معرفی و دانلود کتاب کمی ایمان داشته باش
برای دانلود قانونی کتاب کمی ایمان داشته باش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کمی ایمان داشته باش
کتاب کمی ایمان داشته باش، به ماجرای یک خاخام سالخورده میپردازد که از میچ آلبوم تقاضا میکند وظیفهی سخنرانی مراسم خاکسپاریاش را بر عهده بگیرد.
میچ آلبوم که خودش را لایق و شایسته انجام درخواست خاخام نمیداند، سعی میکند در مورد زندگی او بیشتر تحقیق کرده و با او بیشتر آشنا شود. در همین حین آلبوم با یک کشیش که اهل دیترویت است ملاقات میکند. کشیش در کلیسایی که نزدیک به ویرانی است برای فقیران تبلیغِ دین انجام میدهد.
زمانی که میچ آلبوم دنیاهای گوناگون این دو را مشاهده میکند، متوجه میشود که آنها چطور به شکلی مشابه، از ایمان کمک میگیرند تا برای ادامهی حیات از آن استفاده کنند. خاخام پیر که در اطراف شهر زندگی میکند، ایمان خود را جهت رو به رو شدن با مرگ به کار گرفته و کشیش نیز که جوانتر و شهرنشین است، به ایمانش تکیه کرده تا به کمک آن بتواند خود و کلیسایش را از نابودی نجات دهد.
داستان کتاب کمی ایمان داشته باش (Have A Little Faith) روایت یک دورهی هشت ساله است. این امر با همکاری دو مرد منحصر به فرد به نامهای آلبرت لوئیس و هِنری کووینگتون میسر شد که سرگذشت خود را با جزئیاتی شگفتانگیز با میچ آلبوم (Mitch Albom) به اشتراک گذاشتهاند.
همچنین نوشتن این داستان با همکاری خانوادهها، فرزندان و نوههایشان امکانپذیر شده. تمامی برخوردها و گفتگوها واقعی هستند، اگرچه برای پیشبرد اهداف روایت، خط زمانی در چند مورد جابهجا شده است، به طوری که مثلاً یک اتفاق در اکتبر یک سال ممکن است در نوامبر بعدی ارائه شده باشد.
با این که این کتاب به موضوع ایمان اشاره دارد، اما نویسنده نمیتواند ادعا کند که روایتگر یک داستان مذهبی است. همچنین این اثر راهنمایی برای داشتن یک سری اعتقادات خاص نیست. این داستان، روایتگر امید و امیدواری است و پیروان تمامی ادیان میتوانند چیزی مشترک در آن پیدا کنند.
نکوداشتهای کتاب کمی ایمان داشته باش:
- همه باید این کتاب را بخوانند. (People)
- معادل غیر داستانی کتاب «کیمیاگر» اثر پائولو کوئیلو. (Sydney Morning Herald)
- داستانی خوش ساخت دربارهی یک سفر هشت سالهی جالب توجه بین دو دنیا. (Hachette Books)
میچ آلبوم را بیشتر بشناسیم:
میچ آلبوم در سال 1958 میلادی در ایالات متحده آمریکا دیده به جهان گشود. بیشترین ژانر فعالیتهای او ادبیات داستانی جوانان است. کتابهای او همواره در گروه پرفروشترینها قرار داشته و بیش از 35 میلون نسخه فروش داشته است.
فعالیت نویسندگی میچ آلبوم در سال 1995 و با دیدار موری شوارتز شروع شد. موری استاد سابق میچ آلبوم بود و این دیدارها منجر به خلق کتاب «سه شنبهها با موری» شد. از میان دیگر آثار این نویسنده میتوان به «برای یک روز بیشتر»،، «زماندار» و... اشاره کرد.
در بخشی از کتاب کمی ایمان داشته باش میخوانیم:
همانطور که پدر مرا به داخل خانهی کوچکش راهنمایی میکرد، موضوع سخنرانی بعد از مرگ، به نظرم خیلی جدی آمد. خیلی ناخوشایند بود، گویی پزشک و بیمار تازه با هم ملاقات کردهاند و حالا بیمار مجبور است که تمام لباسهای خود را از تنش در بیاورد. شما هیچگاه یک گفتگو را با این جمله شروع نمیکنید: «خب وقتی مُردین من دربارهی شما چی باید بگم؟»
بنابراین شروع به صحبتهای مختصری دربارهی آب و هوا و محلهی قدیمیمان کردم. مثل یک گردشگر در تمام خانه قدم میزدیم. قفسهها با کتاب و پروندههایی پوشیده شده بود. میز کارش پر بود از نامهها و یادداشتهایی که احتمالاً او مشغول پاسخ دادن یا ساماندهی یا همچین چیزی بود.
او گفت: «احساس میکنم که بخش بزرگی از زندگیم رو فراموش کردم. یه زندگی دیگه لازمه تا همهی اون خاطرات رو بازیابی کنم.» سپس خندید و گفت: «هوشمندانهس. خیلی هوشمندانهس.» خندهی پدر، احساس عجیبی را در من به وجود آورد، احساسی عجیب و غیرمحترمانه. او از نزدیک، همان مرد تیزهوش دوران نوجوانیام به نظر نمیرسید، مردی که از صندلی من، بزرگتر از هر چیز دیگری به چشم میآمد. اما اکنون، در این گوشه از زمین، او بسیار کوچک به نظر میرسید.
ضعیفتر از همیشه. او به سبب پیری، چند اینچ کوتاهتر شده بود. حالا گونههایش آویزان شده بود و در حالیکه لبخندش، همچنان سرشار از اطمینان بود و نگاهش مثل سابق، متفکرانه باریک میشد. اکنون مثل کسی که مواظب است تا زمین نخورد قدم برمیداشت. من بازو در بازوی او قدم برمیداشتم. میخواستم از او بپرسم: «چند وقته... » اما به جایش از او دربارهی آن پروندهها سوال کردم. او گفت: «اونها پر از داستان و ایده برای سخنرانی و موعظه هستن. من همیشه تکههایی از روزنامهها و مجلهها رو میبُرم و کنار هم قرار میدم.»
فهرست مطالب کتاب
یاداشت نویسنده
در آغاز...
بهار سال 1965...
مارس: سنت بزرگ فرار
دیدار با پدر
یک تاریخچهی کوتاه
زندگی هِنری
پروندهای دربارهی خدا
سال 1966
زندگی هِنری
آوریل: خانهی صلح
سال 1967
زندگی هِنری
ایمان یکنواخت روزانه
زندگی هِنری
ماه می: تشریفات
پایان بهار
تابستان 1971
زندگی هِنری
چیزهایی که از دست میدهیم
خطبهای از پدر در سال 1958
زندگی هِنری
ژوئن: جامعه
کمی تاریخچهی بیشتر
زندگی هِنری
سال 1974
جولای: بزرگترین سوالی که از هر کس میتوان پرسید
زندگی هِنری
ماه اوت: چرا جنگ؟
یک خطبه از پدر در سال 1975
زندگی هِنری
سپتامبر: خوشبختی
پایان تابستان
پائیز: کلیسا
یک خطبه از پدر 1981
سپتامبر: ثروتمند یعنی چه؟
کلیسا
اکتبر: پیر شدن
کلیسا
یک ازدواج خوب
زندگی هِنری
نوامبر: ایمان شما، ایمان من
چیزهایی که پیدا میکنیم
شُکرگزاری
پایان پائیز: «اتفاقی افتاده!»
خطبهای از پدر
زمستان
تحول زمستانی
دسامبر: خیر و شر
زندگی کاس
ابراز تأسف
لحظهی حقیقت
بهشت
کلیسا
یکی از موعظههای پدر در سال 2000
خداحافظ
سخنرانی مراسم خاکسپاری
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کمی ایمان داشته باش |
نویسنده | میچ آلبوم |
مترجم | مهدی احشمه |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 196 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-233-066-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان مذهبی خارجی |
ادیان الهی سخن میگه... از یهودیت، مسیحیت، هندوها، کاتولیک، مسلمانان، مساجد،
کنیسه، کلیسا، کشیش، خاخام... اما تبلیغ یک دین رو نمیکنه، در واقع اصلا نمیگه بیاین
به دین یهود ایمان بیارین، بیاین مسیحی بشین یا بیاین بشین، مسلمون بلکه به همدلی بین ادیان، اینکه تو اعتقاد خودت رو داری وطرف مقابلت هم اعتقاد خودش رو
داره، قراره به هم احترام بذاریم، محبت ومهربونی بین ادمها، همون چیزی که میتونه یه
ادم رو به قدری شگفتزده کنه، با چشمان گشاد شده نگات کنه، پدر... عجب عنوان عجیبی
این ادم قلب مهربانی داشت.
در ابتدای داستان از یه چیز خوشم اومد، قرار بود یه شاگرد بره خونه استاد، و اون رو با هیبتی... به قول خودش غیرمحترمانه ببینه! باهم حرف بزنن، یکدیگه رو بغل کنن، در حالی اون ادم تو بچگی از این استاد میترسیده! برام شیرینی قابل توجهی داشت که وادارم کرد دنبالش کنم، هرچند اواسط کتاب وسوسه زیادی به کنار گذاشتمش در وجودم دیدم، اما اخراش... جایی که خیلی منتظر رسیدن بهش بودم، کنجکاو بودم... حسابی جذاب بود
تو هر شرایطی میشه به خدا اعتماد کرد، حتی اگه خیلی خیلی بد باشی، بازم خدا تو رو
میپذیره، یه ادمی که بعد از بارها شکستن قولی که به خدا داده، بلاخره بهش عمل میکنه
و به خیلی دیگه از بندههای خدا... داستان غیر منتظرهای بود، زمانی که شروع به خواندن کردم هیچ فکر نمیکردم اینقدر ساده، لطیف، گیرا و... دوستداشتنی باشه!!