معرفی و دانلود کتاب دختری که از زندان داعش گریخت
برای دانلود قانونی کتاب دختری که از زندان داعش گریخت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دختری که از زندان داعش گریخت
داستانی هولناک و در عین حال امیدوار کننده از زندگی دختری که به عنوان برده جنسی فروخته شد را در کتاب دختری که از زندان داعش گریخت بخوانید؛ فریدا خلف روایت واقعی خود از زمانی که اسیر داعش شد تا وقتی که به طرز غیرقابل باوری از چنگال آنها رها شد را به تصویر کشیده است. این رمان زندگینامهای از سوی نیویورک پست به عنوان بهترین کتاب سال انتخاب شد.
دربارهی کتاب دختری که از زندان داعش گریخت:
فریدا خلف (Farida Khalaf) نوزده ساله بود که زندگیش برای همیشه تغییر کرد؛ او همراه با خانوادهاش در روستایی در شمال عراق زندگی میکرد؛ منطقهای که بیشتر ساکنان آن ایزدیان بودند. زبان ایزدیان کردی و آیین آنها ایمان بر تنها یزدان پاک است؛ آنها معتقدند دنیا زیر نظر هفت فرشته اداره میشود که ملک طاووس فرشتهی اعظم آنهاست. بعد از شکلگیری گروه داعش و حملهوری آنها به سوی عراق و سوریه، ایزدیان به دست داعشیان به شکل وحشیانهای کشته و شکنجه شدند. روستای زندگی فریدا نیز یکی از همان مناطقی بود که به دست داعش اشغال شد.
این گروه تروریستی با بیرحمی دست به جنایت و کشتار وحشتناکی در این مناطق زدند. مردان ایزدی به وحشیانهترین شکل ممکن کشته شدند اما زنان و دختران آنها به سرنوشتی ترسناکتر از مرگ دچار شدند. داعشیان زنان و دختران ایزدی را به اسارت یا همان بردگی گرفت. یکی از همان دختران جوان که در چنگال بیرحم آنها به دام افتاد اما به شکلی معجزهآسا موفق به فرار شد، فریدا خلف بود که شجاعت و امیدواری او دنیا را تحت تاثیر قرار داد. او به دست سربازان داعشی اسیر شد و به همراه عدهای از دختران هم سن و سالش در اردوگاهی وحشتناک زندانی شد، جایی که در آن دختران ایزدی متحمل رنجها، تجاوز و شکنجههای بسیاری شدند اما این پایان ماجرای آنها نبود!
فریدا نقشهی فراری را طراحی میکند و به شکلی شگفتانگیز به همراه پنج دختر جوان دیگر از دست داعشیها به سوی آزادی میگریزد. کتاب دختری که از زندان داعش گریخت (The Girl Who Escaped ISIS) اثری دربارهی شجاعت، مقاومت و امید به زندگی است. فریدا خلف داستان زندگی واقعی خود را از روزهایی خوش در کودکی و نوجوانیاش آغاز میکند؛ زمانی که رویاهای بسیاری برای آیندهی خود داشت اما حملهی بیرحمانهی داعش همهی آنها را به نابودی کشاند. با این حال زندگی فریدا نشان میدهد در دل بدترین تراژدیها نیز میتوان بارقهای از امید پیدا کرد.
از نکات قابل توجه این کتاب تکان دهنده، اطلاعات تاریخیست که در مورد تحولات اخیر در خاورمیانه به ما ارائه میدهد. این موضوع نشان دهندهی تحقیق همه جانبهی فریدا خلف، برای نوشتن کتاب زندگینامهاش است که تنها به خاطرات شخصی نمیپردازد بلکه دورانی سیاه در تاریخ عراق و سوریه را به تصویر میکشد که مردم بیگناه آن مناطق را متحمل دردها و رنجهای غیر قابل تصوری کرد.
نکوداشتهای کتاب دختری که از زندان داعش گریخت:
- روایتی خارقالعاده از دوران دولت اسلامی! (NewYork Post)
- شجاعت فریدا خلف در بازگویی این خاطرات، حیرتانگیز است. (Bustle)
- یک داستان خردکننده، که هر خوانندهای را عمیقاً متأثر میکند. (Sunday Express)
- کتابی با اهمیتی حیاتی! (Hot Press)
- به همان اندازه که مخوف است، گیراست... گواهی قانع کننده برای رنج مردم عادی گرفتار خشونت بسیار فراتر از کنترل آنها و بهای بسیار وحشتناکی که از زنان میستاند. (Guardian)
- فریدا وحشتی که او و دیگر زنان جوان در اسارت متحمل شدهاند را بازگو میکند. داستان او رنج ناشی از تفسیر نادرست دولت اسلامی از قرآن و تعصب وحشیانه این گروه نسبت به ادیان صلحآمیز را برجستهسازی میکند. (Washington Post)
کتاب دختری که از زندان داعش گریخت مناسب چه کسانی است؟
این کتاب به دوستداران آثار اتوبیگرافیک و همچنین علاقهمندان به روایات واقعی دربارهی تاریخ امروز جهان، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب دختری که از زندان داعش گریخت میخوانیم:
فروخته شد. مدتی طول کشید تا درک کنم چه اتفاقی افتاده بود. من را مثل حیوانی در بازار احشام معامله کرده بودند. مردانی که مرا ربوده و زندانی کرده بودند، حالا مرا فروخته بودند. آنها با گرفتن پول مرا تسلیم مردان دیگری کرده بودند که میتوانستند هرکاری دلشان بخواهد با من انجام دهند. کسانی که مرا «مایملک» خود و «برده» شان میدانستند. و همۀ کسانی که در این فرآیند دخیل بودند، طوری رفتار میکردند گویی این معاملات کاملاً قانونی و طبیعی است.
این آدمها چگونه کارشان را در پیشگاه خداوند توجیه میکردند؟ آیا جداً باور داشتند، همانگونه که مدام اصرار میکردند، خداوند چنین حقی به آنها داده بود؟ آیا خدا آنها را خواهد بخشید؟ میدانم که خودم هرگز تمایلی به بخشیدنشان نخواهم داشت.
وقتی دستانم را بستند و لباس سراپا سیاهی را که حالا برای زنان در قلمرو داعش اجباری بود، تنم میکردند، جیغ میکشیدم و لگد میپراندم. به همان اندازه که طی چند روز گذشته آرزو داشتم از آن هال بیرون بروم، در آن لحظه، از ترک آن جا وحشتزده بودم، ترس از اینکه حالا چه روی خواهد داد.
به اوین نگاه کردم. رنگ او هم پریده بود، اما مثل همیشه آرام بود. وقتی ما را از در خانه به بیرون هُل میدادند، نور کورکنندۀ خورشید بعدازظهر اوت باعث شد چشمانمان را محکم ببندیم. پس از گذراندن بیش از ده روز در زندان، دیگر به اشعههای خورشید دوست داشتنی و قابل ستایشمان عادت نداشتیم. بهگونهای احساس میکردیم ما را به حال خود رها کرده است. اما خورشید آن جا بود. بدون جلب توجه به جلو خم شده و با شتاب به سوی پروردگار دعا کردم. آرام نجوا کردم: «پروردگارا، لطفاً کاری کن همهچیز بهخوبی تمام بشه. بذار راهی برای فرار بیابیم.»
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
1: دنیای ما آنگونه که زمانی بود
2: آخرین تابستان شگفتانگیز
3: فاجعه
4: بازار بردهفروشان رقه
5: در اتاق تاریک
6: با «گروه خشن»
7: در اردوگاه نظامی
8: خروج از جهنم
9: نه خانهای، نه کاشانهای
سخن آخر
یادداشت آندریا سی. هافمن
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دختری که از زندان داعش گریخت |
نویسنده | فریدا خلف |
مترجم | سودابه قیصری |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 240 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-415-6 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |
خودمو جای اون گذاشتم چون منم با اونهایی که با اسم خدا هر غلطی میکنن متفاوته دینم منم مسلمانمولی اونام مسلمانند مسلمانی که از مسلمان بودن چیزی نمیدونه و بویی نبرده ایزدیها حتی اگه به سمت آفتاب همدعا کنند بازهم انساناند شریفاند خون خوار نیستند و واقعا به مسائلی که در رابطه با دین اونها اشاره میشه گاها تو کامنتها یا جاهای دیگه عصبیم میکنه اینکه چطور میتونن اینقدر راحت قضاوت کنند... بعضی جاها اشک ریختم و پا به پای فریدا درد کشیدم بعضی وقتا خودمو جاش گذاشتم اگه من بودم خیلی زود این جنگ و میباختم خیلی زود تو همون دفعه اول خودکشی چنان میبردم که دیگه پا نشم نمیتونم مثه همیشه بگم این کتاب مناسب کیه ولی اگه همزاد پنداری خوبی دارین اگه بالای ۱۴ سال هستین و به خاطره نگاشتهای واقعی ولی خارج از تصور علاقه دارید کتاب خوبی است مطلب آخری که باید بگم اینه که همیشه یادتون باشه در دین اجباری نیست اینو به عنوان یه مسلمان به خودتون یادآوری کنید و بعد دین فریدا را قضاوت کنید