معرفی و دانلود کتاب نمایش روسی و شرق برلین

معرفی کتاب نمایش روسی و شرق برلین

کتاب نمایش روسی و شرق برلین به قلم هانا موسکویچ، شامل دو نمایشنامه است و درامی تاریخی و تاثیرگذار و روایتی تامل‌برانگیز از کاگ‌ب، هولوکاست و اردوگاه آشوییتس را دربرمی‌گیرد. در یکی از نمایشنامه‌ها خواهید خواند که رودی، شخصیت اصلی، متوجه می‌شود پدرش پزشک آشوییتش بوده است و همین اتفاق پای او را به ماجراهای بعدی باز می‌کند...

درباره‌ی کتاب نمایش روسی و شرق برلین

کتاب نمایش روسی و شرق برلین (The russian play east of berlin) با درام «نمایش روسی» آغاز می‌شود که در سال 2008 برنده‌ی جایزه‌ی هیئت داوران فستیوال تئاترکارهای تابستانی شده است. چهار شخصیت در این نمایش حضور دارند و سونیا، شخصیت اصلی این قصه، دختر گل‌فروشی است که در ابتدای نمایش به گروه کاگ‌ب اشاره می‌کند. این گروه درواقع آژانس اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی در سال‌های 1950 تا 1990 بوده است. هانا موسکویچ (Hannah Moscovitch)، نویسنده‌ی این اثر در تلاش است تا زمان غیرمرتبطی را برای داستان‌هایش در نظر بگیرد و در اغلب نمایشنامه‌هایش از این گزینه به‌عنوان آزادی دراماتیک استفاده می‌کند.

هانا مسکوویچ در دومین نمایشنامه از کتاب نمایش روسی و شرق برلین با نام شرق برلین، سه شخصیت اصلی را طراحی کرده‌ که رودی شخصیت اصلی آن بعد از اینکه متوجه می‌شود پدرش خدمت پزشکی‌اش را در اردوگاه آشوییتشس گذرانده، خانواده‌اش را ترک می‌کند و حالا هفت سال است که مقابل محل تحصیل و اقامت پدرش ایستاده است. او با دست‌هایی لرزان و سیگاری بین انگشت‌هایش درحال کلنجار رفتن با خود است و رودی سال‌هاست که جسارت و شجاعت ورود به خانه را ندارد. او که مانند پدرش در رشته‌ی پزشکی تحصیل کرده، حالا با دختری به نام سارا شنا شده که خانواده‌اش در ماجرای هولوکاست کشته شده‌اند و اگر سارا از سابقه‌ی خانواده‌ی رودی مطلع شود همه‌چیز از بین می‌رود! تعلیقی که در احساسات رودی شکل گرفته است او را بر سر دوراهی قرار داده و سال‌هاست که با این مسئله و دلمشغولی دست‌و پنچه نرم می‌کند.

هانا ماسکویچ در این نمایشنامه با شکستن دیوار چهارم در طول نمایش و گفت‌وگوی رودی با تماشاگران در تلاش است تا تنش و احساسات درونی شخصیت اصلی را بیشتر به تماشاگران یا خوانندگان القا کند. در طول نمایشنامه خواننده بیشتر با فلش‌بک‌ها و مونولوگ‌های شخصیت اصلی مواجه می‌شود که البته استفاده‌ی زیاد از این تکنیک‌ها تا حدود زیادی از تاثیرگذاری نمایشنامه کاسته است.

کتاب نمایش روسی و شرق برلین را آرمین یاری و پوریا رعنایی ترجمه کرده‌اند و نشر دیدآور این درام تاریخی را منتشر کرده است.

کتاب نمایش روسی و شرق برلین برای چه‌کسانی مناسب است؟

نمایش روسی و شرق برلین برای افرادی که به نمایشنامه، به‌ویژه درام‌های تاریخی علاقه‌مندند، مناسب است.

در بخشی از کتاب نمایش روسی و شرق برلین می‌خوانیم

این خیلی احمقانه به نظر می‌رسه، حتا الان که هنوز نتونستم با این دو تا موضوع کنار بیام... این‌که من سال‌های زیادی تلاش کردم تا یه زندگی معمولی این‌جا داشته باشم، غافل از این‌که زندگی خودش ماهیت خیلی معمولی‌ای داره و نیاز نیست براش تلاشی کنی. پدرم کار و تجارت خودش رو داشت. ما اوضاع خوبی داشتیم. خونه‌ی بزرگ، ماشین‌ها، خدمتکارها. هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که...

بچه‌ها. اونا برای پذیرفتن شرایط موجود یا حتا پذیرفتن مرگ ظرفیت بی‌نظیری دارن. کی این رو گفته؟ امیدوارم هیتلر نبوده باشه. می‌دونم که یه مسئله‌ای وجود داره. یه بخشی از جنگ که هیچ‌وقت راجع بهش صحبت نشده. اگه راجع به جنگ سؤال‌های زیادی می‌کردم، پدرم سرش رو تکون می‌داد. اما خب حتا اگه راجع به دخترهای توی ساحل هم زیاد سؤال می‌پرسیدم باز با همین واکنش روبه‌رو می‌شدم، در کل زیاد فرقی نمی‌کرد. و اما پدرم...

اون برای خودش یه سری اصطلاحات ویژه داشت، مثل «می‌دونی که ما ساعت هفت شام می‌خوریم» یا «می‌دونی که ما روی چمن راه نمی‌ریم» اون همیشه لباس مشکی یه‌دست می‌پوشید و ناخن‌هاش رو با یه شیوه‌ی به‌خصوص تمیز می‌کرد. تخت پدر و مادرم درست اون‌ور دیوار اتاق خواب من بود و من صدای غژغژکردنش رو می‌شنیدم. وقتی ببینیدش پیش خودتون فکر می‌کنید که از اون بروکرات‌هاییه که همه‌ی زندگی‌ش تو چند تا جمله‌ی کوتاه خلاصه می‌شه. اما مسئله این‌جاست که برای من تا هفده‌سالگی این‌طور نبود، زمانی که یکی از هم‌کلاسی‌هام چیزی رو توی باورهای من تغییر داد. اسمش هرمان بود. اسم همون پسره. هرمان یه ذره... اون... یه ذره... خب روحیه‌ش متفاوت بود. یه جورهایی شبیه روشن‌فکرها بود. کارش رو تو مدرسه خوب بلد بود. همیشه سر کلاس‌ها می‌خوابید. کتاب‌های ریلکه رو می‌خوند، یا یه سری شعرهای دیگه و هی سیگار می‌کشید. اون یه مقدار پیچیده‌تر از من بود، یا حتا پیچیده‌تر از همه‌ی ما.