معرفی و دانلود کتاب تیله آبی
برای دانلود قانونی کتاب تیله آبی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تیله آبی
کتاب تیله آبی مجموعهای از هفت داستان کوتاه به قلم نویسندهی معاصر ایرانی، محمدرضا صفدری، است. شاید اسم آل، پری و بابازار را شنیده باشید. محمدرضا صفدری در این داستانها بر همین افسانهها و اسطورههای مردم محلی بوشهر دست میگذارد، پیوند باورهای خیالی را با زندگی مردم این مناطق نشان میدهد و به این واسطه سرگذشتهای مختلفی را بازگو میکند.
دربارهی کتاب تیله آبی
محمدرضا صفدری، نویسندهی معاصر ایرانی است که پیشتر با آثار داستانی دیگری قدم به عرصهی ادبیات معاصر ایران گذاشت. کتاب تیله آبی مجموعهی هفت داستان کوتاه از این نویسنده است که در آن نقبی به افسانهها و باورهای محلی جنوب کشور، به ویژه اسطورههای مردم استان بوشهر میزند و پیوندهای میان این باورهای خیالی و زندگی واقعی مردم را پررنگ میکند. این قصههای خیالی که نسل اندر نسل از زبان پدربزرگها و مادربزرگها بیان شده و برای فرزندانشان به ارث مانده است، در عین اینکه باورهایی خرافی محسوب میشوند، ریشه در واقعیات و مادیات زندگی گذشتگان دارند و پیامهایی برای آیندگان با خود حمل میکنند.
هر کدام از داستانهای کتاب تیله آبی موقعیت و مکان خاص خود را دارند، اما همگی در فضای روستاها و شهرهای کوچک میگذرد و عناصر طبیعی همچون بیابان، دشت، نخلستان و درختان لیمو و کُنار در جای جای آن به چشم میخورد. این مجموعه با داستان «پریون» آغاز میشود. همانطور که از نام داستان پیداست، تمامی داستان بر باورهای پیرامون پریان پایهریزی شده است. دو مرد، یکی در افسانه و دیگری در واقعیت، در کنار آبچالی، با یک پری ملاقات میکنند و این ملاقات سرنوشت هر دو را تغییر میدهد. مرد افسانه عاشق پری میشود و میخواهد با او ازدواج کند، اما در داستان، پری خواستار ازدواج با مرد است. داستان دوم از زبان یک نوجوان روایت میشود. او و دوستانش با دیدن یک کامیون باری شش چرخ به یاد شخصیتی به نام توبا میافتند که سالها پیش با یک راننده کامیون از روستایشان رفت. داستان سوم، به نحوی ادامهی داستان قبل است. همان نوجوانها را در سالهای بعد زندگیشان میبینیم که با یک زن سرخپوشِ نیمهدیوانه به نام گلافروز برخورد میکنند و میشنوند پلنگی به روستا آمده است. داستان چهارم، نوعی بازآفرینی خاطره محسوب میشود. در این داستان که فضایی در هم پیچیده و تودرتو دارد و در آن یک پسربچه که بزرگسالی را تجربه میکند، به یادآوری خاطره میپردازد. در تمام داستانهای بعدی این مجموعه، نوعی پوچی و بیهودگی گسترده است، شخصیتها سردرگم هستند و نمی دانند چه میخواهند و این مسئله تا آنجا پیش میرود که از نظر شخصیت اصلی داستان ششم، سایهها اصالت بیشتری نسبت به انسانهای اطرافش دارند.
قلم محمدرضا صفدری در اکثر داستانهای کتاب تیله آبی زبان شاعرانه و استعاری به خود میگیرد و با ترکیب شاعرانگی و باورهای خیالی، به نحوی فضای بومی و محلی میسازد. او نیز همانند دیگر نویسندگان ادبیات جنوب ایران، داستانهایش را از زبان کودکان بیان میکند. داستانهای این مجموعه پیوند ناگسستنی میان طبیعت و انسانها را به رخ میکشند و موضوعاتی از جمله خانواده، عشق، تأثیرات باورهای محلی، برخورد با مدرنیسم، شکاف میان نسلها و بازگشت به گذشته را مطرح میکنند.
کتاب تیله آبی پیشتر نیز به انتشار رسیده است. این نسخه را گروه انتشاراتی ققنوس بازنشر نموده و روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
نکوداشت های کتاب تیله آبی
- ابهام نهفته در این داستان ابهامی است که هر داستان نابی تلاش در آفرینش آن دارد تا حس لذت را در خواننده برانگیزد. (کوروش اسدی، نویسندهی معاصر ایرانی)
- مجموعه داستان «تیله آبی» را به جرأت میتوان یکی از بهترین مجموعهداستانهای منتشرشده بعد از انقلاب دانست. (زهره سمیعی)
- ویژگی بارز داستانهای این کتاب، شناخت نویسنده از تکنیکهای داستاننویسی و همچنین آداب و رسوم بومی است. او همچنین در داستانهای این کتاب، پیشنهادات تازهای دربارهی روایت داستانی ارائه کرده است. (کتاب نیوز)
کتاب تیله آبی برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب را به علاقهمندان ادبیات معاصر ایران، به ویژه دوستداران ادبیات جنوب ایران و همینطور هم خوانندگان قالب داستان کوتاه، پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب تیله آبی میخوانیم
پاى کُنار سنگ را به زمین گذاشت. صداى چیلیک چیلیک آب را شنید که از پهلو و بالاى سنگ گذشت و آب را به دو شاخه کرد. چون رو به روى سنگ ایستاده بود به خود آمد که میان دو چرخ آب ایستاده است و هر چرخه به سویى مىرود و او از سویى به درخت نزدیک شد که از تنهاش پیدا بود از کجاى درخت باید بالا رفت. انگشت کوچکه از خاک مىسوخت و سنگ پیش پایش بود. یادش رفت؛ چیزى که به یاد نسپرده بود از یادش رفت و کوشید به یاد آورد. چیزى کم بود. دستهایش را که دید یافت کرد که با دستها مىخواست کارى بکند. خاک خشک زخم انگشت را مىسوزاند و سنگ پیش رویش بود. با این دو کارى نداشت. کارى دیگر نبود و چیزى دیگر نبود. چرخ آب را نگاه کرد که به دو سو مىرفت و دانست که این چرخ آب و آن چرخ آب، اول نبود چون سنگ نبود و او آن را آورد در برابر آب گذاشت؛ چنان گذاشت که انگار همیشه آنجا گذاشته بوده است و در جایى دیگر نبوده است، و آن را که از میان شن و سنگهاى دیگر در آورد انگار این نبود که در آب گذاشته بود و آب در روشناى ماه از روى آن مىگذشت. پس برش داشت و انداخت. غلتید در گودال پر از آبى چند بغل دورتر. اکنون چیزى دیگر در میانه بود که از برخورد سنگ و آب گودال پدید آمده بود و نامى نداشت، دیدنى نبود، شنیدنى نبود، بوییدنى نبود. جاى سنگ در آب و جاى تهى آن توى دره تا ریشههاى چشم مىآمدند؛ با این همه، سنگ توى گودال پر از آب بود و انگار همیشه آنجا توى آب افتاده بوده است. سایه ماه در جوى آب مىدوید و از خود دور نمىشد. صدایى نبود مگر خش خش گنگ برگهاى نى. زن پشت به نیزار داشت. مرد دل دل مىکرد پیش برود. مىترسید او را برمانَد. در دل گفت: «کمى دیدارتر بیا.»
زن خود را در آب مىدید. باریک و بلند مىنمود اگرچه نشسته بود. از نگاه کردن به خود سیر نمىشد. هردم چیز تازهاى در آب مىدید و به آن خیره مىشد و مرد نمىدانست آن چیست در آب که نگاه زن به آن بود و به ماهیانى که با گیسوانش بازى مىکردند. ماهى در آب بود. موى او در آب بود. آن را که نمىتوانست دید و نمىدانست چیست میان ماهى بود و موى او. زن گردن شکست. صداى جهش ماهى در آب. خواب پرندهاى آشفته شد.
فهرست مطالب کتاب
پریون
تیله آبى
دلگریخته
دیدارخانه
دو بلدرچین
مویه
درخت نخستین
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تیله آبی |
نویسنده | محمدرضا صفدری |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 128 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-737-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |