معرفی و دانلود کتاب قصه گوی جنگل سیاه

معرفی کتاب قصه گوی جنگل سیاه

کتاب قصه گوی جنگل سیاه نوشته‌ی کریستین مک کی هایدکر، توانسته جایزه نیوبری در سال 2020 را به دست آورد. این کتاب که یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار این نویسنده‌ی آمریکایی است، ماجراهای دو روباه کوچک در جنگلی مخوف را روایت می‌کند. اثری هیجان‌انگیز و ترسناک که بهترین موقع برای خواندن آن، زمانی است که در تاریکی کنار آتش نشسته‌اید.

درباره‌ی کتاب قصه گوی جنگل سیاه:

فصل خالی از سکنه در آنتلروود فرا رسیده است و حالا هیچ روباهی در امان نیست. میا و اولی دو روباه کوچک هستند که با جدا شدن از خانواده، دنیایی خطرناک و پر از هیولا را کشف می‌کنند. آن‌ها برای یافتن خانه‌ای مناسب باید جسارت به خرج دهند زیرا موجودات عجیبی در جنگل زندگی می‌کنند که میا و اولی را به چشم شکار می‌بینند، و انسان‌های مزرعه هم به دنبال پوست روباه‌هایی هستند که از خانواده‌شان جدا شده‌اند. به همه این خطرات، برف و سرمای زمستان را هم اضافه کنید که دشمن طبیعی همه حیوانات وحشی است...

کتاب قصه‌گوی جنگل سیاه (Scary Stories For Young Foxes) هنرمندانه ما را به دل طبیعت وحشی می‌کشاند و باعث می‌شود با روباه‌های تنها و کوچک همدردی کنیم. این کتاب جذاب و ترسناک، کودکان را با حقوق حیوانات آشنا می‌کند و باعث می‌شود رفتاری انسانی‌تر با طبیعت و ساکنان آن در پیش بگیرند.

نکوداشت‌های کتاب قصه گوی جنگل سیاه:

- نوشته‌ای درخشان! (کرکوس)
- مناسب برای طرفداران آقای فاکس شگفت‌انگیز از رولد دال یا سارا پنی پکر پکس. (SLJ)
- هوشمندانه و دلخراش. (روزنامه وال‌استریت)
- این مجموعه داستان برای افراد ضعیف و ترسو نیست... وحشتناک و شگفت‌انگیز، کتابی درباره یک کابوس که می‌خواهید بارها و بارها به آن بازگردید. (Betsy Bird، Fuse8 Productions)

کتاب قصه گوی جنگل سیاه برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان و طرفداران داستان‌های ترسناک با فضای وهم‌آلود و تاریک از این کتاب لذت خواهند برد. همچنین مطالعه کتاب قصه‌گوی جنگل سیاه برای بزرگسالان نیز خالی از لطف نخواهد بود.

با کریستین مک کی هایدکر بیشتر آشنا شویم:

کریستین مک کی هایدکر (Christian McKay Heidicker) نویسنده‌ای آمریکایی است که برای بزرگسالان و نوجوانان می‌نویسد. او چندین سال را به تدریس در دانشگاه برادویو گذرانده، همچنین چند مقاله علمی و تاریخی را برای دانش‌آموزان کلاس چهارم تا دوازدهم تالیف کرده، تا به گفته خودش باعث خنده و استراحت دانش‌آموزان شود. علاوه بر این هایدکر گهگاه شب‌های قصه‌گویی را در سالت لیک سیتی برگزار می‌کند.

در بخشی از کتاب قصه گوی جنگل سیاه می‌خوانیم:

یک شب، یولی بعد از اینکه خواهرهایش خوابیدند به عقب لانه خزید و خودش را کنار مامانش گلوله کرد. اشک‌های مامانش را پاک کرد، گهگاه هم بدن خودش را می‌خاراند.

باید مادرش را سر حال می‌آورد. نمی‌توانست خودش تنهایی شکار کند. احساس می‌کرد دنیا به‌اندازه‌ی همان روز شکار سنجاقک بزرگ است و زندگی در آن غیرممکن. هنوز وقتی به بالا رفتن از تخته‌سنگ یا پریدن از روی هر چیزی عریض‌تر از سبیلش فکر می‌کرد پای پیشینش می‌لرزید. «مامان؟»

مامانش جم نخورد.
«مامان، من گرسنه‌مه.»

به صدای نفس‌هایش گوش داد که از هق‌هق گریه ملایم و منقطع شده بود. اگر مار او را به‌جای ایوا نیش می‌زد مادرش این‌طوری برایش سوگواری می‌کرد؟ جای دیگری از بدنش را خاراند.

روشنایی بیرون داشت کمتر می‌شد. دو ماه دیگر، بعد از ریزش برگ‌ها، خواهرهایش روز چشم‌طلایی خود را جشن می‌گرفتند. به روباه‌های ماده‌ی بالغ تبدیل می‌شدند و لانه را ترک می‌کردند تا بگردند و جفت مناسبی برای خود پیدا کنند. کمی قبل از آن، روباه‌های پسر هم باید روز چشم‌طلایی خودشان را جشن می‌گرفتند و می‌رفتند تا قلمروهای مخصوص خودشان را مشخص کنند.

فهرست مطالب کتاب

دوشیزه ویکس
شش خواهر
خانه‌ی تریکس
جییییییییییر تلپ! جییییییییییر تلپ!
خزنده‌ای در تاریکی
قلمروی گل یاس
شبح برفی
درباره‌ی نویسنده