معرفی و دانلود کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش

معرفی کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش

کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش داستانی خلاقانه و بکر دارد که شلبی ون پلت برای آن سه راوی برگزیده: یک هشت‌پا که در آکواریوم زندگی می‌کند و بیش از هر چیزی که فکرش را بکنید، می‌داند؛ زنی که همسرش را به‌تازگی از دست داده و سی سال پیش پسرش را گم کرده؛ و مردی سی‌ساله که برای یافتن پدرش به شهری ساحلی می‌آید. بعد از خواندن این کتاب نامزد جایزه‌ی گودریدز و پرفروش نیویورک تایمز، مطمئناً آن را به همه پیشنهاد می‌کنید!

درباره‌ی کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش

آیا تابه‌حال شده وقتی به حیوانات در قفس یا آکواریوم نگاه می‌کنید، با خودتان بیندیشید که آن‌ها چگونه زندگی روزمره را تحمل می‌کنند و هیچ کاری جز در اسارت ماندن انجام نمی‌دهند؟ حال بیایید هشت‌پایی را تصور کنید که در شب‌ها دزدکی از آکواریومش بیرون می‌آید، روی زمین بتنی سرد می‌خزد، به‌سراغ حیوانات دریایی خوشمزه می‌رود و آن‌ها را می‌خورد. او با تیزهوشی فوق‌العاده و تجربه‌ی هزار و سیصد روزه‌ی اسارتش فهمیده که می‌تواند هجده دقیقه بیرون از آب زنده بماند و از آکواریوم تنگش به دنیای بیرون برود. هشت‌پایی که خواندن بلد است و برای همین می‌داند که فقط 1460 روز زندگی می‌کند. این شخصیت کتاب مخلوقات فوق‌ العاده تیزهوش (Remarkably Bright Creatures) که مارسلوس نام دارد، می‌خواهد تا پایان زندگی‌اش، کاری خارق‌العاده انجام دهد. اما چه کاری؟

ایده‌ی نوشتن داستان مخلوقات فوق العاده تیزهوش زمانی در ذهن شلبی ون پلت (Shelby Van Pelt) شکل گرفت که در یک کارگاه داستان‌نویسی شرکت می‌کرد. او می‌خواست داستانی کوتاه از زاویه‌ی یک شخصیت غیرعادی بنویسد؛ پس هشت‌پایی بزرگ را انتخاب کرد که از اسارت در یک آکواریوم خسته و دلزده شده بود. معلم داستان‌نویسی از او خواست که به این داستان شخصیت‌های دیگری اضافه کند و رمانی متفاوت پدید آورد. در این‌جا بود که پای شخصیت دیگر کتاب به میان آمد: تووا، زنی 70 ساله که به‌تازگی شوهرش را از دست داده و نظافتچی شیفت شب آکواریوم است. ون پلت برای خلق شخصیت تووا، از مادربزرگ سوئدی‌اش الهام گرفته است. تووا با این هشت‌پای عجیب آکواریوم دوست می‌شود و مارسلوس بالاخره می‌فهمد که چگونه می‌تواند زندگی کسل‌کننده‌اش را برای یک بار هم که شده، به ماجرایی هیجان‌انگیز تبدیل کند.

تووا به پول این کار نیازی ندارد؛ اما می‌خواهد روزهای خالی‌اش را با کاری که در آن با مردم تعامل ندارد، پر کند. پسرش، اریک، سی سال پیش در سن هجده سالگی، در یک قایق ناپدید شد و نووا هنوز نتوانسته با مرگ او کنار بیاید. تووا یکی از راویان کتاب مخلوقات فوق‌العاده تیزهوش است که بیشتر به دوران طلایی زندگی‌اش فکر می‌کند. زمانی که همسر و فرزندش زنده بودند و دوران خوشی را در کنار هم می‌گذراندند. تووا در یک گروه حمایتی به نام«بافنده‌ها» عضو است که ماهی یک بار دور هم جمع می‌شوند و از زندگی با یکدیگر صحبت می‌کنند. علاوه بر مارسلوس و تووا، شخصیت دیگری نیز روایت داستان مخلوقات فوق العاده تیزهوش را بر عهده دارد: کامرون.

کامرون سی سال دارد، مادرش در هشت سالگی او را ترک کرده و پدرش را هیچ‌وقت ندیده. او از همان هشت سالگی با خاله‌اش در کالیفرنیا زندگی می‌کند؛ اما وقتی متوجه می‌شود پدرش در خلیج سوول زندگی می‌کند، به آن‌جا می‌رود. او بعد از نقل مکان، تصمیم می‌گیرد در آکواریوم کار کند و با تووا و مارسلوس آشنا می‌شود. اما رابطه‌ی این سه نفر به کجا ختم می‌شود؟ آیا مارسلوس می‌تواند بالاخره به آرزوی دیرینه‌اش برسد و به اقیانوس آرام برگردد؟ آیا تووا با سوگ سی ساله‌اش کنار می‌آید؟ آیا کامرون می‌تواند بالاخره مشکلات عاطفی خود را پشت سر بگذارد؟ و آیا معمای مرگ اریک بالاخره حل می‌شود؟ کتاب موجوات فوق العاده تیزهوش را بخوانید تا به پاسخ این سؤالات برسید.

نشر نون این رمان شلبی ون پلت را با ترجمه‌ی محمد عباس‌آبادی روانه‌ی بازار کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش

• کتاب پرفروش نیویورک تایمز؛
• فروشِ بیش از نیم میلیون نسخه در سرتاسر جهان؛
• منتخب باشگاه کتابخوانی رادیو بی‌بی‌سی؛
• نامزد رمان اولِ نویسنده و نامزد بهترین کتاب داستانی از سوی گودریدز؛
• بهترین کتاب سالِ 2022 به انتخاب مجله‌ی GOOD HOUSEKEEPING؛
• بهترین کتابِ سالِ 2022 از نگاه GLAMOUR؛
• منتخب برنامه‌ی A Read With Jenna Today Show؛
• منتخبِ بهترین کتاب تابستانه توسطِ یواس‌ای تودی، شیکاگو تریبون، The View، Southern؛
• نامزد جایزه‌ی Audie Award برای بهترین کتاب صوتی سال 2023.

نکوداشت‌های کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش

• شلبی ون پلت غیرممکن را ممکن کرده است. او کتابی بی‌نقص، دلچسب، جذاب و اسرارآمیز خلق کرده که نمی‌توانید آن را کنار بگذارید؛ زیرا وقتی کتاب را نمی‌خوانید، آن را در آغوش خواهید گرفت! (جیمی فورد، نویسنده‌ی کتاب «هتلی در کنج تلخ و شیرین»)

• کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش یکی از شاهکارهاست. کتابی که جنون‌آمیز، خلاقانه و غافلگیرکننده است و یکی از جذاب‌ترین و بی‌نظیرترین شخصیت‌های داستانی را به ما معرفی می‌کند: مارسلوس هشت‌پا. من نمی‌دانم شلبی ون پلت چگونه توانست این داستان غیرمعمول را چنین زیبا بنویسد؛ اما می‌دانم که وقتی کتاب را شروع می‌کنید، آن را زمین نمی‌گذارید. (سینتیا دی آپریکس سویینی، نویسنده‌ی کتاب «ارثیه‌ی پدری»)

• رمان مخلوقات فوق العاده تیزهوش واقعاً بدیع و تأثیرگذار و درباره‌ی خانواده، دوستی و امید در روزهای تاریک زندگی است. آماده باشید که بعد از خواندن کتاب عاشق یک هشت‌پای استثنایی می‌شوید! (هلن هوانگ، نویسنده‌ی کتاب «مقدار بوسه»)

• کتاب مخلوقات فوق‌العاده تیزهوش درباره‌ی احساس عشقی است که فکر می‌کردید زمانی آن را از شما گرفته‌اند؛ اما ناگهان بدون آنکه انتظار داشته باشید، آن را در جایی دیگر پیدا می‌کنید. داستانی به‌یادماندنی و لطیف. (واشنگتن پست)

• شلبی ون پلت رابطه‌ی یک زن بیوه با یک اختاپوس باهوش را با طنزی صمیمانه به تصویر کشیده است. این رمان اول نویسنده شما را درباره‌ی مفهوم سوگ و اندوه و نحوه‌ی مواجهه با آن به فکر فرومی‌برد. (مجله‌ی اِل)

کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش برای آن‌هایی است که به رمان‌های ماجراجویانه و معمایی علاقه دارند. همچنین اگر از طرفداران کتاب «مردی به نام اوه» هستید، این کتاب شلبی ون پلت را بخوانید.

در بخشی از کتاب مخلوقات فوق العاده تیزهوش می‌خوانیم

نزدیک به قسمت فوقانی محفظه‌ام سوراخی در شیشه هست که پمپ از آن وارد می‌شود. شکافی بین پوسته‌ی پمپ و شیشه قرار دارد که به اندازه‌ای عریض است که می‌توانم نوک بازویم را از داخلش رد و پوسته را باز کنم. پمپ داخل مخزنم می‌افتد و جای آن شکافی ایجاد می‌شود. شکاف کوچکی است. تقریباً به اندازه‌ی عرض دو سه انگشت آدم.

حتماً می‌گویید، ولی اینکه خیلی کوچیکه! تو خیلی بزرگی.

درست است، اما من می‌توانم به‌راحتی بدنم را به شکلی دربیاورم که از میان آن عبور کنم. این قسمت آسانش است.

از روی شیشه خودم را به پایین می‌لغزانم و وارد اتاق پمپ پشت مخزنم می‌شوم. حالا چالش اصلی شروع می‌شود. ممکن است بگویید زمان دارد به‌سرعت می‌گذرد. همین که از مخزنم خارج می‌شوم، باید کمتر از هجده دقیقه دوباره به زیر آب بروم، وگرنه دچار عواقبش می‌شوم. تا هجده دقیقه می‌توانم بیرون از آب زنده بمانم. البته این حقیقت هیچ‌جای پلاک کنار مخزنم نوشته نشده است. خودم این را فهمیده‌ام.

روی زمین بتنی سرد باید تصمیم بگیرم که آیا در اتاق پمپ بمانم یا مخفیانه از در رد شوم. هرکدام از این دو تصمیم مزایا و هزینه‌های خاص خودش را دارد.

اگر تصمیم بگیرم در اتاق پمپ بمانم، به نزدیک‌ترین مخزن‌های نزدیک به مخزن خودم دسترسی دارم. متأسفانه، این مخزن‌ها جذابیت چندانی ندارند. مارماهی‌های گرگی که به دلایل بدیهی جزء گزینه‌ها نیستند. با آن دندان‌هایشان! طعم عروس‌های دریایی زیادی تند است. کرم‌های روبانی شکم‌زرد مثل لاستیک‌اند. صدف‌های کبود از لحاظ طعم کسل‌کننده‌اند. و خیارهای دریایی با اینکه خیلی خوشمزه‌اند، باید نیروی اراده‌ام را به کار بگیرم. اگر بیشتر از دو تا بخورم، توجه تری به فعالیت‌هایم جلب می‌شود.

فهرست مطالب کتاب

هزار و دویست و نود و نهمین روز اسارتم
جای زخمی به شکل دلار نقره
هزار و سیصدمین روز اسارتم
کلوچه‌های تقلبی
هزار و سیصد و یکمین روز اسارتم
موبایل پارک ولینا مخصوص عشاق است
هزار و سیصد و دومین روز اسارتم
ژوئن ابری
به دنبال یک دختر
هزار و سیصد و ششمین روز اسارتم
بچه‌افعی‌ها بسیار کشنده‌اند
هزار و سیصد و هفتمین روز اسارتم
دندان‌گنده
هزار و سیصد و هشتمین روز اسارتم
پایان‌های شاد
هزار و سیصد و نهمین روز اسارتم
شاید مراکش نه
بوگاتی و بلاندی
هزار و سیصد و یازدهمین روز اسارتم
هیچ‌چیز تا ابد زیر آب نمی‌ماند
هزار و سیصد و نوزدهمین روز اسارتم
ستاره‌ی سینما نه، شاید دزد دریایی
داستان اساساً واقعی
باروبنه داری؟
وامانده، اما وفادار
غذای ویژه
هزار و سیصد و بیست و دومین روز اسارتم
لباس ژیمناستیک سبز
کار نه‌چندان کلاس‌بالا
هزار و سیصد و بیست و چهارمین روز اسارتم
شیفته‌ی موجودات آسیب‌دیده
نوشته‌ی سنگ‌قبر و خودکار
وجدان همه‌ی ما را بزدل می‌کند
انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باش
هزار و سیصد و بیست و نهمین روز اسارتم
بپیچ به چپ، بعد راست
هزار و سیصد و چهلمین روز اسارتم
حقیقت بعد از سه‌ مارتینی
سایه‌ی اسکله
پای یک دختر در میان بود
یک گنجینه‌ی غیرمنتظره
هزار و سیصد و چهل و نهمین روز اسارتم
بعضی درخت‌ها
یک گیر غیرممکن
هزار و سیصد و پنجاه و دومین روز اسارتم
چک بی‌محل
بدیِ غذای مجانی
این قرار گذاشتن نیست
گونه‌ی نادر
حتی یک کارت تولد
چه می‌شد اگر...
ساختار مستحکم
یک دروغ جسورانه‌ی بزرگ
بغض
مسیر جدید
ورود زودهنگام
بلاتکلیف
هزار و سیصد و شصت و یکمین روز اسا اوه، این چرندیات دیگر بس است. باید یک انگشتر را برگردانیم.
نابغه
جزر شدید
همه‌چیز بدون استثنا
کشته‌ی جاده‌ایِ گران‌قیمت
اسب دالا
نخستین روز آزادی‌ام
سرانجام