معرفی و دانلود کتاب نامههای آقای پاول
برای دانلود قانونی کتاب نامههای آقای پاول و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نامههای آقای پاول
کتاب نامههای آقای پاول نوشتهی مونیکا مارون، سرگذشت پدربزرگ دختری به نام مونیکا را در زمان جنگ جهانی دوم روایت میکند که به دلیل ملیت لهستانی - یهودی از برلین اخراج و به یک کمپ فرستاده میشود.
مونیکا تنها تصاویری سیاه و سفید از پدربزرگش پاول در ذهن دارد. او پس از مدتها به طور اتفاقی نامههای آقای پاول (Pawels Briefe) را که برای مادرش هلا نگاشته بود، مییابد و تصمیم میگیرد تا در گذشتهی مهآلود خانوادهاش کاوش نماید و آن را از میان ابهام و شایعه بیرون آورد. او از زبان و تصاویر یادها، زندگی خویش را از نو میسازد و آن را با زندگی مادرش پیوند میدهد. بدین ترتیب تصویری از یک خانواده در طی بیش از سه نسل و هم زمان با آن هم برشی طولی از تاریخ آلمان در قرن بیستم پدید میآید.
مونیکا مارون (Monika Maron) با شگرد ترکیبی روایتش موفق میشود از تکههای لحظات و تصاویر، جهانهای زندگی متضادی را به تصویر بکشد و آنها را با هم مرتبط سازد: حقیقت زندگی لهستانی - یهودی آقای پاول و همسرش خانم یوزفا از یک سو، زندگی تحت تأثیر کمونیست واقع شدهی هلا که از سوسیالیسم دفاع میکند، از سویی دیگر و سرانجام هم واقعیت زندگی خود نویسنده که کودک جنگ بوده است.
نویسنده شخصیتهای پاول و یوزفا را در این اثر بر اساس ماجرای زندگی پدربزرگ و مادربزرگ خود خلق کرده است. یوزفا اسم قهرمان زن این کتاب و نام خانوادگیاش ترجمهی آلمانی نام خانوادگی پدر بزرگ و مادربزرگ او است: یعنی نادلر که به لهستانی میشود ایگلارتس.
در مورد آن چه او نسبت به اجداد خود در نظر داشت، یادآوری و خاطره واژهی نادرستیاند، چرا که در درونش اصلاً آگاهی و خاطرات از یاد رفتهای در موردشان وجود نداشت که بتواند آن را از زیر خاک بیرون بکشد. او با رئوس ماجرا آشنایی داشت که البته فاقد زندگی درونی و نیز دانش درونیاش بودند. ماهیت و ذات پدربزرگ و مادربزرگ برای او در نبود و غیبتشان بود. فقط این محرز بود که رخ داده بود و وجود داشت.
از پدربزرگ و مادربزرگ او تنها چندین عکس و نامه موجود بود. اینها بخش خوب و مقدس آن ماجرای وحشتناک بودند. آن مرد و زن مبدل و تغییر مذهب و آیین داده و مهاجران لهستانی در برلین که زندگیشان تنها شاید همچون امری طاقت فرسا و گرانقدر برای بازماندگان باقی مانده بود، در نویسنده همچون برش کوچک و تصورپذیر ماجرایی هولناک و تصورناپذیر زندگی میکردند. آنها با مرگشان معصومیت و بیگناهی را به عنوان میراثی برای او باقی گذاشته بودند.
خاطرات و یادها زمان خودشان را دارند. حوادث و رخدادهایی مربوط به ایام گذشته وجود دارند که فقط دانش ناکافی و نامعلومی از آنها دارید و میدانید که روزی قصد دارید در آرامش بدانها بیندیشید و دقیقتر بررسیشان کنید. زمانی میاندیشید دیگر وقت آن است که به طور دقیق و کامل از آنها مطلع شوید و بدانها بپردازید. ممکن است سالها، حتی دههها سپری شوند و مدام این اندیشه در مخیلهتان بجنبد که روزی بنا دارید به این موضوع بپردازید و دقیق و کامل، مطلب و یا شخصی را به خاطر بیاورید. به گمان مارون اینگونه بود که رفته رفته ماجرای پدر و مادربزرگش به سر وقت او آمد.
در بخشی از کتاب نامههای آقای پاول میخوانیم:
هلا میگوید، در هر حال خیلی بد بازی کردند. هلا مثل من خیلی کم از فوتبال سرش میشود. مثل من هم علاقهی کمی به فوتبال دارد. از آن گذشته فکر میکنم که او – حتا چون برای تماشای فوتبال از تلویزیون باید عینک بزند – نتوانسته خیلی از بازی خوب کرواتها و بازی بد آلمانیها را ببیند. ولی اگر هم خودش آنها را میدید ناممکن بود بداند که اصلاً بازی خوب و بدشان چه طور بود. ما وقتی داشتیم با صدایی لرزان و نگران به طرفداری یا مخالفت از آلمان حرف میزدیم، اصلاً حرفهایمان در مورد فوتبال نبود. البته من طرفدار آلمان بودم چون به نظرم طبیعی است که آدم طرفدار تیم کشور خودش باشد. وقتی بد بازی میکند، به یک شانس و اقبال نیاز دارد، وقتی که از شانس و اقبال خبری نباشد و حتا بدبیاری هم میآورد و میبازد، دیگر عصبانی میشوم.
وقتی از تیم حریف که آلمانیها ازش میبازند هم هیچ خوشام نمیآید، بیشتر عصبانی میشوم. من اصلاً ورزشی فکر نمیکنم و این که نمیخواهم حتماً تیم بهتر ببرد، بلکه امیدوارم که تیممان ببرد، حالا خوب باشد یا بد. در واقع معتقدم که هلا در این مورد مثل من فکر میکند، فقط این که آلمانیها تیم خودشان نیستند بلکه بر عکس: از همیشه کمتر خودشان هستند، کمتر از فرانسویها، انگلیسها، ایتالیاییها و البته کرواتها. احتمالاً آلمانیها خودشان حتا رقیب و حریف خودشان هستند، همان طور که تاریخدانان آلمان غربی دشمن و حریف خودشان هستند، چون فرضاش این است که آنها هم مثل تاریخدانان آلمان شرقی دارند دروغ میگویند، به همین خاطر وقتی من اعتمادی به تاریخدانان شرقی ندارم، اجازه ندارم اعتمادی هم به تاریخدانان آلمان غربی داشته باشم، به همان نسبت هم نباید طرفدار تیم آلمان غربی باشم، حتا شده اگر آلمان شرقی هیچ تیم فوتبالی از آن خودش نداشته باشد.
هلا گفت، وقتی آدم درست میداند کیست، به کجا تعلق دارد و مخالف چه کسی است، این غریزهی طبقاتی است. مخالفت مصمّمانهی هلا با آلمانیها و به دیدهی او آن تیم آلمان غربی، بی شک – به هر حال من از آن گفت و گوی هر دم هیجانآورتر شونده این طور استنباط میکنم – با غریزهی طبقاتی و با خصومت طبقاتی مرتبط است.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نامههای آقای پاول |
نویسنده | مونیکا مارون |
مترجم | ابوذر آهنگر |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 239 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-643-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |