معرفی و دانلود کتاب یورت
برای دانلود قانونی کتاب یورت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یورت
کتاب یورت به قلم بهرام صادقی مزیدی، نمایشنامهای است که به باورهای مذهبی و اعتقادی عشایر فارس میپردازد.
یورت به معنای محل اتراق است؛ یورت یا یورد اسمی است که عشایر مغول و ترک در آسیای میانه به چادرهایی که به عنوان خانه مورد استفاده قرار میگیرند میگویند.
شخصیتهای متعددی در این نمایشنامه حضور دارند که هر یک برخی از ویژگیهای انسانهای ساده زیست و ساده باور ایل را نشان میدهند. انسانهایی که اعتقاداتشان برایشان مهم بوده و آداب و رسومی که آن برای آنها تعریف شده با پوست و خون آنها عجین گشته و بر این باورها پایدار ماندهاند.
حال که روند زندگی انسانها با پیشرفت تکنولوژی در عرصههای مختلف گسترده رو به رشد است. خطر برگشتن این آداب و رسوم و کمرنگ شدن آنها نیز باید مورد توجه باشد.
این نمایشنامه به داستان کودکی به نام روشن میپردازد. روشن یگانه فرزند خدر و قمر به سبب بیماری ناشناسی نابینا و دچار مشکلات حرکتی میشود. در پانزده سالگی خواب امام رضا را میبیند. خدر همه داراییاش را به شاپور مالخر میفروشد تا با آن پول روشن را به مشهد ببرد اما...
به گفته نویسنده هدف از نوشتن نمایشنامه «یورت» توجه به عادات، آداب و باورهای خالصانه مذهبی عشایر است، عشایر با دیدگاه ساده و صادقانه خود به ائمه اطهار (ع) توجه خاص و بر این دیدگاه نیز اعتقاد خاص دارند. این باورها در امور زندگی آنها تنیده شده است. آنها با باورهای خود زندگی میکنند و مسائل اعتقادی و مذهبی برایشان جایگاه ویژهای دارد.
در بخشی از کتاب یورت میخوانیم:
خدر: به یورت که میرسه یاغیا سرکیسهش میکنن. مشهدی هم دست از پا درازتر دل از راه نمیکنه و میخواد که دستِخالی به راه خودش ادامه بده.
شب که به خواب میره، امام رضا میآد توی خوابش، از او میخواد که از راه دور به آقا سلام کنه. مشهدی هم سر به سجده میذاره و سلام میکنه. میگن آقا جوابش رو داده و گفته که زحمت راه رو نکشه که زیارتش از همین راه دور قبول شده. از اون به بعد اینجا رو میگن یورت امام رضا و به قدمعلی هم میگفتهان مش قدمعلی.
توی ایل هم هر که توان رفتن به مشهد رو نداره میآد اینجا و سلام میکنه. هر کی هم دستش به دهنش میرسه قبل از رفتن یه سری به یورت میزنه و سلام میکنه.
خُرم: ما هم سلام میکنیم
خُرم بلند میشود، رو به مرقد امام رضا (ع) میکند و سلام میکند.
خدر: سلامت هم که دادی؛ حالا میذاری بخوابیم یا نه؟
روشن: بخواب بابا.
خدر: مگه تو نمیخوای بخوابی؟
روشن: چرا.
خدر: پس معطل نکنین که اذان صبح باید راهی بشیم.
خدر ملکی18 و لباسهای خود را زیر سر قرار میدهد و ساک نزد خُرم میماند. خُرم ساک را محکم به سینه میگیرد.
خُرم: وقتی میاومدیم من خوبیار رو دیدم!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یورت |
نویسنده | بهرام صادقی مزیدی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 72 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-912-3 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه مذهبی خارجی |