معرفی و دانلود کتاب تکه خاطرههای دور
برای دانلود قانونی کتاب تکه خاطرههای دور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تکه خاطرههای دور
کتابهای تاریخ مملو از قراردادهای سیاسی و گزارش جنگ میان کشورهاست و زندگی معمولی آدمها و روزمرگیهایشان در این میان مورد بیتوجهی میگیرد. کتاب تکه خاطرههای دور ما را به خانهای مجلل در تهران قدیم میبرد تا خود شاهد زندگی مردم آن دوران باشیم. زهره زاهدی خاطرات خود از دههی سی، چهل و ماجراهایی را که دربارهی گذشتگانش شنیده است، برای ما روایت میکند. این خاطرات به مخاطبان کمک میکند تا بهتر بتوانند با تاریخ اجتماعی معاصر و فرهنگ مردم در دهههای گذشته آشنا شوند.
دربارهی کتاب تکه خاطرههای دور
لعیا گوشهی حیاط ایستاده است. اشک تمام صورتش را پوشانده و با دست سر بدون مو و کچلش را قایم میکند. لعیا هفت سال سن دارد. برای او خیلی زود است که به کلفت خانهی اعیان و اشراف تبدیل شود، اما چه میشود کرد؟ فقر آدمی را به ستم دیدن و سختی کشیدن عادت میدهد. زهره به او خیره شده است. دلش برای دخترک میسوزد و دوست ندارد که او را اینطور ناراحت ببیند، اما زهره دختر صاحبخانه و از اشرافزادگان است. نمیتواند در برابر تصمیم بزرگان خانه بایستد و لعیا را از آن وضعیت نجات دهد. لعیا اولین دوست زهره و برخلاف چیزی که دیگران تصور میکنند، خیلی باهوش است. او در خانه همراه با زهره درس میخواند و باسواد میشود. خودش احساس خوشبختی میکند اما زهره نمیتواند تحمل کند که دختری به آن کوچکی کارهای خانهای به آن بزرگی را به دوش بکشد؛ خانهای بزرگ و اشرافی در نزدیکی میدان تجریش که از جد بزرگ خانواده به آنها رسیده است. البته این خانوادهی ثروتمند همیشه در خوشی و شادمانی غوطهور نیست و روزهای سخت و پرمشقتی را نیز سپری میکند. کتاب تکه خاطرههای دور ما را به ایامی میبرد که شهر تهران، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم هیچ شباهتی به امروز ندارد. زهره زاهدی گزیدهای از خاطرات خود را که نشاندهندهی شرایط جامعه در دههی سی، چهل و پنجاه شمسی است برای ما بازگو میکند.
زهره زاهدی ما را به خانهی قدیم و در میان خانوادهی خود میبرد؛ خانوادهای که حتی در جامعهی فعلی هم روشنفکر و تحصیلکرده محسوب میشوند و در آن دوران از معدود افراد جامعه بودند که به سینما و تئاتر میرفتند و تحصیلات دانشگاهی را مهم و ضروری میدانستند. بااینحال حضور سنت و خرافات در آن زمان پررنگتر از زمان حال بود و این خانواده نیز ازایندست مشکلات بیبهره نبود؛ مثل مشکلی که بسیاری از پیرزنهای آن دوران با تلویزیون داشتند. هنگامی که تلویزیون وارد کشور شد، کسی بهطور جامع و کامل برای مردم توضیح نداد که این جعبهی جادویی چیست و چگونه تصاویر را پخش میکند؛ همین معضل هم باعث شد تا مادربزرگ زهره، زمان صرف غذا به زیر میز برود و نوههایش را که بدون حجاب دور میز مینشستند بیحیا بداند؛ چونکه معتقد بود مردانی که در تلویزیون حضور دارند، میتوانند آدمهای بیرون از قاب شیشهای را ببینند و مادربزرگ نمیخواست نامحرم او را بیحجاب ببیند!
کتاب تکه خاطرههای دور ما را وضعیت آموزشی و شیوهی کارکرد مدارس تهران قدیم که بیشتر به زندان شباهت داشتند نیز آشنا میکند. در دههی سی و چهل، افراد مسلمان و مسیحی در مدارسی یکسان درس میخوانند و ثبتنام مسلمانان در مدارسی که مدیریت آنها بر عهدهی کشیشان و راهبهها بود، مانعی نداشت. زهره زاهدی هم در یکی از این مدارس شبانهروزی تحصیل میکرد. سالهای دبیرستان در آن فضای خفقانآور، بدترین دوران زندگی اوست و در کتاب تکه خاطرههای دور بخشی از خاطرات خود از آن فضای خوفناک را روایت میکند. نویسندهی کتاب حاضر کوشیده است تا با توصیف جزئیات زندگی روزمرهی خود و خانوادهاش، ما را در جریان سبک زندگی مردم گذشته و تفاوت آنها با نسل امروز بگذارد.
کتاب تکه خاطرههای دور در انتشارات بذر خرد منتشر شده است.
کتاب تکه خاطرههای دور برای چه کسانی مناسب است؟
برای ما از گذشته، عکسهای سیاهوسفید، موسیقیهای ماندگار و دلتنگی بهجایمانده است. بسیاری از ما دوست داریم به سالها پیش برگردیم و در خانههای مجلل و گچکاری شده زندگی کنیم؛ اما این تصورات تمام واقعیت نیستند. کتاب تکه خاطرههای دور شما را با ابعادی از گذشته که شاید از آن بهخوبی باخبر نباشید، آشنا میکند؛ گذشتهای که روی تلخ و سیاه آن را اکنون فراموش کردهایم. این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ و خاطرهنویسی مناسب خواهد بود.
در بخشی از کتاب تکه خاطرههای دور میخوانیم
قصد دارم خاطرهای را برایتان بازگو کنم که در باقی عمر چراغ راهم شد. ما همواره از آشپزخانه و از ناهارخوری راهبهها بوی ماهی و غذاهای خوشمزه میشنیدیم. اما به ما، علیرغم شهریههای سنگینی که دریافت میکردند، سبزیجات و خصوصاً «کلمپلو» میدادند، که اغلبمان دوست نداشتیم و حتی از بویش بدمان میآمد. اما هر وقت اعتراض میکردیم دعوا میشدیم و میگفتند سبزیجات برای سلامتی ما خوب است و ما عقلمان نمیرسد.
شرایط حاکم بر این مدرسهی شبانهروزی، جایی که با کتک ما را به کلیسا میبردند که دعا کنیم، غذاهای بیمزه به خوردمان میدادند و تحت دیسیپلین سختشان خبری از محبت و نوازش نبود، از ما دو دسته ساخته بود: یکی دختران ترسیده و بیزبان و یکی دختران سرکش و خشمگین و من جزو گروه دوم بودم. این شد که یک روز تصمیم احمقانهای گرفتم تا اعتراض خودم را با زبان متفاوتی بیان کنم.
در آن روزها دور تا دور مدرسهی ما خانه یا مغازهای نبود. جادهی قدیم شمیران آن روزها فقط یک جاده بود در میان بیابان. اما کمیبالاتر یک داروخانه و یک ساندویچفروشی متعلق به یک موسیوی ارمنی قرار داشت و در روزهایی که خیلیها نمیدانستند «کالباس» چیست، از قضا ساندویچهای کالباس خوشمزهای هم داشت. زنگ تفریح و نزدیک ظهر بود. «مامر» یا همان سرپرست راهبهها در حیاط مدرسه ایستاده بود و با یکی از راهبهها صحبت میکرد. در باغچهی کنار دیوار حیاط یک درخت قدیمی و پرشاخه قرار داشت و بعضی از ما گاهی دور از چشم راهبهها از آن بالا میرفتیم و بازی میکردیم.
منتظر شدم تا مامر نگاهم کند. بعد سریع و چابک از درخت بالا رفتم، روی دیوار نشستم، به طرف دیگر دیوار که آن جا هم درخت دیگری بود پریدم، روی زمین فرود آمدم. دوان دوان خودم را به مغازهی موسیو رساندم. با پول توجیبی اندکی که داشتم یک ساندویچ کالباس خریدم و راه رفته را به همان ترتیب برگشتم. از روی درخت داخل حیاط مدرسه پائین پریدم و در مقابل حیرت راهبهها و شاگردان و جوری که مامر بتواند مرا ببیند ساندویچم را گاز زدم.
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: خاطرات سیاه و سفید خیلی دور
فصل دوم: خاطرات مبهم کودکی
فصل سوم: چند تابلوی زیبای روستایی
فصل چهارم: یک تکه اینجا یک تکه آنجا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تکه خاطرههای دور |
نویسنده | زهره زاهدی |
ناشر چاپی | انتشارات بذر خرد |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 90 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-4855-01-5 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |