معرفی و دانلود کتاب تنهایی
برای دانلود قانونی کتاب تنهایی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تنهایی
کتاب تنهایی نوشتهی سیما سروشه به زندگی پرفراز و نشیب پسری به نام کیوان میپردازد که سالها است از خانوادهی خود جدا شده و به رغم موفقیتهای کاری، فردی تنها محسوب میشود تا اینکه عشق وارد زندگیاش میشود و همهچیز تغییر میکند.
کیوان پسر مهربان و سختکوشی است که علاقهی بسیاری به پدر خود داشت و به همین دلیل نتوانست با ازدواج مجدد مادرش کنار بیاید و از خانوادهی خود جدا شد و در مغازهای زندگی میکرد. او پس از مدتی برای کار به ژاپن رفت و با پول و سرمایه برگشت و توانست در ایران به موفقیت دست پیدا کند اما همیشه احساس تنهایی میکرد تا اینکه روزی با یک پیرزن و نوهی کوچکش آشنا میشود. سیما سروشه به زیبایی به رابطهی این سه نفر که از سه نسل مختلف هستند میپردازد. این آشنایی زندگی خالی کیوان را پر میکند و احساس میکند دیگر تنها نیست اما یک روز اتفاقی رخ میدهد که کیوان از گذشتهی این پیرزن با خبر میشود و به هم نزدیکتر میشوند.
بعد از مدتی، کیوان دختر بیخانمانی را از سر دلسوزی به خانهی این پیرزن میبرد تا سرپناهی داشته باشد. کیوان که در ابتدای امر از سر ترحم به این دختر کمک میکرد به مرور به او علاقهمند میشود و...
در بخشی از کتاب تنهایی میخوانیم:
بی سرو صدا در مغازه رو باز کرد و رفت تو. تقریباً هیچ تفاوت آشکاری تو مغازه مشهود نبود. هنوزم هم پیشخوان انتهای مغازه دراز حاجی بود و اون با سر بلند کردن میتونست هر تازه واردی رو از همون جا ببینه. از قدم گذاشتن تو مغازهای که دو سال مداوم شده بود خونهاش احساس خوب و آشنایی داشت. برخلاف سابق که فقط رادیو از صبح تا شب روشن بود و وراجی میکرد، حاجی روبروی پیشخوان یک تلویزیون گذاشته بود و حواسش به اون بود و متوجه ورود کیوان نشد. کیوان با لبخند تا جلوی حاجی رفت. باورش نمیشد این همون حاجی کریم باشه. تمام موهاش یکدست سفید شده بود و صورتش چروکیده بود و از پشت عینک ته استکانی به کیوان زل زده بود!
کیوان با لبخند سلام آهستهای داد و منتظر ایستاد. حاجی با دقت به چهرهاش دقیق شده بود، شاید باورش نمیشد این جوان رعنا که جلوش ایستاده همون کیوان باشه! از پشت پیشخوان اومد بیرون و قبل از رسیدن به کیوان با صدای لرزانی پرسید: بگو که پیر نشدم و شناختمت!!
اگه چند سال قبل با بغل کردن حاجی احساس میکرد یک مرد قوی رو ترک میکنه حالا مطمئن بود خودش از اون مرد قویتره با تمام وجود حاجی کریم رو محکم به خودش فشار داد واجازه دادحاج کریم با دستهای لرزانش دستی به سرش بکشه...
دو مرد یکی از گذشته و یکی از آینده چند دقیقهای تو بغل هم بودند تا اینکه حاج کریمصورت کیوان رو با دستهاش گرفت و تو چشمهای قهوهای که همیشه عاشقشون بود زل زد و گفت: واقعاً آقا شدی...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تنهایی |
نویسنده | سیما سروشه |
ناشر چاپی | نشر هنر پارینه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 436 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-99041-3-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |