معرفی و دانلود کتاب بارون درخت نشین

معرفی کتاب بارون درخت نشین

شاهکاری فراموش‌نشدنی از نابغه‌ی ادبیات ایتالیا؛ کتاب بارون درخت نشین رمانی اجتماعی و فلسفی از ایتالو کالوینو، نویسنده‌ی صاحب سبک ایتالیایی است. در این رمان درخشان و جایزه‌بُرده، سرگذشت پسری اشراف‌زاده روایت می‌شود که یک روز در اعتراض به قوانین سخت‌گیرانه‌ی حاکم بر خانه، از درختی بالای درخت، همانجا می‌نشیند و قسم می‌خورد دیگر هیچ‌وقت پایش را روی زمین نگذارد...!

درباره‌ی کتاب بارون درخت نشین

ایتالو کالوینو (Italo Calvino) در میان ایرانیان نویسنده‌ی کمابیش شناخته‌شده‌ای است. ظاهراً نخستین بار بهمن محصص، هنرمند و مترجم مشهور معاصر بود که با ترجمه‌ی اثری او را به فارسی‌زبانان معرفی کرد و بعد از آن، اقبال جامعه‌ی کتاب‌خوان ایرانی به آثار کالوینو فزونی گرفت. خوشبختانه امروز از اغلب کتاب‌های این نویسنده‌‌ی خوش‌ذوق ایتالیایی، ترجمه‌ای قابل قبول در دست است. از جمله از کتاب مشهور و محبوبِ بارون درخت نشین (The Baron in the Trees).

بارون درخت نشین رمانی دلنشین و فراموش‌نشدنی است و به درستی شاهکار ایتالو کالوینو لقب گرفته است. دشوار می‌توان این رمان را ذیل دسته یا ژانری مشخص قرار داد. بارون درخت نشین همزمان رگه‌هایی از آثار فانتزی، قصه‌های عامیانه‌ی قدیمی و رمان‌های فلسفیِ پرمغز را در خود دارد. جذابیت و اهمیت کار کالوینو در این است که دغدغه‌های روشنفکرانه و تأملات عمیق و بعضاً پیچیده‌ی خود را در باب مسائلی چون معنای زندگی، منبع مشروعیت قوانین اجتماعی، غایت تاریخ بشری و ...، در قالب داستانی کاملاً سرگرم‌کننده و خوش‌ساخت بیان کرده است؛ داستانی که بی‌شک هر مخاطبی با آن احساس نزدیکی می‌کند.

داستانِ کتاب بارون درخت نشین در ایتالیای قدیم می‌گذرد، در مکانی خیالی به نام اومبروزا، که دهکده‌ای روستایی و سرسبز با بیشه‌هایی بزرگ و پهناور است. شخصیت اصلی این داستان، پسر بزرگ اشراف‌زاده‌ای مغرور و باوقار است. این پسر، کوزیمو لاروس دو روندو نام دارد و در طول داستان، معمولاً «کوزیمو» یا «بارون دو روندو» خوانده می‌شود. قصه را نه کوزیمو، بلکه برادر کوچک‌ترش روایت می‌کند.

ماجرا خیلی ساده آغاز می‌شود: خانواده‌ی اشرافی بارون سر میز غذا نشسته‌اند و مشغول صرف ناهارند. جلو بچه‌ها بشقاب‌های حاوی صدف دیده می‌شود. کوزیمو که حالش از صدف بهم می‌خورد، می‌گوید هزار بار گفته که دلش نمی‌خواهد صدف بخورد! پدر و مادر کوزیمو که گوششان به این حرف‌ها بدهکار نیست، می‌گویند ده هزار بار هم که بگوید فایده ندارد. کوزیمو اما کله‌شق‌تر از آن‌هاست. آنقدر کله‌شق که سر همان میز ناهار، برای ایستادن مقابل اقتدار آمرانه‌ی والدین خود، ناگهان تصمیمی می‌گیرد که تمام سرنوشت آینده‌اش را رقم می‌زند.

کوزیمو بلند می‌شود، ظرف غذا را واژگون کرده و با صدای رسا اعلام می‌کند که از این به بعد، دیگر هرگز او را «روی زمین» نخواهند دید. خانواده‌ی کوزیمو -از جمله برادر کوچکش که راوی داستان است- ابتدا درست معنای حرف او را متوجه نمی‌شوند. اما دقایقی بعد، زمانی که می‌بینند کوزیمو مثل میمون درختی، از درخت بالا می‌رود و روی شاخه‌ای می‌نشیند، می‌فهمند منظورش چه بوده. اگرچه چندان جدی‌اش نمی‌گیرند. لابد فکر می‌کنند «بچه است. یک چیزی گفته. وگرنه او را چه به این غلط‌ها.»

اما کوزیمو قبل از آن خوب به حرفی که زده فکر کرده بوده. و حالا با خود عهد کرده که تا آخر عمر پای حرفش بماند. بله، او با خودش عهده کرده که هرگز از روی درخت‌ها پایین نیاید و تا روز مرگ مثل یک درخت‌نشین زندگی کند!...

یک روز می‌گذرد. بعد روزی دیگر. و باز روزی دیگر. کوزیمو نه تنها از درخت پایین نمی‌آید، -و در این راه هیچ تهدید و تطمیعی را جواب‌گو نیست- بلکه روزبه‌روز تدارکات بیشتری برای زندگی درختی خود فراهم می‌کند! از جمله فراهم کردن تمهیدی برای بالا کشیدن غذاهایی که برادرش برایش می‌آورد، راه رفتن روی شاخه‌ی درختان و ساختن بستری گرم و نرم در دل شاخ‌وبرگ‌ها. باری، سال‌ها می‌گذرد، و بارون درخت نشین حتی لحظه‌ای به عهد خود خیانت نمی‌کند و پا بر «زمین» نمی‌گذارد. خوشبختانه آمبروزا آن‌قدر درخت دارد که او بتواند کیلومترها بر فراز درختان -از این درخت به آن درخت- سفر کند و حتی از شهر و زادگاه خود خارج شود.

اما بارون درخت نشین آن بالا چه‌ها می‌کند؟ در واقع، هر کاری که می‌توان روی زمین انجام داد. اگر فکر می‌کنید درخت‌نشینی ارتباط بارون با انسان و جامعه‌ی انسانی را قطع کرده، سخت در اشتباهید. او مثل سایر آدم‌ها در اجتماعات شرکت می‌کند (البته در حالی که روی درخت است)، به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقه نشان می‌دهد، و جالب‌تر از همه، دیوانه‌وار و حریصانه کتاب می‌خوانَد!

علاقه‌ی کوزیمو به کتاب خواندن به راستی عجیب‌وغریب است. او هر نوع کتابی را با ولع می‌خواند و در طول روز، شاید بیشتر از هفت، هشت ساعت را به مطالعه می‌گذراند. در این بین، بیشتر از هر چیز به رمان و داستان علاقه دارد. اما کتاب‌های فلاسفه‌ی بزرگ هم برایش بسیار محترم و جذاب است. بارون درخت نشین، مثل هر کتاب‌خوانی در هر کجای دنیا، آرزو دارد که خودش هم روزی کتابی بنویسد. و برای این کار پیگیرانه تلاش می‌کند و ایده‌هایش را نظم می‌بخشد. آیا او به اولین نویسنده‌ی درخت‌نشین تاریخ تبدیل می‌شود؟!

درباره‌ی کتاب بارون درخت نشین و حوادث ریز و درشتِ داستان آن، و البته، معانی فلسفی و حتی سیاسی نهفته در این اثر می‌تواند هزاران کلمه نوشت. اما پیش از هر چیز، باید دقیق کتاب را خواند و لذت مطالعه‌ی آن را چشید. لذتی که بی‌اغراق از خواندن کمتر کتابی نصیب آدمی می‌شود. پس این شما و این کتاب بارون درخت نشین!

گفتنی است که این اثر توسط انتشارات سپاس در اختیار شما قرار گرفته است.)

درباره‌ی مجموعه‌ی نیاکان ما

کتاب بارون درخت نشین یکی از مجلدهای سه‌گانه‌ای موسوم به «نیاکان ما» به‌شمار می‌رود، که عناوین دو جلد دیگر آن از این قرار است: «ویکنت دونیم‌شده» و «شوالیه‌ی ناموجود».

کالوینو در این سه رمان که هرکدام داستان و شخصیت‌های مستقلی دارند، با دستمایه قرار دادن تاریخ سرزمین خود، ایتالیا، قصه‌هایی خیال‌انگیز را روایت می‌کند که در بطن آن‌ها پرسش‌هایی عمیق در باب زندگی بشری نهفته است.

بر سراسر سه‌گانه‌ی نیاکان ما -که بارون درخت نشین بهترین و خوانده‌شده‌ترین جلد آن است- طنزی ناب و شیرین موج می‌زند. کالوینو در این سه کتاب، نگاهی نیچه‌ای به انسان و اخلاقیات انسانی دارد، و از نوعی فلسفه‌ی شادمانه و آری‌گو به زندگی دم می‌زند.

افتخارات کتاب بارون درخت نشین

• از پرفروش‌ترین رمان‌های ادبیات ایتالیا
• برنده‌ی جایزه‌ی Premio Letterario Viareggio Rèpaci

نکوداشت‌های کتاب بارون درخت نشین

• بارون درخت نشین را می‌توان از محبوب‌ترین رمان‌های ایتالو کالوینو نامید. (Paris Review)
• اثری که نشان‌دهنده‌ی استعداد نویسنده در روایت قصه‌های هیجان‌انگیز است. (Barnes & Noble)

کتاب بارون درخت نشین مناسب چه کسانی است؟

دوست‌داران رمان‌های فلسفی، علاقه‌مندان به داستان‌های طنزآمیز و طرفداران ادبیات مدرن اروپا، مخاطبان اصلی این شاهکار ادبی‌اند.

در بخشی از کتاب بارون درخت نشین می‌خوانیم

از طرفی دیگر، خواهرمان باتیستا که یک‌جور حسادت نسبت به کازیمو داشت چیزی نگفت؛ او که پنداری عادت کرده بود همیشه با هوس‌های احمقانه‌اش کل خانواده را در هول‌وولا نگه دارد و حالا هم در این بازی که خودش به راه انداخته بود از همه جلوتر بود، داشت ناخن‌هایش را بی‌وقفه می‌جوید (برای جویدن ناخن‌هایش، انگشتانش را به‌طرف دهانش نمی‌برد، بلکه سرش را پایین و آرنجش را بالا می‌برد).

اما ژنرالسا برایش خاطره‌ای از گروهی سرباز تعریف کرد که روی درخت در اطراف یک کمپ نظامی، نمی‌دانم در اسلاونیا یا پامرانیا، سر پست شبانه‌ی خویش بودند و اینکه چگونه دشمن را دیدند و درنتیجه از وقوع یک حمله‌ی قریب‌الوقوع جلوگیری کردند.

یادآوری این خاطره، به ناگهان، او را از دغدغه‌های مادرانه‌اش رهاند و به حال‌وهوای نظامی‌گری که موردعلاقه‌اش بود برگرداند؛ و حالا که بالاخره موفق شده بود رفتار پسرش را درک کند، آرام‌تر شده بود و تقریباً از داشتن چنین پسری به خود می‌بالید. هیچ کس به حرف‌های مادرمان توجه نمی‌کرد جز پدر فاشلفلر که با رضایت تمام داشت داستان جنگی مادرم و مقایسه‌ی تمثیلی او از آن داستان و ماجرای برادرم را گوش می‌داد؛ زیرا او به هر استدلالی که بیان می‌شد چنگ می‌زد تا خودش را راضی کند ماجرای در حال وقوع، مسئله‌ای عادی است و این‌گونه ذهنش را از مسئولیت و دلهره پاک می‌کرد.

پس از صرف شام، همگی خیلی زود برای خوابیدن آماده شدیم، حتی آن شب هم برنامه‌مان تغییری نکرد. تا آن زمان پدر و مادرمان تصمیم گرفته بودند با نادیده‌گرفتن و توجه‌نکردن به کازیمو نگذارند از کاری که کرده بود احساس رضایت کند و منتظر بودند خستگی، سختی و مشقت بالای درخت ماندن و هوای سرد شبانه او را وادار کند پایین بیاید.