معرفی و دانلود کتاب آشیانه در مه
برای دانلود قانونی کتاب آشیانه در مه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آشیانه در مه
امیرحسین فردی در کتاب آشیانه در مه، داستان تلاش نوجوانی سیزده ساله به نام شکور برای بزرگ کردن و نجات یک جوجه قرقی را به رشتهی تحریر درآورده است.
این نوجوان سیزده ساله همراه خانوادهاش به تهران کوچ کردهاند اما هر سال پس از امتحانات خرداد ماه به روستا و خانه اجدادیشان برمیگردند. در یک گشت و گذار روزانه شکور متوجه صدای تیری میشود و به دنبال آن جمشید پسر ارباب ده را میبیند و متوجه میشود او یک جوجه قرقی را با تیر زده است.
این جوجه قرقی که مونس نام دارد از طرف جمشید بارها مورد آزار قرار میگیرد و همین موضوع سبب میشود تا شکور کارش با جمشید به دعوا بکشد و در نهایت شکور تصمیم میگیرد با کمک مادرش شبانه جوجه قرقی را به همان جایی ببرد که به دنیا آمده است.
این کتاب که برای نوجوانان بالای نه سال است، به روایت یک داستان بلند روستایی میپردازد و در پی انتقال یک پیام اصلی است و آن هم عشق و علاقه به نیکی و انجام کار خیر و در مقابل تنفر از ظلم و ستم است و تاکید ویژهای بر طبیعت دارد و در واقع طبیعت محور است.
این کتاب با بیان داستان پرندهای وحشی چگونگی اثرگذاری محبت را نشان میدهد. در این داستان نوجوانی با محبت و توجه سبب میشود تا این پرندهی وحشی با او انس بگیرد و همیشه و همه جا همراه او باشد تا اینکه در یک حادثهی ناگوار پرنده میمیرد. کتاب آشیانه در مه به رابطه عاطفی بین انسان و حیوان توجه ویژه دارد.
در بخشی از کتاب آشیانه در مه میخوانیم:
شکور به طرف دکان رفت. در حاشیهی تیغهی پهن نوری که از دکان به بیرون افتاده بود، فرضعلی و کَرَم را دید که مشغول خوردن هندوانه بودند. هرکدام، یک قاچ هندوانه در دست داشتند و آن را به دندان میکشیدند. صدای ملچ ملچ دهانشان تا آن سر میدان هم میرفت.
فرضعلی شکور را دید و با دهان پر از هندوانه داد کشید: «بیا که خوب آمدی! کرم برایت هندوانه نگه داشته.» چشمهای کرم، در تاریکی مثل چشمهای گربه برق زد. پوست هندوانهای را که در دست داشت، محکم بر سر فرضعلی کوبید و گفت: «ای شیطان دروغگو!» با ضربهی پوست هندوانه، کلاه مخروطی شکل فرضعلی به زمین افتاد. فرضعلی در حالی که میخندید، کلاهش را برداشت.
آن را یک بری به سرش گذاشت و گفت: «اِ... مگر خودت نگفتی آن که میآید اگر شکور باشد، نصف هندوانه را به او میدهم؟!» کرم با خنده لگدی به طرف فرضعلی پراند و گفت: «آن موقع نگفتم، ولی حالا میگویم.» بعد رو به شکور کرد و گفت: «بیا برادر، این هم سهم تو!» شکور خندید و گفت: «زنده باشی! نمیخورم. اگر بخواهم، میروم از حاجی میخرم.»
فرضعلی برگشت و شانه به شانهی شکور ایستاد و گفت: «همهاش شوخی بود بابا! میخواستم ببینم کرم چه میگوید.» کَرَم گفت: «شنیدی که چه گفتم! خجالت کشیدی؟ یک قاچ هندوانه چه هست که بخواهم بترسم!» فرضعلی کلاهش را کمی عقب زد و گفت: «بیا شکور جان! از هندوانه من هم بخور. به جان خودم اگر نخوری، من هم نمیخورم و میاندازمش روی پهنها.»
فهرست مطالب کتاب
یک: ناگهان گلوله ای شلیک شد
دو: در یک شب مهتابی
سه: تو مونس من می شوی
چهار: از خانهی ما نمیرود
پنج: پرواز شبانه
شش: صبرکن خورشید، صبرکن!
هفت: زخم هایت را می بندم
هشت: لحظههای فر اموشی
نه: مرد باش و دروغ نگو
ده: سایه ی عنکبوت
یازده: تو این همه محبت را از کجا آورده ای؟
دوازده: خدا بزرگ است، مونسم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آشیانه در مه |
نویسنده | امیرحسین فردی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 176 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-725-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی نوجوان |