معرفی و دانلود کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان
برای دانلود قانونی کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان
کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان نوشتهی زویا طاوسیان، در مورد خاطرات یک رزیدنت رشته زنان، زایمان و نازایی است. پزشکی که در یک شهر غریب دوره آموزشی رزیدنتی را جهت اخذ مدرک تخصص شروع میکند و با سختیها و مرارتهای بسیار، زندگی تحصیلی و شغلی خود را میگذراند.
همسر و فرزندان زویا طاووسیان برای اینکه او بتواند این دوره را بگذراند، به این شهر آمدهاند. زویا که مادر دو دختر کوچک است، مجبور است هر روز صبح زود بچهها را به مهدکودک شبانهروزی بسپارد. او گاهی بهدلیل کشیکهای طولانی در طول چند روز قادر به دیدن دخترهایش نمیشود. همسر وی که به خاطر گذراندن دوره دستیاری او به این شهر آمده، هر روز ناچار به طی مسافت طولانی برای رسیدن به محل کارش است. او در این شهر آشنایی ندارد و در بیمارستان هم قواعد سفت و سخت حکمفرماست. همانطور که خودش در کتاب میگوید سال بالاییها مانند گروه مافیا حکومت میکنند.
جایی که این دستیارها حتی با کوچکترین اشتباه ممکن است باعث خطرات جدی برای مادران و نوزادان باشند و یا حتی باعث مرگ آنها شوند، بیتجربه و بیهیچ نظارتی تنها گذاشته میشوند و سال بالاییها و حتی استادها گاهی تنها و فقط با تلفن به آنها دستوراتی در مورد بیمار میدهند، آنها در عمل تنها هستند و استرس و فشارها، لحظهای آنها را رها نمیکند، گاهی یک روز کامل چیزی نمیخورند و گاه تا چند روز استراحت نمیکنند. دستیارهایی که گاهی بعضی از آنها مانند زویا مادر هستند، هر روز چندین و چند نوزاد را به دنیا میآورند و در آغوش مادران میگذارند، با شادی و غم آنها اشک شادی و غم میریزند ولی گاهی خود چند روز از دیدن فرزندانشان محرومند. سال بالاییها دائما گزارش دروغ به استادها میدهند، همهکاره بخش هستند و قواعد را آنها تعیین میکنند، تنبیه و مجازاتهای سختی را برای دستیارها اعمال میکنند.
آموزش جایی ندارد و این دستیارها که به امید یادگیری و کسب تجربه آمدهاند، با کشیکهای طولانی، دروغها، نداشتن مرخصی و زمان استراحت و... از حقوق انسانی بیبهرهاند، جا خالی میکنند تا جایی که عدهای این شرایط را تاب نمیآورند و انصراف میدهند. زویا راوی داستان، مشکلاتش از سایرین بیشتر است.
دو دختر دوقلو دارد که آنها به مادر نیاز دارند اما شغلش را دوست دارد و سعیاش در یادگیری و کسب تجربه است، در کارش وسواس دارد و دروغها را برنمیتابد، وقتی به دروغ در گزارشات روزانه سال بالاییها نزد استادها متهم میشود تاب نمیآورد، تلاشش برای افشای واقعیت، او را در چشم سال بالاییها به کسی تبدیل میکند که سعی در خراب کردن آنها دارد، سال بالاییها و به تبع آن استادها و کل بخش زنان که تابع سال بالاییها هستند، با او بیشتر دشمن میشوند، و موانع بر سرش بیشتر آوار میشود، کمکم از شرایط موجود خسته میشود، مانند بعضی از دوستان دیگرش که انصراف دادهاند، تصمیم به انصراف میگیرد که با عشق دوباره میایستد (فصل دوم) و بعد از پایداری او، مافیا سقوط میکند و این بار متفاوت از آنچه تاکنون بر سرش آمده، برمیگردد. از رنجی که میبرند کمی رهایی مییابد و پروانهای از پیله بیرون میآید و متولد میشود.
البته داستان فقط از زاویه دید زویا طاووسیان روایت میشود، شاید بشود گفت آدمهای داستان شخصیتپردازی نشدهاند، یا مانند جیغ سیاه و جغد سبز سیاه هستند و یا مانند دوستان زویا سفید، کتاب داستانهای شبیه به هم و تکراری دارد که میتوانست حتی حذف شود و به روند کتاب آسیبی نزند. هر چند شخصیتها و ماجراها، غیر از زویا طاووسیان و خانوادهاش، به ادعای خود نویسنده غیرواقعی و خیالی هستند، اما این کتاب آینهای از مرارتها، سختیها، لذتها، شوقها، اشکها و لبخندهای قشر پزشک است که همیشه ما به آنها با فاصله و به چشم افرادی مرفه و بیدرد مینگریم و سختیها و رنجهای آنان را نادیده میگیریم.
این کتاب برای مخاطب عادی فرصتی، هر چند اندک برای نزدیک شدن به این افراد است. برای پزشکان زنان و سایر رشتهها محملی برای شریک شدن تجربههایشان با همکارانشان است و میتواند منبع خوبی برای طالبان رشته پزشکی باشد تا قبل از ورود به این رشته شمایی از این رشته حساس و سخت را ببینند، شاید رهگشای آنان در آینده باشد.
در بخشی از کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان میخوانیم:
در اتاق عمل آن بیماران به سالدوییها گفتند که من چند ساعت آنها را وادار به قدمزدن کردهام. بیچاره شدم. سالدوییها وقتی فهمیدند که من بیماران را ساعتها در بیمارستان علاف کردهام، حسابی از جا در رفتند. آنقدر سرم داد زدند که نگو. میگفتند: «آخر دختر تو نترسیدی که رحم این دو تا مریض منفجر بشه؟» حق با آنها بود. من تمام این ساعتها ترسیده و لرزیده بودم؛ اما سزارین کردن را که بلد نبودم. قرار شد سالدوییها این موضوع را کتباً گزارش کنند تا من دو تا کشیک اضافی بدهم! جرأت نکردم بگویم جغدسبز گفته بود چنین کنم. تا آخر شب، هم زایمانها زیاد بود و هم سزارینها.
مراقب بیمار دیگری بودم که نزدیک زایمانش بود. وضعیت فول داشت، اما سر نمیچرخید و بد پایین میآمد. جنین دچار افت قلب واضح شده بود. سالدوییها هنوز اتاق عمل بودند. سر و کلهی چیف کشیک پیدا شد. جغدسبز لبخند وقیحانهای زد و گفت: «کشیک اضافه خوردی؟ عیبی نداره. ما هم که سالیکی بودیم زیاد بهجای سالبالامون تنبیه میشدیم. اما یه سالیکی خوب همیشه باید هوای سالبالاییش رو داشته باشه. بهخصوص که مثل تو، دوقلو داشته باشه و توی خونه نتونه بخوابه! از ماماها شنیدم که توی لیبر یواشکی میخوابی و قلب گوش نمیکنی؟» دلم دارد میترکد. چقدر دروغ! چقدر تهمت! من در شبِ کشیکم نمیتوانم پلک بزنم.
گفتم: «این بیمار به این زودیها نمیتونه زایمان کنه. افت قلب شدید داره. چه کار کنیم خانم دکتر؟» جغدسبز گفت: «دهنتو ببند. هرطور شده میزائونیش. من تازه از اتاق عمل درآمدهام و حوصله ندارم. از افت قلبش هم چیزی توی پرونده ننویس!» و رفت پاویون.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: آموزش با اعمال شاقه
فصل دوم: ایستاده با عشق
فصل سوم: سقوط مافیا
فصل چهارم: از رنجی که میبریم
فصل پنجم: تولد یک پروانه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مورتالیته و جیغ سیاه: روزنوشتهای یک رزیدنت زنان |
نویسنده | زویا طاوسیان |
ناشر چاپی | انتشارات میراث اهل قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6327-58-7 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |