معرفی و دانلود کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام

معرفی کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام

کارهایی که نیمه‌تمام رهایشان کرده‌ایم و دشمنانی که جایی در گذشته فراموششان کرده‌ایم، در زمان سفر می‌کنند و زهر گزنده‌ی انتقام را به ما می‌چشانند. کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام نوشته‌ی لی چایلد، داستان زنده شدن اسرار قدیمی این افسر بازنشسته‌ی ارتش و مواجهه با دشمنی قدیمی است که سابقاً در کشتن او ناموفق بوده است. حالا این دشمن قدیمی به یکی از کله‌گنده‌ترین قاچاقچیان مواد مخدر کشور تبدیل شده است و جک ریچر وظیفه دارد که کاری که یک‌بار نتوانسته بود از پس آن بر بیاید را به اتمام برساند. او در این راه هیچ ترسی ندارد، یا مرگ یا انتقام.

درباره‌ی کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام

جک ریچر این بار به‌جای این‌که به دلیل سوءتفاهم‌های شبهه‌برانگیز از سوی مأموران اطلاعاتی دستگیر شود، از سوی آنان برگزیده می‌شود تا برای پیشبرد یک عملیات غیررسمی به آنان کمک کند. در کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام (Persuader) نوشته‌ی لی چایلد (Lee Child) مأموران اداره‌ی مبارزه با مواد مخدر از جک ریچر که یک افسر ارتشی بازنشسته و کارکشته است می‌خواهند تا زاکاری بک را گیر بیندازد، یک قاچاقچی مواد مخدر بسیار حرفه‌ای. تنها راهی که جک ریچر برای ورود به تشکیلات این خلافکار حرفه‌ای پیش روی خود دارد این است که مخفیانه پسر او را گروگان بگیرد و سپس خود به‌عنوان یک محافظ شخصی درجه یک، به زاکاری بک نزدیک شود.

چه کسی نزدیک‌تر از یک محافظ شخصی؟! نقشه‌ی زیرکانه‌ی جک ریچر در کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام، به شکل موفقیت‌آمیزی نتیجه می‌دهد و حالا او می‌تواند به این خلافکار کله‌گنده نزدیک و نزدیک‌تر شود. ورود او به خانه‌ی این خلافکار حرفه‌ای به او کمک می‌کند تا اطلاعات بسیاری در مورد نحوه‌ی عملکرد تشکیلات گسترده‌ی او به دست بیاورد. اینجاست که جک ریچر متوجه می‌شود به دنیایی قدم گذاشته است که بسیار پیچیده‌تر و فراتر از تصورات اوست. زاکاری بک نه‌تنها یک قاچاقچی مواد مخدر است، او در قاچاق اسلحه هم دست دارد.

جاسوسی کردن از یکی از بزرگ‌ترین باندهای قاچاق مواد مخدر و اسلحه هیچ‌گاه کار آسانی نبوده است. حتی اگر این وظیفه را به افسر زیرک و کارکشته‌ای هم‌چون جک ریچر محول کنید، باز هم با ریسک لو رفتن مواجه هستید. جک ریچر هنگامی‌که به دنبال شواهد موثقی برای اثبات هم‌دستی زاکاری بک در قاچاق اسلحه است، با مشکلات بسیاری مواجه می‌شود. زیردستان زاکاری بک به رفتارهای عجیب او مشکوک می‌شوند و به همین دلیل نیز جک ریچر مجبور می‌شود تا مرگ را به سرنوشت محتوم آنان تبدیل کند.

ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. ما در جریان داستان کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام، شاهد این خواهیم بود که چه‌طور سرنوشت می‌تواند ما را به گذشته‌مان وصل کند. جک ریچر در خانه‌ی زاکاری بک متوجه می‌شود که زاکاری برای مردی به نام فرانسیس زاویر کوئین کار می‌کند. این اسم برای ریچر بسیار آشناست. او سال‌ها پیش با فرانسیس کوئین درگیر شده است و کوئین با فرار کردن از دست ریچر و از چنگال قانون توانسته است سردسته‌ی یکی از بزرگ‌ترین باندهای قاچاق ایالات متحده آمریکا بشود. حالا زمان انتقام برای ریچر فرا رسیده است، یک‌بار برای همیشه.

کتاب جک ریچر جلد هفتم: وسوسه‌ی انتقام، نوشته‌ی لی چایلد، قرار است شما را به دنیای اکشن مبارزات او با دشمنان خود وارد کند. شما می‌توانید این رمان جذاب جنایی و معمایی را با ترجمه‌ی محمد عباس آبادی بخوانید. وظیفه‌ی انتشار این کتاب برعهده‌ی انتشارات کتابسرای تندیس بوده است.

اقتباس سینمایی از کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام

قرار است در سال 2024، فصل سوم از مجموعه تلویزیونی «ریچر» با اقتباس از جلد هفتم از این مجموعه کتاب جذاب به نمایش در بیاید. کارگردانی این مجموعه تلویزیونی پربیننده را نیک سانتورا برعهده دارد.

نکوداشت‌های کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام

• کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام، به شکلی ناجوانمردانه شما را به‌سوی خود می‌کشاند و شما را به ورق زدن صفحات بعدی کتاب معتاد می‌کند. (روزنامه‌ی اورلاندو سنتینل)
• داستان لی چایلد بسیار محکم و سریع جلو می‌رود. (وب‌سایت بررسی کتاب لس‌آنجلس تایمز)
• مجذوب‌کننده و پر از کشش و تعلیق. (دنور پست)

کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به دنیای مبارزات اکشن و نبردهای قاچاقچیان مواد مخدر و اسلحه می‌توانند در این قسمت از مجموعه کتاب جک ریچر، با این افسر بازنشسته‌ی ارتش همراه شوند تا او انتقام خود را از یک دشمن قدیمی بگیرد.

در بخشی از کتاب جک ریچر 7: وسوسه‌ی انتقام می‌خوانیم

حس خوبی نبود. آن‌قدر سروصدا کرده بودیم که هیچ‌کس توی ساختمان نمی‌توانست شک کند که ما آنجاییم. و اینکه برای رویارویی با ما بی‌محابا نیامده بودند بیرون به این معنی بود که به انداز‌ه‌ای باهوش هستند که با اسلحه‌ی آماده‌ی شلیک و نشانه‌ی تنظیم‌شده در سطح سینه در پشت در‌هایشان بنشینند. و عرض راهروی وسطی فقط یک متر بود. فضای زیادی برای مانور دادن نداشتیم. حس خوبی نبود. لولای همه‌ی درها در سمت چپشان بود، بنابراین دافی را در سمت چپ خودم پشت به آن‌ها گذاشتم تا در‌های روبه‌رو را پوشش بدهد. نمی‌خواستم همه رویمان به یک طرف باشد. نمی‌خواستم از پشت تیر بخورم. سپس ویانوئوا را در سمت راستم گذاشتم. کار او این بود که درها را یکی یکی با لگد باز کند. خودم در وسط ایستادم. کار من این بود که اول از همه یکی یکی وارد اتاق‌ها شوم.

با اتاق جلویی سمت چپ شروع کردیم. ویانوئوا محکم به در لگد زد. قفلش شکست و چارچوبش ترک برداشت و در با شدت باز شد. من یکراست رفتم داخل. اتاق خالی بود. یک اتاق مربعی سه در سه با یک پنجره و یک میز و دیواری پوشیده از کمد پرونده بود. یکراست آمدم بیرون و همه چرخیدیم و بلافاصله رفتیم سراغ اتاق روبه‌رو. دافی از عقب ما را پوشش داد و ویانوئوا با لگد در را باز کرد و من رفتم داخل. این هم خالی بود. ولی یک مزیت غیرمنتظره داشت. دیوار بین آن و اتاق بغلی برداشته شده بود. سه در شش بود. دوتا در داشت که به راهرو باز می‌شدند. سه‌تا میزتحریر توی اتاق بود که کامپیوتر و تلفن رویشان بود. یک چوب‌لباسی در گوشه‌ی اتاق بود که یک پالتوی زنانه از آن آویزان بود.

از میان راهرو به سمت چهارمین در رفتیم. سومین اتاق. ویانوئوا به در لگد زد و من در را باز کردم. خالی بود. این یکی هم سه در سه بود. پنجره نداشت. یک میزتحریر داشت که یک تابلو اعلانات چوبی بزرگ در پشتش بود.