معرفی و دانلود کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
برای دانلود قانونی کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
سینتیا هند در کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ داستان دختری نوجوان به نام «لکسی» را روایت میکند که در حال دستوپنجه نرم کردن با عواقب خودکشی برادر کوچکترش، «تایلر» است و برای کنار آمدن با این اندوه، به توصیهی «دِیوی» روانپزشکش، شروع به نوشتن خاطرات خود میکند. گفتنیست این کتاب به سال 2015 نامزد دریافت جایزهی بهترین کتاب گودریدز برای بهترین کتاب نوجوان بوده است.
دربارهی کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
آن روز نیز به نظر یک روز معمولی میآمد، درست همانند روزهای گذشته. تا آن که تایلرِ شانزدهساله تصمیم گرفت با یک تفنگ شکاری در پارکینگ خانه به زندگیاش خاتمه دهد. صدای خفهی شلیک در پارکینگ پیچید و تمام. زندگی او برای همیشه پایان یافت.
داستان کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ (The last time we say goodbye-cynthia hand) از همینجا آغاز میشود؛ حالا درست هفت هفته از آن اتفاق وحشتناک گذشته است. از آن روزی که تایلر -احتمالاً- به این نتیجه رسید که زندگی رویهمرفته ارزش زیستن ندارد و تصمیم گرفت به زندگیاش خاتمه بخشد. بعد از گذشتن نزدیک به دو ماه، مادر تایلر رازی را با فرزند دیگرش، لکسی به اشتراک میگذارد؛ او ادعا میکند که شبح تایلر را در خانه میبیند. توگویی تایلر نمرده است و هنوز در یک خانه با آنها زندگی میکند، با آنها سر یک میز مینشیند و در تکتک نفسهایشان ادامه پیدا میکند.
لکسیِ هفدهساله اگرچه در ابتدا اعتنای چندانی به حرف مادرش ندارد، اما چندی نمیگذرد که خود نیز با خیال تایلر روبهرو میشود. درست همانطور که آخرینبار او را دیده بود؛ در تیشرت سفید و شلوار جین محبوبش. لکسی دیگر نه امیدی به رواندرمانی دارد و نه به قرصهای ضدّافسردگی، اما تصمیم میگیرد به توصیهی روانپزشکش خاطراتش را در دفترچهای ثبت کند و بهویژه، از تایلر بنویسد. لکسی در ابتدا ناامیدانه از این کار سرباز میزند؛ خواستهی دِیوی، روانپزشکش، اگرچه از نیتی نیک برمیخیزد، اما لکسی تقریباً مطمئن است که این کار نیز حاصل چندانی ندارد. بههرروی تصمیم میگیرد آن را امتحان کند.
سینتیا هند (Cynthia Hand) در کتاب حاضر داستانی پیچیده از عشق، فقدان و سوگواری را به تصویر میکشد. داستانی که درنهایت، احتمالاً به مخاطبان خود کمک خواهد کرد تا مقولهی خودکشی را بیشتر درک کنند. در داستان آخرین باری که میگوییم خداحافظ با دختری روبهرو هستیم که همزمان که با فقدان برادرش دستوپنجه نرم میکند، در تلاش است با طلاق والدینش کنار بیاید، از احساس گناه ناشی از مرگ تایلر رها شود و درعینحال، از مادرش نیز مراقبت کند.
گفتنی است این کتاب را زهرا ستوده به زبان فارسی برگردانده و انتشارات میلکان عهدهدار نشر آن بوده است.
جوایز و افتخارات کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
- نوشتهشده به قلم یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز
- نامزد جایزهی گودریدز برای بهترین کتاب داستانی نوجوان در سال 2015
نکوداشتهای کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ
-
برانگیزاننده و روشنگر. (Kirkus Reviews)
-
کنار آمدن با خودکشی نوجوانان امریست بس دشوار که این کتاب بهخوبی به آن پرداخته است. به طرز مقاومتناپذیری جذّاب. (VOYA)
-
مطالعهی این کتاب شبیه به گشتوگذار در جنگلی بهآتشکشیدهشده میماند. درست زمانی که هیچ توقعاش را نداریم، میبینیم که جوانههایی از خاک سربرآوردهاند. (نیویورک تایمز)
-
کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ رمانی است قدرتمند، همراه با پیچیدگیهای احساسی که تا مدتها پس از به پایان رسیدن رهایتان نمیکند. هم به طرز غمگینکنندهای دردناک است و هم مملوء از روشنی زندگی و امید. (بوکلیست)
کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ مناسب چه کسانی است؟
نوجوانهایی که به داستانهای روانشناختی و اجتماعی علاقهمند هستند، از مطالعهی کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ لذت خواهند برد. طرفداران کتاب پرفروش «سیزده دلیل برای این که» و والدینی که فرزند نوجوان دارند، از دیگر مخاطبان کتاب نامبرده به شمار میآیند.
با سینتیا هند بیشتر آشنا شویم
سینتیا هند در سال 1978 در ایالت آیداهوی آمریکا زاده شد. او در زمرهی نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز قرار میگیرد و عمدهی شهرت و محبوبیتش را مرهون رمانهاییست که برای گروه سنی نوجوان به رشتهی تحریر درآورده.
از میان آثار او که به زبان فارسی ترجمه شدهاند، میتوان به مجموعهکتاب «غیر زمینی» اشاره کرد که سه مجلد با نامهای «غیر زمینی»، «مقدس» و «بیکران» ذیل آن به انتشار رسیده است. گفتنیست این مجموعه در سال 2011 نامزد دریافت جایزهی وبسایت گودریدز برای بهترین رمان نوجوان بود.
در حال حاضر سینتیا هند با همسر و دو فرزند و دو گربهاش در آمریکا زندگی میکند.
در بخشی از کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ میخوانیم
بیست دقیقهی بعد، ماشین کوچیک استیون، تویوتا کورولای آبی که با خواهر بزرگترش سارا مشترکاً استفاده میکنن، کنار لِمِن من توقف میکنه. وقتی میخواد وایسته ترمزش صدای جیغ میده. شیشهی ماشین رو میده پایین. میپرسه: «میخوای بُکسلش کنم؟» میخوام تا جایی که امکان داره توی زحمت نیفته: «زحمت نکش، فقط میخوام برم خونه.»
خم میشه تا در سمتِ کمکراننده رو باز کنه و یه دسته از کتابها و کاغذها رو از روی صندلی برمیداره تا بتونم بشینم. صبر میکنه تا کمربند ایمنیم رو ببندم و بعدش سرفهای میکنه و راه میافته. ما بهسمت شمال، بهطرف خیابون اُاستریت، میریم. حالا کاملاً تاریک شده و برف سبکی داره میباره و روی چراغهای خیابون میشینه. ما چند لحظهی کوتاه باهم حرف میزنیم: آبوهوا (سرد مثل همیشه)، خانم ماهانی (جالبه، مثل همیشه)، و برنامههای دانشگاه (هنوز منتظریم نامههای پذیرشمون بیاد). بعدش میریم بهطرف قبرستون ویوکا، حصار آهنی سیاهش در امتداد لبهی جادهست و پشت اون قبرها، درختهای قدیمی و آرامگاههایی با سنگهای بلند دیده میشه.
همینطور که داریم رد میشیم، من و استیون حرفمون تموم میشه. استیون دوباره سرفهای میکنه، قیافهش یهدفعه میره توی هم، شروع میکنه میگه: «لِکسی...» میگم: «میدونم نباید به تو زنگ میزدم، ولی هیچکی دیگه نبود. متأسفم. دوباره پیش نمیآد.» با عصبانیت میگه: «معلومه که باید به من زنگ میزدی، ما هنوز هم دوستیم، نیستیم؟ فکر میکردم هنوز دوستیم.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آخرین باری که میگوییم خداحافظ |
نویسنده | سینتیا هند |
مترجم | زهرا ستوده |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 336 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8812-08-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی نوجوان |
احساسات آدم رو درگیر میکرد
از معدود کتابهایی که براش گریه کردم🥺🥺
یه بار یه جمله خوندم مفهومش این بود که (خودکشی درد را از بین نمیبرد، بلکه آن را به دیگران منتقل میکند) متن این کتاب دقیقاَ مفهوم گویای همین جمله بود و همچنین در خصوص آسیبی که از به فقدان عزیزان آدم وارد میشه
ضمناَ به نظرم کتاب یک پیام دیگه هم داشت اینکه توی لحظاتی که میخوایم عزیزانمون رو نادیده بگیریم، تماس یا پیامش رو جواب ندیم و... به این فکر کنیم که شاید این آخرین بار باشه، آخرین کلام باشه، آخرین فرصت با هم بودن باشه، شاید این آخرین باری باشه که میگوییم خداحافظ 🥺
پس قدر عزیزانمون رو بدونیم، بهشون محبت کنیم، براشون وقت بذاریم، تا بعد از (خدای نکرده) رفتنشون مجبور به سرزنش خودمون نشیم
دلم گرفت💔 از کتابهایی شد که هرگز فراموش نمیکنم
یه تیکه جالب از کتاب این بود ((فکر میکنم این خیلی حرف تکراری باشه ولی هیچوقت نمیدونیم آخرین بار کِیه. آخرین باری که کسی رو بغل میکنی. آخرین باری که کسی رو میبوسی. آخرین باری که میگی خداحافظ.))
مطلب بعدی اینکه اگرچه مفهوم و داستان کتاب زیبا بود، احساساتم رو به شدت درگیر کرد و غمگینم کرد اما قلم و فن بیان بالایی نداشت و به همین خاطر یک جاهایی کسل کننده میشد