دههء آغازین سدهء بیستویکم آنقدر ناپایدار و خطرناک به نظر میرسد که بهتر است تلویزیونها را خاموش کنیم و چیزهایی را تماشا کنیم که بهجای مضطرب شدن، بخندیم و حس خوبی پیدا کنیم. این میل به دور ماندن از فضای پرتنش را کاملاً درک میکردم، اما برایم عجیب بود که با نوشتن این کتاب مسیری کاملاً متضاد را انتخاب کردم. با نوشتن این کتاب داشتم بهسمت غمورنج میرفتم، بهخصوص اینکه تا اندازهای ردپای آن در زندگی خودم هم وجود داشت. حالا که بیشتر دربارهء کارکرد مغز میدانم، احساس میکنم شاید این کار تلاشی برای ایجاد کنترل بر زندگیام بوده است. شاید با درک چیزهایی که بنیان زندگیام را به لرزه درآورده بودند، میتوانستم ترس بیاندازهای را که داشتم مهار کنم.
با اینهمه، در ابتدای این فرایند احساس میکردم نکند دارم اشتباه میکنم، نکند دیدن این آدمها و گفتوگو با آنها دربارهء مصائب زندگیشان، من را از زمین و زمان ناامید کند؟ فکر میکردم روزی تمام این داستانهای غمانگیز بر سرم هوار میشوند و من دیگر نای بلند شدن نخواهم داشت.
اما عکس اینها اتفاق افتاد. ملاقات با آدمها و شنیدن غمانگیزترین داستانهای زندگیشان امیدوارم کرد. عبور انسانها از طوفانهای زندگی واقعاً شگفتآور است. شخصیتهای این کتاب واقعاً برای من شگفتآور و الهامبخش بودند.
فهرست مطالب کتاب
درباره کتاب
مقدمه: خیره به خورشید
فصل اول: ممکن بود من جایش باشم
فصل دوم: همه در کنار همیم
فصل سوم: چشم طوفان
فصل چهارم: چیزهایی که با کمکشان دوام میآورید
فصل پنجم: یک حال عادی جدید
فصل ششم: برخاسته از خاکستر
فصل هفتم: روزهای معمولی
قدردانی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب در ستایش رنج |
نویسنده | لی سیلز |
مترجم | اشرف السادات حسینی |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 221 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6983-15-0 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |