معرفی و دانلود کتاب صوتی لو30یا (لوثیا)

معرفی کتاب صوتی لو30یا (لوثیا)

بزرگ‌ترین ترس، ترسی است که برای ما آشناست. ترسی که با آن بزرگ شده‌ایم و ریشه در داستان‌های کودکی ما دارد. کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) نوشته‌ی امید کوره چی، قرار است پلی بزند از تصور به احضار؛ به شب‌های کودکی که در خانه‌ی دوستانمان جمع می‌شدیم و درست قبل از خواب، شروع می‌کردیم به روایت کردن داستان‌های ترسناک اجنه و حالا نویسنده قرار است در این کتاب صوتی روحی بدمد به جان فرشته‌ها، دیوها و اجنه‌ای که در دنیایی فراتر از دید ما زندگی می‌کنند. جلد دوم از کتاب «هفت جن»، داستان احضار مبارزان نبردهای ماورایی خیر و شر است؛ داستانی که از باز کردن دروازه‌های بسته بر روی اجنه به دست مرتاضی اهریمنی آغاز می‌شود و به پا گذاشتن در دنیایی منجر می‌شود که برداشتن هر قدم ناآگاهانه در آن مسیر می‌تواند در کسری از ثانیه ما را به سیاه‌چاله‌ای عمیق و سیاه بکشاند.

درباره‌ی کتاب صوتی لو30یا (لوثیا)

نمی‌توان از جن نوشت، بدون این‌که آن را شناخت و نمی‌توان جن را شناخت، مگر اینکه علوم حدیث دانست. این‌جاست که امید کوره چی علم خود را به کار می‌گیرد تا پای ما را هم به دنیایی بکشاند که از دیدن آن غافلیم. برخی‌مان دوست داریم تا به ظرافت‌ها و روابط دنیای ماورایی آگاه شویم اما برای گشت زدن در دنیایی غریبه و ناشناخته، نیاز به راهنمایی آگاه و هوشمند داریم. کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) دروازه‌ی ورود ما به دنیای ماورایی ابلیس، اجنه، شیاطین و البته نمایندگان نور و روشنایی، یعنی فرشتگان است. داستان جلد اول این مجموعه با ماجرای باز شدن دروازه‌ای آغاز می‌شود که درهای آن باید برای همیشه بسته باقی می‌ماندند، اما یک مرتاض اهریمنی تصمیم می‌گیرد تا باز کردن این در، روح پلیدی و سیاهی را وارد دنیای ما کند.

ما شرورترین نیروهای اهریمنی را تنها با بزرگ‌ترین جادویشان می‌شناسیم، اما شرارت‌های این مرتاض اهریمنی تنها به باز کردن دروازه‌ای بر روی اجنه ختم نمی‌شود. مرتاض اهریمنی با بهره بردن از جادوی پلید خود، روغن سیاهی خلق می‌کند که از طریق ترکیب روغن و سرکه در حرارت بالا و در بدن گربه‌ای سیاه به دست می‌آید. این روغن سیاه، نفْس میرانا را فلج می‌کند، دختری که معشوقه‌ی قهرمان داستان ماست. حالا این قهرمان باهوش و باایمان قرار است به جنگ مرتاض هندی برود و امید داشته باشد تا بالاخره روزی بتواند نفْس میرانا را به این دنیا برگرداند.

عشق، زبانی آشناست که نیروی جمع‌کنندگی عجیبی دارد. نیت پاک قهرمان داستان ما به‌قدری مسحورکننده و زیبا است که او را قادر می‌کند پس از سال‌ها جدایی و شکاف میان ملائک و اجنه، آن‌ها را در لشکر مبارزه با مرتاض، شانه‌به‌شانه‌ی هم به صف کند؛ قانون دشمنی میان اجنه و ملائک در مثلثی که میان قهرمان داستان، نهاییل و جنیس شکل می‌گیرد محو و نابود می‌شود و هیچ‌کس به‌جز این سه، از نقض این قانون اطلاعی ندارد. اما نبردها همیشه به پیروزی منجر نمی‌شوند، حتی اگر پیوندهای میان شما از جنس اتحاد و یک‌رنگی باشند. اکثر لشکریان در این مبارزه کشته می‌شوند و قلب‌ها ناامید، خالی و شکسته.

حالا در کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) وارد دنیای پریان و سرزمین آب‌ها می‌شویم، جایی‌که میرانا قرار است به دنبال قهرمان داستان ما، معشوق خود برود و سعی کند تا عشقی که قهرمان، یعنی علی، به او داده است را به او بازگرداند؛ زیرا هنگامی‌که عشقی را پیدا می‌کنی که تو را تبدیل به چیزی فراتر از خودت می‌کند، به همین راحتی‌ها رهایش نمی‌کنی. میرانا برای دیدار دوباره با علی تنها یک راه پیش رو دارد و آن هم احضار اوست، اما مشکل این‌جاست که او با علوم غریبه آشنایی ندارد، اما عزم خود را جزم می‌کند تا از طریق انجام روشی به نام فعال‌سازی نیروی تصورات در ذهن که از طریق هفت مرحله به انجام می‌رسد، زندگی‌بخش خود، علی، را فرا بخواند.

داستان مبارزات خیر و شر در دنیای داستان‌گویی مدرن، به روایت‌هایی تقلیل یافته‌اند که در آن سران کشورهای مختلف به جان هم می‌افتند و با طناب سیاست، داری کلفت برای هم می‌بافند، اما باید با عینکی ویژه به جهان نگریست تا فهمید روابطی در پس پرده‌ی خلقت وجود دارند که فراتر از یکه به دوهای سیاسی است. روابطی که از نظرگاه ما پنهان هستند اما در واقع شکل‌دهنده‌ی تمام هستی ما هستند. امید کوره چی در کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) در تلاش بوده است تا با روایت کردن اطلاعات دقیق و مستند خود در زمینه‌ی علم حدیث و علوم ماورایی، به خلق داستانی بپردازد که منعکس‌کننده‌ی روابط فراجهانی ما است.

شنیدن هر جمله از کتاب صوتی لو30یا (لوثیا)، قلب شما را به تپش می‌اندازد، خونی که در اثر ترس در رگ‌هایتان یخ زده است را به جنبش درمی‌آورد و در نهایت کاری می‌کند تا وحشت مواجهه با تاریکی را در تاروپود صدای راویان این کتاب و با اعماق وجود خود لمس کنید. کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) نوشته‌ی امید کوره چی است. وظیفه‌ی انتشار نسخه‌ی چاپی این کتاب برعهده‌ی انتشارات میرانا بوده است. نسخه‌ی صوتی این کتاب با صدای سبحان اکرامی، رضا خضرایی، سعید مقدم منش، سپیده مستوفی پور، فاطمه صداقتی و جمعی دیگر از صداپیشگان تهیه شده است. نسخه‌ی صوتی این کتاب با همت نشر صوتی موج کتاب منتشر شده است.

کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) برای چه کسانی مناسب است؟

دورگه‌های جنی قرار است امروز کسی را برای ابلیس قربانی کنند و این‌جا یکی حاضر است تمام وجودش را برای محافظت از آن فرد بدهد، هرچند که تنها راه نجات آن، جنگیدن با دیو سیاهی باشد. کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) داستانی است که قرار است شما را برای اولین‌بار در زندگی‌تان بترساند، ترسی که آشنا، همیشگی و فراموش‌نشدنی است. تجربه‌ی شنیدن هر جمله از این کتاب صوتی با صدای راویان کارکشته‌اش، هم‌چون حس کردن لمس بادی سرد و گزنده در پشت گوشتان خواهد بود.

در بخشی از کتاب صوتی لو30یا (لوثیا) می‌شنویم

هر روز که می‌گذشت، سرزمین پریان بیشتر در ناامنی و ترس فرومی‌رفت و من هم به جای اینکه تکیه‌گاه ملکه باشم و توطئه‌های هیأت زعما را خنثی کنم، تمام وقتم صرف دریافت علائم آگاهی می‌شد؛ آن هم نه بر بلندای کوه بنفش، بلکه در کاخ شاهی و در اتاق خودم. می‌دانم باورت نمی‌شود اما حقیقت دارد، من در اتاق خودم به خواب آگاهی فرومی‌رفتم و علائم را دریافت می‌کردم. هرچند اوایل خودم هم باورم نمی‌شد چرا که فکر می‌کردم هرچیزی که دور از کوه بنفش می‌بینم، فقط یک توهم گذراست یا فریبی از سمت دشمن، اما به مرور فهمیدم هرچه از کوه بنفش بیشتر فاصله می‌گیرم، علائم را دقیق‌تر دریافت می‌کنم و کم‌کم علائم به قدری در ذهنم واضح شد که گویی در آیینه نگاه می‌کنم و آن‌ها را می‌بینم. تا اینکه بالاخره آن روز خاص فرارسید، روزی که همه‌چیز عوض شد.

طبق معمول پر گشوده بودم در کاخ تا وضعیت نگهبان‌ها را بررسی کنم، مبادا باز کودتایی در داخل کاخ اتفاق بیفتد که ناگهان خستگی و کوفتگی کشنده‌ای همه اندامم را فراگرفت، طوری که دیگر نتوانستم پرواز کنم. یک لحظه چنان ضعف به اندامم پیچید که دنیا در برابرم تیره و تار شد، سرم گیج رفت و لرز به جانم افتاد اما به هر زحمتی بود، خودم را به اتاق رساندم تا کمی از اکسیر آب بنوشم که ناگهان خواب بی‌آنکه بخواهم مرا فراگرفت و آگاهی چون آیینه در برابر دیدگانم تصویر شد، و من خواب دیدم؛ خواب یک مار سیاه را. نه چیزی شبیه مار دریایی یا مارماهی و این‌جور چیزها، نه... مار آگاهی من مثل گورکن، زمین را سوراخ کرد و از دالان‌های تودرتو بیرون آمد. دندان‌های نیشش بلند و تیز بود و شاخ‌های سرخ چندش‌آوری روی سرش قرار داشت. مار شاخ‌دار از دل خاک بیرون آمد و به دور یک زن حلقه زد. سر زن هیچ مویی نداشت و صورتش پر از رنج و جراحت بود. چند جای سرش پر از سوختگی بود و بدنش چنان نحیف که دلم رنجید.

فهرست مطالب کتاب صوتی