معرفی و دانلود کتاب برفهای کلیمانجارو
برای دانلود قانونی کتاب برفهای کلیمانجارو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب برفهای کلیمانجارو
کتاب برفهای کلیمانجارو یکی از شاهکارهای کمترخواندهشدهی ارنست همینگوی، نویسندهی بزرگ ادبیات آمریکا در قرن بیستم است. در این اثر مخاطب داستان زندگی نویسندهای خواهید بود که بر اثر بیماریای دشوار، خود را رویاروی مرگی قریبالوقوع میبیند... گفتنی است که اثر پیش رو، ذیل مجموعهی «شاهکارهای پنج میلیمتریِ» نشر افق به انتشار میرسد.
درباره کتاب برفهای کلیمانجارو
ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) یکی از بزرگترین نویسندگان انگلیسیزبان در طول سدهی بیستم بود؛ داستاننویسی بیبدیل که با مجموعهی آثار کوتاه و بلند خویش، بر طیف وسیعی از نویسندگان پس از خود تأثیر گذاشت. همینگوی، در میان مخاطبین فارسیزبان، بیشتر با سه رمانِ «وداع با اسلحه»، «این ناقوس مرگ کیست؟» و «پیرمرد و دریا» شناخته میشود. آثاری که نه فقط در کارنامهی نویسنده، بلکه در تاریخ ادبیات داستانی، جایگاهی یکّه و بیبدیل دارند. با این حال، باید توجه داشت که همینگوی فقط نویسندهی همین سه اثر نبوده، بلکه در طول دوران پربار فعالیت خود، شمار قابل توجهی از شاهکارهای ادبی دیگر را نیز خلق نموده است. کتاب برفهای کلیمانجارو (The Snows of Kilimanjaro)، یکی از بهترینِ این شاهکارهاست.
برفهای کلیمانجارو در سال 1936 نوشته شد. این اثر، اگرچه یک داستان کوتاه به شمار میرود، در بسیاری از چاپها، به صورت مستقل و در قالب کتابی مجزا به انتشار رسیده است.
همینگوی در کتاب برفهای کلیمانجارو، همچون دیگر آثار خویش، تجارب زیستهی خود را در قالب قصهای پرکشش و خواندنی به تصویر کشیده است. قهرمان داستان برفهای کلیمانجارو «هری استریت» نام دارد؛ نویسندهای که طی سیاحتی پرماجرا، همراه شریک زندگی خویش، به قارهی آفریقا عزیمت میکند؛ غافل از آنکه در این سفر، نه اوقاتی خوش، بلکه مرگی دردناک انتظارش را میکشد. ماجرا از این قرار است که هری، پس از ورود به قلب طبیعت بکر قارهی آفریقا، بر اثر سهلانگاری، خود را در معرض ابتلا به بیماری قانقاریا قرار میدهد، و اینچنین، ناگهان شبح مرگ را بر فراز سر خویش معلق میبیند. مرگ قریبالوقوع، بهانهای به دست هری میدهد تا به مرور زندگی خود بنشیند و بسا ماجراهای کوچک و بزرگِ حیات پرفرازونشیب خویش را برای همسفرش بر روی دایره بریزد...
ارنست همینگوی در فرازی از رمان پیرمرد و دریا چنین نوشته است: «انسان برای شکست آفریده نشده. انسان ممکن است نابود شود، اما شکست نمیخورد.» کتاب برفهای کلیمانجارو، از بسیاری جهات، درخشانترین بیانِ داستانیِ باور همینگوی مبنی بر شکستناپذیری موجود انسانی است. در این اثر نیز، به سیاق تمام نوشتههای همینگوی، جدالی در میان است؛ جدالی محتوم و ازلی که در یک سوی آن طبیعت بیرحم ایستاده، و در سوی دیگرش، انسان با تمام ضعفها و قوتهایش. کتاب برفهای کلیمانجارو اما از یک منظر تفاوتی اساسی با دیگر آثار نویسنده دارد: در این اثر، جدال مذکور میان طبیعت و انسان، با مایههایی از لحن و نگرشی تراژیک روایت شده که نظیرش را در هیچیک از دیگر داستانهای همینگوی نمیبینیم. از این جهت، برفهای کلیمانجارو خاصترین قصهی ارنست همینگوی است؛ اثری که گویی در آن، نویسندهی سختگیر ما برای نخستین بار بندِ عواطف خویش را رها میکند، و بیاعتنا به سبک و سیاق مألوف خویش، با صداقتی تمام به تعمق و تأمل در باب ذات زندگی مینشیند.
داستان برفهای کلیمانجارو تاکنون توسط مترجمین بسیاری، از جمله پیشکسوتانی چون شجاعالدین شفا، صالح حسینی و احمد گلشیری، به فارسی ترجمه شده است. ترجمهای که اکنون پیش روی شماست، محصول همت اسدالله امرایی است. این ترجمه به همت نشر افق به انتشار رسیده و در دسترس علاقهمندان آثار ارنست همینگوی قرار گرفته است.
اقتباس از کتاب برفهای کلیمانجارو
هنری کینگ، کارگردان مطرح هالیوود، در سال 1952 فیلمی درخشان بر پایهی داستان کوتاه برفهای کلیمانجارو ساخت. الدر گریگوری پک، اوا گاردنر و سوزان هیوار، از جمله بازیگران مطرحی بودند که در فیلم سینمایی برفهای کلیمانجارو به ایفای نقش پرداختند.
در نکوداشت کتاب برفهای کلیمانجارو
- بهترین درآمد برای آشنایی با نبوغ بینظیر ارنست همینگوی. (آمازون)
کتاب برفهای کلیمانجارو مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به ادبیات آمریکا، دوستداران داستانهای کوتاه و طرفداران قصههای واقعگرا (رئالیستی)، سه گروه از مخاطبینیاند که از مطالعهی کتاب برفهای کلیمانجارو از ارنست همینگوی لذت خواهند برد.
با ارنست همینگوی بیشتر آشنا شویم
ارنست همینگوی به تاریخ 21 ژوئن سال 1899، در حومهی محلهی اوک پارکِ شیکاگو متولد شد. پدر ارنست پزشکی متمول و سرشناس بود که در فراهم ساختن اسباب زندگیای قرینِ نعمت برای خانوادهی خود، از انجام هیچ کاری مضایقه نمیکرد. همینگوی جوانی خوشسیما، جذاب و تیزهوش بود. در دبیرستان فوتبال و بوکس بازی میکرد و هر تابستان، تحت نظارت پدر، در شمال میشیگان به ماهیگیری و شکار و جنگلبانی میپرداخت. در هجدهسالگی، با دستمزد پانزده دلار در هفته، گزارشگر کانزاس سیتی استار شد و همزمان، مطالعهی ادبیات را به طور جدی آغاز کرد. با آغاز جنگ جهانی اول، به عنوان رانندهی آمبولانس عازم جبهههای نبرد شد و در سال 1918، بر اثر زخمی شدید که در میدان جنگ برداشت، در آستانهی مرگ قرار گرفت. همینگوی بعدها این برهه از زندگی خویش را به زیبایی هرچه تمامتر در رمان «وداع با اسلحه» به تصویر کشید. دیگر واقعهی مهم در زندگی همینگوی، حضورش در جبهههای نبرد علیه فاشیسم در اسپانیا بود. این دوران پرآشوب نیز بعدها در یکی دیگر از آثار درخشان او، «این ناقوس مرگ کیست؟»، به روایتی ادبی بدل شد.
ارنست همینگوی در 2 ژوئیهی سال 1961، با شلیک گلوله به زندگی خویش پایان داد.
امروزه از همینگوی به عنوان یکی از بزرگترین ادیبانِ انگلیسیزبان در طول قرن بیستم یاد میکنند؛ نویسندهای که در آثار داستانی کوتاه و بلند خویش، تمام شکوه زندگی را، چنانکه خود زیسته بود، به تصویر کشید و اینچنین، به یکی از قلههای ادبی جهان بدل شد.
همینگوی نویسندهای مردمی بود. سبک زندگی او، چندان شباهتی به سبک زندگی روشنفکرانِ عصر نداشت. او اغلب ترجیح میداد که وقت خود را صرف شکار، ماهیگیری و تماشای مسابقات ورزشی کند.
آثار همینگوی، به زعم منتقدان و سخنشناسان، واجد خصائصِ سبکی و محتواییِ تقلیدناپذیریاند که از جهانبینی خاص او نشأت گرفتهاند. دوری از بیانِ احساساتزده، تمایل آشکار به ایجاز در کلام، تأکید بر کنشهای رفتاری کاراکترهای داستانی به جای تلاش در ارائهی تحلیلی روانشناختی از انگیزههای شخصیتها، ستایش خصائل مردانه، میل به روایتِ صحنههای آکنده از خشونت، تقدیس شرافت و شجاعت، و اجتناب از اتخاذ مواضع مشخص سیاسی، برخی از مهمترینِ این خصائصاند.
آنچه در ادامه میبینید، عناوین برخی از بهترین آثار ارنست همینگوی است: «خورشید همچنان میدمد»، «مردان بدون زنان»، «پیرمرد و دریا»، «شادینامهی کوتاه فرانسیس مکامبر»، «پاریس، جشن بیکران»، «آدمکشها»، «برفهای کلیمانجارو»، «آنسوی رودخانه، زیر درختان»، «داشتن و نداشتن»، «در زمان ما»، «ستون پنجم»، «حقیقت در اولین تابش».
جوایز و افتخارات ارنست همینگوی
- ثبت رکورد دریافت بیشترین مبلغ برای واگذاری حق فروش آثار به کمپانیهای فیلمسازی
- برندهی جایزهی نوبل ادبیات (1954)
- برندهی جایزهی پولیتزر (1953)
و ...
در بخشی از کتاب برفهای کلیمانجارو میخوانیم
آدمی بود که از فکر کردن پرهیز میکرد و خیلی خوش میگذراند. تن آدم که سالم باشد آنجور وا نمیرود، مثل بقیه. وانمود میکردی به کارهایی که قبلاً از دستت برمیآمد و حالا دیگر برنمیآید، هیچ اعتنایی نمیکنی. ولی پیش خودت میگفتی یک روز دربارهی این آدمها مینویسی، دربارهی آدمهای خیلی پولدار. میگفتی خودت را واقعاً از آنها نمیدانی و از آنها هم نیستی، فقط در مملکت آنها جاسوس هستی. میگفتی آن مملکت را ترک میکنی و دربارهاش مینویسی. این را آدمی مینویسد که میداند دربارهی چه چیزی مینویسد. ولی هرگز این کار را نمیکرد، چون هر روز ننوشتن، خوش گذراندن، تظاهر به چیزی که بدش میآمد باشد، استعدادش را کند و ارادهاش را سست میکرد، تا آنکه سرانجام اصلاً کاری نمیکرد. آدمهایی که حالا میشناخت وقتی او کار نمیکرد خیلی راحتتر بودند. آفریقا جایی بود که روزهای خوب زندگیاش در آن جا خوشتر از همه جا بود. برای همین به اینجا برگشته بود تا از نو شروع کند. با کمترین وسایل آسایش به این سفر آمده بودند. سختی نداشت، ولی تجملی هم در کار نبود. فکر کرده بود شاید فرجی شود و بتواند تمرین کند. شاید به ضرب و زورِ کار، پیهِ روحش را آب کند، مثل مشتزنی که به کوهنوردی میرود تا چربی تنش را بسوزاند.
زن خوشش آمده بود. گفت که دوست دارد. زن هر چیز هیجانانگیزی را دوست داشت، هر چیزی را که به تغییر صحنه و آمدن آدمهای تازه و چیزهای دلچسب منجر میشد. مرد هم توهم بازگشت ارادهی کار را احساس کرده بود. حالا اگر آخر کار این بود که میدانست هست، نباید چون کمرش شکسته است مثل مار برگردد و خودش را گاز بگیرد. تقصیر این زن نبود. حالا اگر این زن نبود، یکی دیگر را پیدا میکرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب برفهای کلیمانجارو |
نویسنده | ارنست همینگوی |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 64 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-353-219-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |