معرفی و دانلود کتاب هبذول

معرفی کتاب هبذول

کتاب هبذول به‌قلم امید کوره‌چی، چهارمین مجلد از مجموعه‌ی پرفروش‌ هفت جن است. این مجموعه شامل رمان‌هایی فانتزی و ماورایی‌ست که نویسنده ذیل داستانشان به تقابل نیکی‌ها و بدی‌ها اشاره دارد. این‌بار خواننده همراه با قهرمان داستان به کویر خواهد رفت و با موجودات ماورایی بیابان‌ها روبه‌رو خواهد شد، باز هم جنگی سخت بین انسان و شیاطین رخ می‌دهد و داستان در نقطه‌ای غیرقابل‌پیش‌بینی به پایان خواهد رسید.

درباره‌ی کتاب هبذول

جهان ناشناخته‌ها و موجودات ماورایی از دیرباز جذابیت خاصی برای نوع بشر داشته‌اند. انسان ذاتاً نسبت به آنچه از آن بی‌اطلاع است یا راجع به آن اطلاعات کمی دارد، کنجکاو است و همین امر باعث شده که تخیل خود را در این زمینه به‌کار گرفته و به خلق افسانه‌ها و داستان‌ها بپردازد. این داستان‌ها و افسانه‌ها نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه نقل می‌شوند و در کنارشان وقوع برخی از اتفاقات نیز به آن‌ها شاخ و برگ بیشتری می‌دهند. تا جایی که پس از چند دهه یا بعضاً چند قرن نمی‌توان به‌درستی حقیقت را از داستان و افسانه جدا کرد و آنچه را واقعاً رخ داده تشخیص داد.

در این میان هستند نویسندگانی که با تکیه بر اطلاعات خود و با قدرت تخیل فوق‌العاده‌شان دست به خلق داستان‌هایی جذاب زده‌اند. امید کوره‌چی نیز یکی از نویسندگان توانای ایرانی‌ست که در این زمینه فعالیت داشته و مجموعه‌ای تحت‌عنوان «هفت جن» را در اختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار داده است. روایتی که کوره‌چی در این کتاب‌ها ارائه کرده، تقابل میان نیکی و بدی و جنگ همیشگی بشر بر سر انتخاب بد یا خوب است. اینکه نیروهای پلید، خبیث و اهریمنی همیشه سعی در گمراهی انسان داشته و قصد آزار او را دارند، شاید به‌خودی خود موضوع چندان جدیدی در داستان‌ها و رمان‌های تخیلی نباشد اما نحوه‌ی فضاسازی و داستان‌پردازی این نویسنده آنقدر قوی‌ست که این مجموعه در نوع خود از بهترین‌ها و پرفروش‌ترین‌های ادبیات داستانی معاصر نام گرفته است.

کتاب هبذول، چهارمین مجلد از این مجموعه است که داستان آن مثل سه جلد قبلی از زبان راوی اول‌شخص نقل می‌شود. خواننده این‌بار همراه او به کویر می‌رود و با موجودات عجیب و غریب بیابانی روبه‌رو می‌شود. کوره‌چی داستان را از گفت‌وگوی درونی «هبذول» با خودش آغاز می‌کند. جایی‌که او به خود نهیب می‌زند و یادآوری می‌کند که باید حافظ وادی باشد و جان همه وادی‌نشینان را نجات دهد. وادی، پیشگویی به‌نام آهنوس دارد، کسی‌که پیش‌بینی کرده هبذول روزی نسل طهطیل‌ها را حفظ می‌کند و جان همه‌ی آن‌ها را نجات می‌دهد. اما حقیقتی وجود دارد که قهرمان داستان را آزار می‌دهد و مثل خوره، از درون، جانش را می‌خورد. هیچ‌کس در وادی او را دوست ندارد و همه به او به چشم یک یتیم بیکاره نگاه می‌کنند. اما آیا این مسئله باعث دلسردی هبذول می‌شود؟ یا بالعکس، او را نیرومندتر می‌کند؟

کتاب هبذول در هفت فصل به رشته‌ی تحریر درآمده که عناوین آن‌ها شامل «آهنوس»، «ریحانه»، «طهطیل»، «حاطیس»، «تموش»، «مرهوت» و «مهمیرا» می‌شوند. انتشارات میرانا این کتاب را منتشر کرده و در اختیار مخاطبان علاقه‌مند قرار داده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی هفت جن

علوم غریبه و ماورایی، از شاخه‌هایی‌ست که همیشه طرفداران خاص خود را داشته و البته کنجکاوی بسیاری را نیز برمی‌انگیزند. علیرغم اینکه در داستان‌ها و حکایات زیادی به این علوم پرداخته شده، همچنان اطلاعات چندان موثقی از این حوزه در دسترس نیست. همین موضوع باعث می‌شود که اغلب رازآلود به نظر برسد و موجب افزایش حس کنجکاوی مخاطبان شود. ادبیات کشورمان اما به‌طور کلی ورودی به این حیطه نداشته و کمتر اثر ماندگاری در فضای فرهنگ و هنر کشورمان در این زمینه ساخته شده. اما به تازگی انتشارات میرانا چند رمان به قلم امید کوره‌چی منتشر کرده که داستانشان در حوزه‌ی علوم ماورایی و مربوط به ارتباطات میان اجنّه و انسان‌ها است. در این داستان‌ها اجنّه در زندگی‌ انسان‌ها دخالت زیادی می‌کنند و آن‌ها را تحت فشار می‌گذارند.

شش کتابی که تابه‌حال ذیل این مجموعه منتشر شده‌اند به‌ترتیب «هفت جن»، «لوثیا»، «صخور»، «هبذول»، «کاثیا» و «عالین» نام دارند که تنها عناوین آن‌ها نیز برای جذب خواننده‌ی علاقه‌مند کافی‌ست. اما علاوه‌بر عناوین این رمان‌ها، طراحی جلد متفاوت و رمزآلود آن‌ها که شبیه به اوراد نوشته‌شده توسط جادوگران هستند نیز باعث جذابیت بیشترشان شده‌اند. کوره‌چی تسلط و اشراف کاملی بر علوم ماوراءالطبیعه دارد و همین ویژگی او باعث شده که متنی بسیار روان و فضاسازی ماهرانه‌ای برای این مجموعه داشته باشد.

کتاب هبذول برای چه کسانی مناسب است؟

چنانچه طرفدار داستان و رمان تخیلی با درونمایه‌ی علوم ماورایی باشید، از مطالعه‌ی آثار امید کوره‌چی لذت خواهید برد.

در بخشی از کتاب هبذول می‌خوانیم

می‌دانستم بانو آهنوس ملاحظه‌ی مرا می‌کند و شاید به من دلگرمی می‌دهد تا بیش از این سرخورده نشوم چه اینکه هیچ‌کس در وادی از من خوشش نمی‌آمد، خب همه مرا به چشم یک یتیم بیکاره می‌دیدند، بدبختی که استاد ماذر بزرگ پناهش داده؛ استاد ماذری که همه‌ی طهطیل‌های وادی آرزوی شاگردی‌اش را داشتند اما او به‌جز منِ آواره‌ی بی‌کس‌وکار، طهطیل دیگری را قبول نکرده بود و همین باعث می‌شد که من سرم را بالا بگیرم و با غرور که نه! شاید با سربلندی در وادی قدم بردارم تا لحظه‌ی موعود فرابرسد، بله قرار بود در گاه‌گرد زهره، میراث ماذر بزرگ که جادوی وادی بود و از فلک زهره نیرو می‌گرفت به من منتقل شود. استاد ماذر می‌خواست در آن گاه‌گرد، دروازه‌ی هفتادساله‌ی جادوی طهطیل را بر من بگشاید؛ جادویی که تمام اهل وادی حسرت داشتن آن، میان چشم‌هایشان گود می‌شد اما هیچ‌کس لایق جادوی ماذر بزرگ نبود به‌جز منی که نه پدرش معلوم بود و نه مادرش؛ طهطیل آوار‌ه‌ای که یک روز از وسط بیابان خودش را به وادی رسانده بود... پیش از آن را به یاد ندارم که آوارگی چیزی برای به خاطر سپردن ندارد، فقط یادم می‌آید از یک راه مخفی وارد وادی شدم و از بدبختی لگد به سنگ‌های جاده اصلی وادی می‌زدم که ناگهان مردی میانسال و کوتاه‌قامت که ریش درازش تا پایین شکمش بلندی داشت در برابرم ظاهر شد، دور و برم را نگاه کردم اما نمی‌فهمیدم چطور او پیش‌رویم ظاهر شده که مرد به چوبدستش تکیه زد و گفت:

- به سنگ‌ها لگد نزن... بهشون احترام بذار... هر تکه سنگ روی زمین برای خودش یه موجود زنده است.

فهرست مطالب کتاب

آهنوس
ریحانه
طهطیل
حاطیس
تموش
مرهوت
مهمیرا