معرفی و دانلود کتاب یادداشتهای اینجانب
برای دانلود قانونی کتاب یادداشتهای اینجانب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یادداشتهای اینجانب
کتاب یادداشتهای اینجانب یکی از پررمزورازترین آثار لئونید آندریف است. او در این کتاب یادداشتهای پیرمردی محبوس در سلول انفرادی را آورده است که بهترین سالهای جوانیاش را در آنجا گذرانده. یوی به جرم قتل خانوادهاش به زندان افتاده؛ اما خود را بیگناه میداند. اما آیا میتوان به اظهارات راوی داستان اعتماد کرد؟ آیا او پس از چند دهه زندگی در تنهایی، به نوعی جنون متبلا شده است؟
دربارهی کتاب یادداشتهای اینجانب
کتاب یادداشتهای اینجانب (The Man Who Found the Truth) در سال 1908 و در مجموعهآثار ششم انتشارات شیپوفنیک منتشر شد. منتقدان بسیاری همان موقع این داستان را تفسیر کردند؛ اما تحلیل هر یک آنچنان با یکدیگر متفاوت بود که خوانندگان آثار لئونید آندریف (Leonid Andreyev) را دچار سردرگمی کرد. بعضی عقیده داشتند که این اثر به پای داستانهای تولستوی و داستایوفسکی نمیرسد و آندریف تنها سعی داشته از استادان بزرگ ادبیات روس تقلید کند. برخی آن را یک اثر آوانگارد و پستمدرن تلقی میکردند. بعضی هم داستان یادداشتهای من را عارفانه میپنداشتند. برخی به آن برچسبهایی چون گروتسک و مدرن زدند. چنین برداشتهایی نشان میدهد که آندریف در نوشتن داستانی متفاوت از دیگر همتایانش، موفق عمل کرده است.
شخصیتی که یادداشتها را مینویسد، پیرمردی است که به جرم کشتن پدر، برادر و خواهرش به زندان افتاده و به اعدام محکوم شده بود؛ اما اندکی پیش از اعدام، حکم او به حبس ابد در سلول انفرادی تبدیل میشود. او که مدتهاست در تنهایی به سر برده، اندکاندک با آدمیان بیگانه میشود، با زندان خو میگیرد و حتی میتوان گفت به آن دل میبندد. وی در بیستوهفت سالگی و بعد از دفاع از تز دکتری خود در رشتهی ریاضیات، دستگیر میشود و به زندان میافتد. خوانندگان در ابتدای کتاب یادداشتهای اینجانب (МОИ ЗАПИСКИ) با خود فکر میکنند که چرا این فرد بیگناه در زندان به سر میبرد؟ اما اندکاندک تردید در دلشان راه مییابد و صداقت راوی را کذب محض میپندارند. قصد اصلی لئونید آندریف هم این بوده که خواننده به این نتیجه برسد که چیزی در داستان سر جایش نیست. به همین دلیل، منتقدان هنوز هم نتوانستهاند به مقصود اصلی نویسنده پی ببرند و هر کدام از ظن خود، یار او میشوند.
لیانید آندرییف برای نمایش تضاد درونی شخصیت اصلی خود، به تکنیکهایی متوسل میشود که نویسندگان پیش از او از آنها بهره بردهاند: بازگویی افکار آشفته، قطع کردن نوشتن در میانهی کتاب، نفوذ روانشناختی به جزئیترین رفتارها و اندیشههای شخصیت اصلی، انعکاس دوگانگی شخصیتی و... . دقیقاً همانگونه که نیکولای گوگول در داستان «یادداشتهای یک دیوانه» و داستایوفسکی در کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» روایت خود را پیش میبرند.
«جنون» همواره یکی از دغدغههای لئونید آندریف بود. او در کتابهای دیگری چون «خندهی سرخ» و «زندگی واسیلی» دیوانگی شخصیتهایش را بهخوبی توصیف میکند؛ بهطوریکه خواننده مرز بین جنون و واقعیت را متوجه نمیشود.
او در کتاب یادداشتهای اینجانب، بر جریانات فکری قهرمان داستانش تمرکز دارد و توصیفات کمی از دنیای اطرافی او به دست میدهد. در خلال داستان چیزهایی از خانوادهی پیرمرد، معشوقهی سابقش، سرپرست و رئیس زندان متوجه میشویم؛ اما این تصویرها آنقدر نیست که بتوان زندگی گذشتهی این پیرمرد را بازسازی کرد. بهجای آن، راوی زندانی را که در آن محبوس است، با دقتی هر چه تمامتر توصیف میکند؛ چرا که آنجا تنها مکانی است که در آن زندگی کرده. او پس از مدتها با شخصیتی دیگر در داستان آشنا میشود و مصاحبت با او در روحیهاش تأثیر میگذارد: نقاشی به نام K. آیا این آشنایی به زندگی او رنگ دیگری میدهد؟
کتاب یادداشتهای اینجانب با ترجمهی حمیدرضا آتشبرآب و به همت نشر پارسه، منتشر شده است.
کتاب یادداشتهای اینجانب برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای روانشناختی علاقه دارید، کتاب یادداشتهای اینجانب را بخوانید.
در بخشی از کتاب یادداشتهای اینجانب میخوانیم
صرفاً در توجیهی برای خودم میتوانم به این واقعیت اشاره کنم که درست در آن سالهای سخت نخست، اتفاقاتی رخ داد که تأثیری بس دردناک بر جان و روان من گذاشت. برای نمونه، در برآشفتگی محض دریافتم دختری (اینجا از ذکر نامش خودداری میکنم) که قرار بود همسرم شود، با مرد دیگری ازدواج کرده است. آن دختر از معدود کسانی بود که به بیگناهی من ایمان داشت و حتی در آخرین دیدار و لحظهی فراق تلخمان سوگند یاد کرد که تا آخر عمر به من وفادار بماند و حاضر است بمیرد تا اینکه به عشقش خیانت کند. همین آدم یک سال نشده با کسی که اتفاقاً میشناختمش، ازدواج کرد. نه اینکه آدم بدی باشد، اما مرد معقولی هم نبود. آنزمان بههیچوجه نمیخواستم درک کنم که چنین ازدواجی از سوی یک دختر جوان و سالم و زیبا که علاقهی خاصی هم به مادر شدن دارد، کاملاً طبیعی است و منی که محکوم به حبس ابد بودم به دلایل نامعلومی از او میخواستم که در سرنوشت من شریک باشد [این نگاه برای خواننده مخصوصاً وقتی احمقانهتر به نظر میرسد، که بدانیم من بهخوبی با علوم طبیعی آشنا بودم و بهتر از هرکس دیگری میتوانستم بفهمم که نیاز یک غریزهی سالم تاچه حد ضروری است. اما دریغ، همهی ما وقتی زن محبوبمان خیانت میکند، علوم طبیعی فراموشمان میشود! البته این شوخی کوچک را بر من میبخشید]. حالا دیگر آن سرکار خانم N مادری خوشبخت و شریف است و خود این امر بهتر از هر چیز نشان میدهد که ازدواجش در آنزمان تا چه حد مصلحتآمیز و کاملاً هم موافق با مقتضیات طبیعت و حیات بود و بیهوده باعث ناراحتی من شده بود. باید اعتراف کنم که در آنزمان لحظهای آرامش نداشتم. نامهی محبتآمیزی از او دریافت کردم که در آن من را از ازدواجش مطلع کرده و ابراز تأسف عمیقش از تغییر شرایط و عشقی که ناگهان در او بیدار شده و باعث شدهبود عهد خود را بشکند، بسیار صمیمی و صادقانه بود، اما آن کاغذ معطر که انگار رد سرانگشتان زیبایش در آن بهجا ماندهبود، بهنظرم عیناً پیامی از طرف خود شیطان بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یادداشتهای اینجانب |
نویسنده | لئونید آندریف |
مترجم | حمیدرضا آتش برآب |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-865-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |